الهام قاسمی | صبح نو
«وقتی قرار شد بمانی» کتابی است در ژانر دفاع مقدس و با محوریت زندگی زهرا توکلی، همسر سردار مجتبی عسگری. در حقیقت نویسنده در این اثر با رفتوبرگشت به زمان گذشته و حال، با زاویه دید دانای کل، به روایت زندگی عاشقانه یک همسر جانباز از دوران کودکی تا میانسالی پرداخته است. تلاش نویسنده بر این بوده با ارائه تصویری از یک زن اصیل ایرانی، تمامی زوایای حاشیهای و متنی هشت سال دفاع مقدس را در اختیار خواننده قرار دهد و تا حد ممکن، سختیهای گوناگون زندگی یک همسر جانباز را به زبانی ساده و روان در بین نسل بعد از جنگ منعکس کند. این اثر داستانی که اولین اثر آزاده جهاناحمدی در حوزه دفاع مقدس است، برای اولینبار در بهار 1402 توسط نشر مهرستان در 87 صفحه روانه بازار چاپ شده است. به این بهانه با نویسنده گفتوگویی داشتهایم که در ادامه آن را میخوانید:
«وقتی قرار شد بمانی» اسم اثر شماست. این عنوان و طرح جلد اثر چگونه خلق شد؟
اسم اثر در شورای نشر مهرستان تصویب شد؛ یعنی بر اساس محتوای کتاب چندین اسم پیشنهاد شد که در نهایت عنوان حاضر با تأیید من و ناشر انتخاب شد. طرح جلد هم بر اساس عنوان کتاب خلق شد و من در انتخاب طرح جلد دخالتی نداشتم؛ اما در کل بسیار از عنوان اثر و تا حدودی از طرح جلد راضی هستم.
طریقه آشنایی شما با خانم زهرا توکلی به چه صورت بود؟
تا پیش از اینکه پیشنهاد نوشتن زندگینامه خانم توکلی را به من بدهند، با ایشان آشنایی نداشتم؛ اما وقتی مصاحبههای خانم توکلی را در اختیار من قرار دادند، کمکم از حضور و فعالیتهای ایشان مطلع شدم و بر اساس همین اطلاعات، کتاب حاضر آرامآرام شکل گرفت. در کل من با خانم توکلی دیدار حضوری نداشتم. دو مصاحبه به من داده بودند که ضعیف بود و حفرههای زیادی داشت. در حین نگارش اثر سوالهایی برای من مطرح شد که با تماس و گفتوگوهای طولانی، حفرهها را پر و تلاش کردم یک روایت یکدست از زندگی ایشان ارائه دهم.
«وقتی قرار شد بمانی» اولین اثر شما در حوزه دفاع مقدس است. چه انگیزه یا هدفی سبب شد که بعد از قلمزدن در حوزه تاریخ و پرداختن به زندگی علمای دینی، به سراغ همسر یک جانباز بروید و در خصوص زندگی ایشان اثری را خلق کنید؟ ایده و موضوع داستان از کجا به ذهن شما رسید؟
همه آثاری که تاکنون نوشتهام بر اساس پیشنهاد بوده است؛ یعنی از سمت ناشرین پیشنهاداتی میشود و با توجه به علاقهای که برای نگاه پرترهوار به شخصیتها دارم، میپذیرم که در حوزه علما و بخش زندگینامه زنان هم که داستانی روایت میشود، قلم بزنم.
