کتاب «یارمحمدخان، سردار مشروطه» به قلم محمود رضاخانی کرمانشاهی توسط انتشارات جدیکار راهی بازار کتاب شد.

یارمحمدخان، سردار مشروطه محمود رضاخانی کرمانشاهی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، محمود رضاخانی کرمانشاهی نویسنده این اثر در مورد این کتاب گفت: پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و متفرق‌شدن نمایندگان مجلس و کشته‌شدن و اعدام روزنامه‌نگاران و مشروطه‌خواهان و ترور افراد به‌نام و مبارز، فریاد دادخواهی و نجات محاصره شهر تبریز به سراسر ایران منتشر شد که دیدیم هیچ‌کس غیر از یارمحمدخان کرمانشاهی به این فریاد پاسخ نداد؛ و تنها مبارزی بود که برای نجات محاصره شهر تبریز به پا خاست و پس از آزادی شهر از محاصره، فداکارانه در آذربایجان، تهران و کرمانشاه علیه ستمگران جانانه جنگید و برای به‌ کرسی نشاندن قوانین مشروطه و اجرای مفاد آن از پای ننشست. او به‌راستی تمام‌عیار، خواهان رفاه ملت ایران بود تا آنجا که روس، انگلیس و درباریان و اعضای شورای سلطنت خواستار نابودی‌اش شدند.

وی تاکید کرد: یارمحمدخان در صدد نابودی باند و گروه ایجاد قحطی و گرسنگی -که در راس همه اینها انگلیسی‌ها بودند- می‌شود که بر سر راه مبارزاتش مشکلاتی پدیدار می‌کنند. آگاهی از ایجاد این مشکلات برای نسل امروز می‌تواند بسیار جالب توجه باشد. اقدامات یارمحمدخان برای از میان برداشتن اوباشان درباریان دودوزه‌باز و وطن‌فروشان بی‌اصالت در اوج قحطی و گرسنگی حاکم بر کشور، بسیار جالب توجه است.

نویسنده که قبلاً در کتاب دوجلدی «تگرگ» به زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ملت ایران از ورود ژان ماری دو مورگان (باستان‌شناس فرانسوی) به ایران و شناسایی خط سیر نفت از فارس تا خانقین عراق پرداخته، اکنون به نحوه مبارزات مشروطه‌خواهان و پیشگیری از تسلط انگلیس‌ها و روس‌ها می‌پردازد؛ و چه هوشمندانه ویژگی خیانت‌کاران و خدمتگزاران به انگلیس و روس و تلاش جانبازان و مبارزان ایران‌دوست را به رشته تحریر در آورده است؛ و راز بر سر کار آمدن عناصر بی‌لیاقت بر پست‌های مهم را به خواننده انتقال می‌دهد.

وی با اشاره به سخنان هربرت چیک ویس معاون سفیر انگلیس در بوشهر گفت: راه مهار ایرانی‌ها و مشغول‌کردن آن به فقر و گرسنگی و بی‌کاری و تسلط‌دادن اوباش به این گرسنگان و کل جامعه به همراه انتشار و رایج دروغگویی به میان مردم است که به‌سرعت سبب گسترش و ایجاد فساد همگانی می‌‌شود.

این نویسنده بیان کرد: تاریخ نشان داده است که این شگرد در کشور ما بارها پیاده شده و ماحصل آن برای هر دشمنی نتیجه‌بخش بوده است. بسیار جالب توجه است که هربرت چیک پس از بررسی در رفتار و تلاش عناصر دربار شاه قاجار و استفاده از تصمیم‌گیری‌های اعضای دولت و اعضای ۳۶‌نفره شورای سلطنت بر رئیس مجلس خودفروخته به انگلیسی‌ها -که در این موقعیت احمدشاه کودک‌سال را بر تخت سلطنت نشانده بودند- پیشنهادی به انگلیسی‌ها دارد. او بر آن است که در مملکت پرآشوب از هر رخداد و در دوران از راه رسیدن این دودوزه‌بازان حیله‌گر و سودجو و تصمیم‌گیر برای مملکت، به روش تحمیل دروغگویی و گرسنگی و ایجاد بی‌کاری و حاکمیت اوباش و نوکران سرسپرده به انگلیسی‌ها روی آورند.

در آغاز این کتاب روزشمار وقایع مشروطه -جدا از ارتباط با داستان کتاب «یارمحمدخان، سردار مشروطه»- بسیار قابل توجه است؛ روزشمار سال‌های ۱۲۵۴ خورشیدی تا مهرماه ۱۲۹۱ که با ترور یارمحمدخان پایان می‌پذیرد.

شخصیت یارمحمدخان در پشت جلد این کتاب این‌گونه نوشته شده است: کینه مخبرالسلطنه به سردار یارمحمدخان کرمانشاهی به‌علت همان درهم‌شکستن محاصره شهر تبریز و نجات رزمندگان در جنگ اردبیل بود. آنچه سبب شد نفرت از او هم به کینه‌اش افزوده شود، شنیدن تفسیر و نوع نگاه یارمحمدخان به اوضاع مملکت و آگاهی‌هایی بود که با سیاست روز از آن سخن گفت.

مخبر سلطنت به‌خوبی دریافت که یارمحمدخان عنصری است هوشمند، شجاع و دانا و بیشتر مخاطره‌آمیز برای همه هم‌پالکی‌های هم‌اندیش عناصر فعال در دستگاه دولت؛ لذا در انظار، نگاه کینه‌توزانه‌اش به او را از همه پنهان کرد؛ اما در مخابره‌اش به تهران، یارمحمدخان را عنصری خطرناک معرفی و تاکید کرد او کسی است که به‌آسانی فریب نمی‌خورد و به‌سادگی دست از مشروطه‌خواهی برنمی‌دارد.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...