نمایش دو روی خشن و مهربان طبیعت | مهر


کمتر کسی دور و بر ما پیدا می‌شود که اسم «هایدی» را نشنیده باشد و نداند ماجرای این دختر چیست. حالا سؤال این است که چرا باید رمان «هایدی» [Heidi] اثر «یوهانا اشپیری» [Johanna Spyri] را خواند با اینکه از صفر تا صد ماجراهای این دختر را در اقتباس‌های مختلف سینمایی و تلویزیونی دیده‌ایم.

خلاصه رمان هایدی» [Heidi] اثر «یوهانا اشپیری» [Johanna Spyri]

هایدی کودکی است حدود پنج ساله، پدر و مادری ندارد و تا پیش از این، در کنار مادرِ مادرش زندگی می‌کرده. حالا او را هم از دست داده و خاله‌اش، دیتی، نمی‌خواهد فرصت‌های خوب زندگی‌اش را به خاطر این بچه از دست بدهد. پس او را پیش پیرمردی می‌برد که مطرود و تنهاست.

هایدی همان ابتدای داستان در دسته‌ی کهن‌الگوی یتیم قرار می‌گیرد؛ کودکی که دیتی به او اهمیت نمی‌دهد، خواسته‌هایش برایش مهم نیست و حتی حاضر نیست در صحنه‌ی اول، لباس‌های هایدی را تا خانه‌ی پدربزرگ بیاورد. برای همین تمام لباس‌های هایدی را به او (که کودکی پنج ساله بیشتر نیست) پوشانده تا خودش راحت‌تر باشد. هایدی در همین ابتدا با ستم و آسیب عاطفی و محرومیت روبه‌رو است. اما این‌طور نمی‌ماند. کم‌کم کهن‌الگوی یتیم را کنار می‌گذارد و کهن‌الگوی معصومیت را به خودش می‌گیرد.

او مظهر اعتماد به دیگران و جهان می‌شود. ظن و بدبینی به پدربزرگ در همه آدم‌های آن منطقه وجود دارد، اما در هایدی هیچ حس عدم‌اطمینانی به پدربزرگ وجود ندارد. هایدی با مشکلی روبه‌روست که تنها و غریب بودن است اما با تمام توان پنج‌ساله‌اش حرکت می‌کند تا به همه این تنها بودن‌ها غلبه کند و تلاش او نتیجه می‌دهد. در میان تلاش این شخصیت معصوم عنصری نقش دارد که نه فقط به هایدی برای نتیجه‌بخش بودن تلاش‌هایش کمک می‌کند، بلکه به پدربزرگ و کلارا هم کمک می‌کند تا به آدم دیگری تبدیل شوند و این عنصرِ طبیعت است.

طبیعت در رمان هایدی که نشر افق با ترجمه‌ ثمین نبی‌پور منتشر کرده است، دو روی خشن و مهربان دارد و با هر دو صورتش در این داستانِ یوهانا اشپیری حضور دارد. کوهستان آلپ با زمستان سرد و برف‌های سهمگینش و بهار و تابستان‌های جذابش، و همه همراه هایدی‌اند. حتی او طبیعت را با خودش به فرانکفورت می‌برد و روح کوهستان را در خانه جاری می‌کند. اما شخصیت معصوم هایدی دوباره دچار مشکل می‌شود و به همان کهن‌الگوی یتیم برمی‌گردد. او آسیب‌پذیر و تنها می‌شود و دیگر نمی‌تواند بر تنهایی غلبه کند چون نیروی همراهش را ندارد، چیزی که می‌تواند دوباره او را نجات دهد طبیعت است.

طبیعت همان گنجی است که این روزها صدمه دیده، چه در جغرافیای ما و چه در جغرافیای هایدی و رمان هایدی یک بار دیگر، قدرت طبیعت را برای خواننده‌اش زنده می‌کند.

شخصیت‌های رمان هایدی اشتباه می‌کنند، صدمه می‌بینند، اما باز هم نجات پیدا می‌کنند. طبیعت پایان خوشی برای همه‌شان رقم می‌زند، برای پدربزرگی طرد شده که مدت‌هاست با کلیسا قهر کرده و برای پیتری که صندلی چرخ‌دار کلارا را می‌شکند. اما این رستگاری به همه خواهد رسید؟ نه. کسی که خود در پی رستگاری‌اش در کوهستان نیست به همان خلوت تاریک خودش برمی‌گردد، مثل خاله دیتی و خانم روتن مایر.

وقتی قهرمان ما خانه را ترک می‌کند، تنهایی همراه او می‌شود. قهرمان کوچولوی ما باید با اندوهی کنار بیاید که از هر نبردی برای روحیه حساس سخت‌تر است. ولی این قهرمان کوچک قرار نیست در این نبرد شکست بخورد. صدالبته که او متحدان قدرتمندی مثل آقای دکتر و آقای ززمان دارد، اما قدرت معصومیت هایدی این توان را به او می‌دهد که متحدانش را از خواب غفلت بیدار کند و به یاری بخواند.

هایدی از مجموعه‌ رنگین‌کمان کلاسیکِ نشر افق داستان خورشیدی است که گرمای زندگی را از خانه‌ای به خانه دیگر می‌برد، داستان طفولیت و پاکی است و نزدیکی این مفهوم با طبیعت.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ................

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...