روند نگارش اثر به چه صورت بوده و چقدر طول کشیده است؟
من مقداری اطلاعات داشتم که میخواستم بر اساس آن یک زندگینامه داستانی بنویسم. وقتی میگوییم داستانی؛ یعنی میتوانید در یکسری جزئیات تخیل وارد کنید؛ اما اصل وقایع را نمیتوانید مورد خیالورزی قرار دهید؛ بنابراین برای اینکه این اثر را بنویسم، میتوانستم در خط مستقیم زمانی (از زمان کودکی تا بزرگسالی) کار را شروع کنم. مثل کاری که در خصوص زندگینامهها اتفاق میافتد؛ اما برای این کار آمدورفت و برگشتهای زمانی قرار دادم؛ یعنی سعی کردم با رفتوبرگشتهای زمانی، فرمی را استفاده کنم که اولا از حالت معمول خارج شود و دوما جذابیت کار را بالاتر ببرد. اثر با روایت زمان حال خانم توکلی شروع میشود تا یک جایی جلو میرویم، قطع میشود. دوران کودکی روایت میشود و تا یک جایی جلو میرویم، قطع میشود و دوباره زمان حال و این روند تا پایان اثر ادامه دارد و بعد بر اساس همین اطلاعاتی که دارم، این رفتوبرگشتها انجام میشود و کار جلو میرود. با توجه به حجم کتاب و دو جلسه مصاحبه، زمان نگارش کتاب 2-3 ماه طول کشید.
زاویه دید «دانای کل»؟ چرا داستان را از منظر زهرا توکلی بهعنوان قهرمان داستان روایت نکردید؟
برای اینکه به من نویسنده این فرصت را میدهد که با اشراف بیشتر و با زاویه دانای کل میتوانم از افراد دیگر و از زمان، مکان و اتفاقات با دست بازتری صحبت کنم؛ اما راوی اول شخص، من نویسنده را محدود میکند و این کار این قابلیت را داشت که با دانای کل نوشته شود برای اینکه فضا، زمان، مکان و افرادی که با زهرا توکلی در ارتباط بودند، این قابلیت را داشتند که در این زندگینامه حضور داشته باشند، مثل همسرش، دخترها، پدر و مادرش.
آیا کار تحقیق و مصاحبهها برعهده شما بود؟
مصاحبهها همزمان با پیشنهاد نگارش اثر به من داده شد. دو مصاحبه بود که من در راستای آنچه قرار بود بنویسم تکمیل کردم.
بهعنوان نویسنده اثر کدام بخش از زندگی یا شخصیت خانم توکلی را دوست داشتید و با آن ارتباط گرفتید؟
من استقلال خانم توکلی را خیلی دوست داشتم. ایشان زنی است که میتوانست بیفتد در دور شکایت از دوری همسر؛ اما روند زندگی را متوقف نکرد. برای من ویژگی که در خانم توکلی بسیار جذاب بود این بود که ایشان زن مستقلی بود که همسرش را همینطوری که هست پذیرفته است. همسری که اولویتش حضور در جبهه جنگ است و بعد در جبههای دیگر و او میگوید اولویت همسر من این است و من این فرد را همینطور دوست دارم و با همین مختصات، پای زندگی این او ایستادم. پس اگر لازم باشد خودم خانه اجاره و رنگ میکنم، پشت فرمان مینشینم و برای دیدن همسرم، راهی خوزستان میشوم. من این بُعد از زندگی ایشان را دوست داشتم. استقلال و ایستادگی پای زندگی و پذیرش همسر به همان شکلی که هست، بدون تلاشکردن برای تغییر همسر و ایجاد دستانداز برای فعالیتهای او و این به سلامت روان یک خانواده کمک میکند.
مهمترین پیام «وقتی قرار شد بمانی» برای خواننده چیست؟
مهمترین پیام این اثر به رسمیت شناختن و محترم شدن امری به اسم زندگی است. کلا روند زیست خانم توکلی به ما میگوید که زندگی امر محترمی است و باید آن را به رسمیت بشناسیم. وقتی میگوییم زندگی؛ یعنی فرازونشیب، بیماری، بیپولی، جراحت، دوری، خوشی و ناخوشی، مرگ و تولد، ازدواج و همه اینها میشود زندگی و انسان در بستر زندگی است که پیش میرود. «وقتی قرار شد بمانی» دارد این بستر از زندگی را اولا تعریف میکند، دوما محترم میشمارد و سوما به رسمیت میشناسد و یک نگاه آرمانی دور از واقع نسبت به آن ندارد و به نظرم مهمترین پیام این اثر است.
