رمان «مثل بیروت بود» نوشته زهرا اسعد بلنددوست توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر شد.

مثل بیروت بود زهرا اسعد بلنددوست

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، رمان «مثل بیروت بود» در ۳۵۴ صفحه و به قیمت ۵۴۰۰۰ هزارتومان روی پیشخان کتابفروشی‌ها آمد.

نوشتن رمان برپایه اتفاقات واقعی کار راحتی نیست. چرا که هم باید از جنبه هنری و داستانی عناصر جذاب را داشته باشد و هم واقع‌بین ماند و واقعیت را به نفع تخیلات مصادره نکرد. نوشتن چنین اثری، راه رفتن بر لبه تیغ است. زهرا اسعد بلنددوست همانند اولین رمان خود، تصمیم گرفته است بر لبه تیغ راه برود. هم به تخیلاتش تا آنجا که توان داد مجال پرواز بدهد و هم از واقعیت بگوید بی‌آنکه آن را بخواهد به نفع خود مصادره کند.

راوی ماجرا، زهرا، دوست جدید سارا است. دوستی‌ای که مجال زیادی برای رشد پیدا می‌کند. سارا که همسر یکی از شهدای مدافع حرم است مغموم از غربت و تنهایی و درک نشدن توسط دیگران، زیر فشار کمر خم کرده است و سرانجام دربرابر آن تاب نمی‌آورد و به همسر شهیدش می‌پیوندد. اما این تمام ماجرا نیست. دانیال، برادر سارا که حالا به سبزپوشان سپاه پاسداران پیوسته است ناگهان مفقود می‌شود. خبر قتل او توسط اعضای سپاه پاسداران در فضای رسانه‌ای می‌پیچد و فضایی مه‌آلود را شکل می‌دهد. در این میان، زهرا که او نیز پدر و برادری سپاهی دارد، با فردی ناشناس آشنا می‌شود که او را درگیر ماجراهای پیچیده‌تری می‌کند.

نویسنده تلاش کرده است تا با نگاهی منتقدانه، بی‌آنکه طرفداری از گروه و مسلک خاصی بکند، روایتی داستانی از اتفاقات آبان ۹۸ پیش چشم مخاطب بگذارد. روایتی که سرشار از نثری دلنشین و احساسی است. نثری که نویسنده آن را جلا داده است و متناسب با فضای فکری و روحی راوی داستان است.

شخصیت‌های کتاب نیز جان‌دار و زنده هستند. زنده بودنشان تنها به نفس کشیدن و توصیفات ظاهر و اخلاقشان نیست. در تصمیم‌هایشان است. آنجا که در دوراهی‌های سخت قرار می‌گیرند. در واقع از جذابیت‌های رمان «مثل بیروت بود» همین دوراهی‌های سخت بین انتخاب بد و بدتر است. انتخاب‌هایی که لحظه‌به‌لحظه بر هیجان داستان می‌افزاید و پرده دیگری را از چشمان مخاطب کنار می‌زند.

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...