ترجمه یدالله گودرزی | ایسنا


ابوبشر عمرو بن عثمان بیضاوی بصری (۱۴۸-۱۸۰ق)، معروف به سیبویه، دانشمند و نحوى مشهور ايرانى قرن دوم هجری قمری و سرآمد و صاحب‌نظر و پیشوای نحویان بصره بود.
در بخش مستند «پرتره»(چهره) شبکه الجزیره، بیش از ده تن از استادان و زبانشناسان عرب درباره سیبویه و کار یگانه‌اش سخن می‌گویند. استادانی همچون دکتر محمدحماسه عبدالطیف از دانشگاه قاهره، دکتر محمدحسن عبدالعزیز استاد علوم زبانشناسی دانشگاه قاهره، دکترعبدالحمید مدکور عضو فرهنگستان زبان عربی، دکتر عماد ابوغازی استاد تاریخ، دکترفوزی عیسی استاد ادبیات عرب دانشگاه اسکندریه، دکتر محمودحمزه استاد ادبیات عرب دانشگاه اسکندریه، استاد شریف شوباشی نویسنده و استاد زبان فرانسه، دکترحسن طلب استاد زیبایی شناسی دانشگاه حلوان، دکترمحمود فهمی حجازی، زبانشناس دانشگاه قاهره. گزیده‌ای از سخنان این افراد را در ادامه می‌خوانید:

سیبویه

سیبویه پارسی مردی که قوانین زبان عربی را گردآورد. تعجبی ندارد که عرب‌ها طرفدار زبان خود باشند اما اینکه پایه‌های دستور و زبان عربی را فردی بیگانه بنیاد نهد از شگفتی‌ها و پارادوکس‌هاست. به ذهن کسی خطور نمی‌کرد که پسرکی با گونه‌های سرخ و سیبگونش بنیانگذار دستور زبان عربی و آفریننده دانش و قواعد آن باشد. او پیشوای نحو عربی سیبویه، عمرو بن عثمان قنبر است که ابوالبشر لقب اوست و ریشه او ایرانی و از فارس است.

او در سال ۱۴۸ هجری در روستای بیضای فارس در شیراز زاده شد. پدر و مادرش او را با نام سیبویه صدا می‌زدند نامی که با آن شناخته و نامدار شد. این نام، واژه‌ای است فارسی که به معنای بوی سیب است. او آدم نیکو، خوش‌اخلاق و زیبارویی بود. سیبویه در نوجوانی به بصره رفت و در آنجا بالید. وی دوستدارِ دانش و روایات پیامبر بود چنانکه مردم ایران، آنان که اسلام را پذیرفته بودند علاقمند به فراگیری زبان عربی بودند زیرا زبان دینشان بود. ایرانیان مانع آن نشدند که از میانشان نام‌های برجسته‌ای در این دستاورد تمدنی و دانش بشری ظهور کنند شاید فرهنگ دینی نیز انگیزه‌ای بود برای یادگیری زبان عربی از آن جهت که بسیاری به مراکز گرانشِ اجتماعی و اقتصادی روی آوردند و به شهرهایی چون کوفه و بصره مهاجرت نمودند. بر اثر درآمیختن ایرانیان(که زبان عربی نمی‌دانستند) با عرب‌ها تاثیراتی در زبان و گویش عربی پدید آمد و ممکن بود اشتباهاتی رخ دهد از این رو باید فکری می‌شد. ابوالاسود دُئلی در این راستا ماموریت یافت و او با نقطه و نشانه گذاری، خوانشِ واژه‌ها را آسان کرد.

این گونه نخستین قاعده زبان عربی پدید آمد. گفته شده علی بن‌ابیطالب (ع) این موضوع را به او آموخت و از کلام او نام نحو پدید آمد. می‌توان گفت این قاعده نخست بار برای غیر عرب زبانان درست شد.

با ورود ایرانیان به اسلام و کوچ برخی از آنها به عراق، این منطقه کم‌کم رشد کرد و با توجه به نزدیکی بغداد به ایران تحولات اقتصادی و فرهنگی مهمی در بغداد رخ داد. سیبویه جوان گام به بصره نهاد و در آنجا بر آن شد تا کتاب خدا و زبان عربی هدفش باشد از این رو پیش پیر و استاد خود حماد بصری رفت تا دانش حدیث را بیاموزد. در حین نشستِ درسی، چالشی میان او و استاد پدید آمد و سیبویه سوگند یاد کرد که آن چنان دانشی در زبان عربی به دست بیاورد که میزانی برای همه باشد. این چالش او را به کوششِ خستگی ناپذیری کشاند و خود را وقف آموختن زبانشناسی کرد و از استادانش یونس بن حبیب و خلیل بن احمد فراهیدی نکته‌ها آموخت و رابطه‌ای صمیمانه میان آنها شکل گرفت. خلیل بن احمد همنشینی سیبویه را بسیار دوست می‌داشت، در این‌باره ابن نطّاح می‌گوید: «نزد خلیل بن احمد بودم سیبویه هم سر رسید خلیل گفت: درود به جستجوگر خستگی ناپذیر. ابن نطاح می‌گوید: پیش از این نشنیده بودم خلیل به کسی دیگری این جمله را بگوید.»