رضایت بنده نسبی است. چهبسا اگر خودم این امکان را داشتم و در 10-12 جلسه با خانم توکلی بهصورت حضوری گفتوگو میکردم، داربست و روایت زندگی ایشان متفاوتتر میشد. ولی در مجموع از اثری که رقم خورده ناراضی نیستم. یک جاهایی بر کار خودم نقد دارم؛ اما در مجموع رضایتم از این اثر نسبی است.
آیا در آینده شاهد اثر دیگری از شما در این حوزه خواهیم بود؟
نمیدانم! ولی اگر در قالب پیشنهاد یا اقدام خودم این اتفاق بیفتد، تمام تلاشم را میکنم تا یک فرم جدید در کار پیاده کنم. آن هم به این خاطر که بتوانیم از این شلختگی ساختاری و فرمی در این دست آثار کمی فاصله بگیریم.
بهعنوان کسی که قلمزدن در حوزه دفاع مقدس را برای اولینبار تجربه کرده است، برای افرادی که مثل شما میخواهند وارد ادبیات داستانی خاصه ژانر دفاع مقدس شوند و تصمیم دارند در این حوزه قلم بزنند، چه توصیههایی دارید؟
اول از همه اینکه کتابهایی که در این زمینه نوشته شده است را زیاد بخوانند. دوم اینکه نقد این کتابها را بخوانند. علیرغم کثرت و کمیت کتابهای خوبی که در این حوزه داریم، ضعف هم زیاد داریم. انگار یکجورهایی خامفروشی میکنیم. گاهی وقتها آثاری که از زندگی شهدا یا خانوادههای آنها ارائه میشود، خیلی به امور جزئی و سطحی پرداخته است. بد نیست؛ اما ماندن در این نقطه بسیار آسیبزا است. کمااینکه متأسفانه الان شاهد این آسیبها در کتابهای این حوزه هستیم و سوم اینکه همانطور که از نوشتن نباید ترسید، عجلهای هم برای نوشتن نباید داشته باشیم. اجازه بدهید به یک وضعیت مطلوب در نثر و نگارش برسیم. چهارم اینکه وقتی میخواهیم در این حوزه قلم بزنیم باید برای ایجاد خلاقیت در فرم و ابداع فرم جدید تلاش کنیم تا بتوانیم هم در این حوزه به ساختار مشخص برسیم و هم جذابیت کارها را بالاتر ببریم. الان ما از فصل کودکی شروع میکنیم و جلو میرویم تا به نقطهای برسد. گاه در همین خط زمانی مستقیم هم با حفرهها و سوالهای بیپاسخ روبهرو میشویم، شخصیتپردازیها و فضاسازیهایمان درست انجام نمیشود. در نهایت سعی کنید وقت نوشتن این دست آثار، فرم را هم در نظر بگیرید.
درباره فعالیتهای قلمی و پژوهشی که این روزها مشغول آن هستید و اثری که آماده چاپ دارید، بفرمایید؟
کتاب زندگینامه سردار حجازی را برای انتشارات ایران نوشتهام که امیدوارم بهزودی منتشر شود. مجموعه روایتهای طلاق که سردبیری آن برعهده من بود؛ این اثر با نشر مهرستان کار شده که انشاءالله بهزودی چاپ خواهد شد. سردبیری خاطرات شفاهی مرحوم شفیعی را برعهده دارم که زیر نظر حوزه هنری است. یک مجموعه به نام «هفت پیکر» دارم که مجموعه عکس روایت مربوط به هفت شهید امنیت سال پیش است. عکاس این مجموعه آقای رامزی هستند و نگارش روایتش برعهده من است. زندگینامهای از آقای فرخ بلندکیش دارم مینویسم. ( از انتشارات ایران) مجموعه روایت دختران مجرد را با نشر مهرستان شروع کردهام. اثر دیگری هم برای انتشارات ایران درباره زندگینامه آقای واعظزاده خراسانی نوشتهام و اثری درباره سه سال پایانی زندگی حضرت علی (ع) با تمرکز بر تقابل با معاویه هم در دست نگارش دارم و در نهایت یک مجموعه روایت هم درباره ظهور در دست دارم که انشاءالله قصد داریم برای نیمه شعبان سال دیگر آماده کنیم.