موسسه مطالعات پیشرفته آسیای دانشگاه توکیو کتاب «بازار و دکان و کاروانسرا در اسناد دوره قاجار» را با پژوهش و تحقیق هاشم رجب زاده و کیمجی ئه اورا منتشر شد.

«بازار و دکان و کاروانسرا در اسناد دوره قاجار هاشم رجب زاده

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، موسسه مطالعات پیشرفته آسیای دانشگاه توکیو، سی و دومین دفتر سلسله انتشارات مرکز پژوهش و اطلاع رسانی در مطالعات آسیایی را با عنوان «بازار و دکان و کاروانسرا در اسناد دوره قاجار» که حاصل تحقیق و پژوهش هاشم رجب زاده ژاپن شناس، با همکاری کیمجی ئه اورا و مقدمه کازوئو موری موتو است، برای سال ۲۰۲۱ منتشر کرد.

این مجموعه ۱۸۸ صفحه‌ای، بخشی از گنجینه اسناد فارسی شماره ۸ این مرکز به شمار می‌رود و در دو بخش «دکان و حجره و حرفه و کسب» و همچنین «تملک و اجاره کاروانسرا» و در ۸ فصل ارائه شده است.

در این کتاب، بخش‌هایی همچون صلح و فروش قطعی، فروش شرطی یا خیاری، اجاره دکان، اجاره سکو در بازار، تقسیم و افراز، مطالب متنوع مرتبط با حرفه‌ها و دکانداری، خرید و فروش و اجاره کاروانسرا در این دوره مورد بررسی قرار گرفته است.

هاشم رجب زاده استاد دانشگاه، ژاپن شناس و دارنده نشان امپراطور ژاپن، در کتاب «بازار و دکان و کاروانسرا در اسناد دوره قاجار» با ارائه تصاویر و متون تایپ شده هشتاد و دو سند تاریخی، اطلاعات ارزنده‌ای را از جنبه‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی ایران در دوره قاجار ارائه می‌کند.

رایزن فرهنگی ایران در ژاپن درباره انتشار این کتاب گفت: تاکنون مجموعه‌های ارزشمندی از اسناد تاریخی و اجتماعی ایران در دوره‌های مختلف از سوی این مرکز و دیگر دانشگاه‌ها و موسسات علمی و دانشگاهی منتشر شده است و نقش دکتر هاشم رجب زاده در این زمینه بسیار برجسته بوده که با آثار خود، تاریخ ایران را به جامعه ژاپن و محققان و اندیشمندان این کشور معرفی کرده است.

دیوسالار افزود: یکی از مهم‌ترین اقدامات و دستاوردهای پژوهشی دکتر هاشم رجب زاده در خصوص معرفی تاریخ دو کشور به یکدیگر، ترجمه بخش عمده‌ای از سفرنامه‌هایی است که ژاپنی‌ها طی سفر به ایران یا خاورمیانه بر جای گذاشته‌اند و این مجموعه‌ها توانسته منابع غنی و ارزشمندی از شناخت ژاپنی‌ها نسبت به ایران دوره مشروطه به این سو در اختیار قرار دهد.

وی یادآور شد: دکتر رجب زاده در سال ۲۰۰۹، به دلیل خدمات علمی فراوان، نشان امپراتوری ژاپن را به عنوان دومین ایرانی دریافت کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ایده مدارس خصوصی اولین بار در سال 1980 توسط رونالد ریگان مطرح شد... یکی از مهم‌ترین عوامل ضعف تحصیلی و سیستم آموزشی فقر است... میلیاردرها وارد فضای آموزشی شدند... از طریق ارزشیابی دانش‌آموزان را جدا می‌کردند و مدارس را رتبه‌بندی... مدارس و معلمان باکیفیت پایین، حذف می‌شدند... از طریق برخط کردن بسیاری از آموزش‌ها و استفاده بیشتر از رایانه تعداد معلمان کاهش پیدا کرد... مدرسه به‌مثابه یک بنگاه اقتصادی زیر نقاب نیکوکاری... اما کیفیت آموزش همچنان پایین ...
محبوب اوباش محلی و گنگسترها بود. در دو چیز مهارت داشت: باز کردن گاوصندوق و دلالی محبت... بعدها گفت علاوه بر خبرچین‌ها، قربانی سیستم قضایی فرانسه هم شده است که می‌خواسته سریع سروته پرونده را هم بیاورد... او به جهنم می‌رفت، هر چند هنوز نمرده بود... ما دو نگهبان داریم: جنگل و دریا. اگر کوسه‌ها شما را نخورند یا مورچه‌ها استخوان‌هایتان را تمیز نکنند، به زودی التماس خواهید کرد که برگردید... فراری‌ها در طول تاریخ به سبب شجاعت، ماجراجویی، تسلیم‌ناپذیری و عصیان علیه سیستم، همیشه مورد احترام بوده‌اند ...
نوشتن از دنیا، در عین حال نوعی تلاش است برای فهمیدن دنیا... برخی نویسنده‌ها به خود گوش می‌سپارند؛ اما وقتی مردم از رنج سر به طغیان برآورده‌اند، بدبختیِ شخصیِ نویسنده ناشایست و مبتذل می‌نماید... کسانی که شک به دل راه نمی‌دهند برای سلامت جامعه خطرناک‌اند. برای ادبیات هم... هرچند حقیقت، که تنها بر زبان کودکان و شاعران جاری می‌شود، تسلایمان می‌دهد، اما به هیچ وجه مانع تجارت، دزدی و انحطاط نمی‌شود... نوشتن برای ما بی‌کیفر نیست... این اوج سیه‌روزی‌ست که برخی رهبران با تحقیرکردنِ مردم‌شان حکومت کنند ...
کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...