خلیل بن احمد، سیبویه را ادامه چشم‌انداز زبانی خویش می‌دانست. پیش از مرگ از وی خواست کتابی در دانش نحو بنگارد. سیبویه از آموزگار خود، خلیل که دانش عروض و فرهنگنامه‌نویسی را گسترش داد آموخت هر دانشی که قرار است پدید آید باید بر روشی روشن بنا نهاده شود و نخستین گام در این رویکرد، بررسیِ زبان عربی در زمینه شعر و نثر است. سیبویه دریافته بود که ادای نادرست کلمات و ورود واژه‌های بیگانه خطری است که زبان را تهدید می‌کند از این رو دنبالِ ریشه‌ها و واژه‌های زبان در میان بادیه نشینان گشت.

«الکتاب» نخستین اثر در تاریخ صرف و نحو عربی
کتاب سیبویه با نام «الکتاب» اولین اثر در دستور زبان عربی است که آن را در قرن دوم هجری (هشتم میلادی) نوشت و بدین وسیله جایگاه عظیمی در فرهنگ عربی یافت زیرا نظریه‌های مختلف را گرد آورد. این کتاب آموزشی نیست بلکه نظریه ای است در دستور و زبان عرب و خوانش متن عربی از این رو قرن‌ها راهگشا و راهبرِ کارشناسان بوده است.
سیبویه پیشرو، جستجوگر و پیشگام در اندیشه بود. دکتر محمد حسن عبدالعزیز استاد زبانشناسی می‌گوید: :«دستور و زبان بازتابی از زبان و قاعده مند کردن آن است. قواعد زبان عربی را نمی‌توان تغییر داد اما می‌توانیم راه‌های آسانی برای درک آن پدید آوریم.»

مکتب بصره، روند استانداردسازی در سایه‌ی سیبویه
سیبویه پیشتاز و پیشوای مکتب زبانی بصره شد و شاگردان بی‌شماری از او پیروی کردند. نامدارترین آنها ابوالحسن اخفش و کسایی پیشوای زبانشناسی کوفه بود.
مکتب بصره نماینده ی دسته‌ای از زبانشناسان شد که معیار آنها سماعی (شنیدن) نبود بلکه قاعده، میزان آنها به شمار می‌رفت. در مقابل اینان مکتب کوفه بود که دنبال ریشه‌های زبان در میان اعراب بدوی بودند.
مکتب بصره به سمت ترازسازی در زبان و تعیین قوانین و اصول پیش رفت زیرا هدف آنان آموزاندنِ زبان عربی بود اما مکتب کوفه کتابی مانند کتاب سیبویه نداشت از این رو همه داشته‌هایشان اختلاف‌های دستوری و ترجیحِ «گفتن» بر تعیین قانون و قاعده بود.

آوازه سیبویه همه جا پیچیده بود از این رو توسط یحیی برمکی در دربار هارون‌الرشید مناظره‌ای میان سیبویه و کسایی با حضور افراد بی‌شماری ترتیب داده شد که به مسئله «زنبوریه» مشهور است. این مناظره روح سیبویه را آزرد و با آنکه هزاران درهم جایزه گرفت اما او بار و بنه خویش را جمع کرد و راه زادگاهش شیراز را در پیش گرفت. وقتی خبر به بصره رسید شاگردش اخفش با شتاب به سویش شتافت و کوشید او را منصرف کند اما او نپذیرفت.

تاریخ چندین مناظره را میان سیبویه و اَصمعی و مبرَّد و ثعلب و مازنی ثبت کرده است. این مناظرات شیوه‌ای برای کار علمی و فرهنگی بود و در این نشست‌ها تنها دانشمندان حضور نداشتند بلکه حاکمان و وزرا نیز حاضر می‌شدند.
شیوه سیبویه نظریه ای علمی بود که دانش ساختِ دستوری را بنیاد نهاد. دانشمندان با امانتداریِ علمی شناخته می‌شوند و سیبویه نیز چنین بود. او نظریات دیگران را نیز به نامشان در کتابش ثبت کرده است. کتاب‌های «المقتضب» مبرَّد و «اصول» ابن سراج در راستای کتاب او در قرون چهار و پنج پدید آمدند.

سیبویه در جوانی در سی سالگی درگذشت اما میراثی بزرگ و مرجعی ارزشمند به جهانیان بخشید که هنوز هم اصلی‌ترین مرجع برای زبان عربی است. هرکس بخواهد پژوهشی درباره زبان عربی و گذشته و قواعد آن انجام دهد ناچار است به این کتاب مراجعه کند.
دانشمندان غربی با شگفتی از سیبویه یاد کرده‌اند و مطالب تحسین‌آمیزی درباره او نگاشته‌اند. مهم‌ترین آنها مایکل کارتر است که کتابی نوشته به نام سیبویه و پژوهش‌های گسترده‌ای درباره ی او انجام داده و در آکسفورد منتشر شده است. او در کتابش آورده است که کار تاثیرگذار سیبویه عنوان ساده «کتاب» را دارد آنقدر کامل است که همواره مرجع اصلی عربی کلاسیک خواهد ماند.

سیبویه با خردورزی علمی خود دریافت که هدف بنیادین از دستورِ زبان، رسیدن به معناست و برای درکِ زبان راهی وجود ندارد به جز مراجعه به قاعده‌های زبانی.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...