پاکستان: ارتش، مذهب، مدرسه و تروریسم | شرق


در روز 11 سپتامبر، تروریست‌ها از پایگاه‌هایی در یکی از فقیرترین کشورهای جهان – جایی در افغانستان یا در مرزهای این کشور با پاکستان – بزرگ‌ترین عملیات تروریستی جهان را در سال 2001 برنامه‌ریزی و هدایت کردند. چگونه تروریسم به چنین قوت و ظرفیتی دست یافت؟ و چرا افغانستان و پاکستان پایگاه ترویست‌ها شدند؟ ویلیام تاپیش [William J. Topich] استاد علوم سیاسی در آکادمی پولاسکی که سال‌هایی را تا 2010 در پاکستان مشغول تحقیق بوده است، کتاب «پاکستان، طالبان، القاعده و ظهور تروریسم» [Pakistan: The Taliban, Al Qaeda, and the Rise of Terrorism] را برای پاسخ‌دادن به سؤالاتی از این جنس نوشته است و پاسخ‌هایی را در چارچوب تحلیل تحولات تاریخی در سیاست، جامعه و فرهنگ پاکستان از زمان پیدایش این کشور تا به امروز ارائه می‌کند.

ویلیام تاپیش [William J. Topich] ویلیام جی. تاپیچ پاکستان، طالبان، القاعده و ظهور تروریسم» [Pakistan: The Taliban, Al Qaeda, and the Rise of Terrorism]

پیش از آنکه به محتوای کتاب بپردازم، باید اهمیت آن برای خواننده ایرانی را متذکر شد. زیستن در همسایگی پاکستان به عنوان یکی از کانون‌های افراطی‌گری و تروریسم فرقه‌ای، مذهبی و سیاسی؛ تأثیرپذیری شدید افغانستان از پویایی‌های سیاسی پاکستان، نقش ابزاری افغانستان در سیاست خارجی پاکستان برای مقابله با هند و تأثیرگذاری این عامل بر روابط ایران با هند و افغانستان، ارتباطات گسترده پاکستان با کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و تأثیرپذیری آن از وهابیت و جایگاه پاکستان در سیاست آمریکا در جنوب آسیا به‌ویژه در هرگونه تعاملی برای همکاری یا مهار چین، تنها ابعادی از اهمیت پاکستان و ضرورت شناخت ایران برای درک منافع ملی ایران است. اولین مزیت کتاب تاپیش برای خواننده، ارائه تاریخی مختصر و البته به اندازه کافی روشنگر درباره تحولات تاریخی پاکستان از زمان جدایی از هند است. جدای از جزئیات تاریخی، شرح چگونگی «تغییر ترکیب دولت از نهادهای منتخب به نهادهای غیردموکراتیک از اواسط دهه 1950» (ص. 23) و اینکه چگونه «قدرت بسیار زیادی در اختیار ارتش قرار داشت» (همان) از ویژگی‌های ممتاز کتاب است. این دو خصیصه تا به امروز هم مشخصات پایدار سیاست پاکستان بوده‌اند.

دومین مشخصه کتاب، ارائه تصویری از چگونگی درهم‌آمیزی سیاست مذهبی، وهابیت و نظام مدارس دینی به‌ویژه در دوران حکومت ژنرال ضیاءالحق (1988-1977) است. نویسنده معتقد است «تاریخ پاکستان را هیچ‌یک از رهبران سیاسی و مذهبی به اندازه ژنرال ضیاءالحق تغییر نداده‌اند» (ص. 36) او گرایشی عمیق به وهابیت داشت و در زمان حمله شوروری به افغانستان با اتکا به پول و راهبرد ضدشوروی آمریکا، کمک اعراب خلیج فارس و شبکه‌ای از مدارس مذهبی که تأثیری عمیق بر فرهنگ پاکستان باقی گذاشتند، افراط‌گرایی و گروه‌های تروریستی در پاکستان را نهادینه کرد تا آنجا که «خشونت در زندگی روزمره رایج شد. صاحب‌نظران با برچسب فرهنگ کلاشینکف به تلخی از گسترش سریع تسلیحات در مناطق مختلف پاکستان یاد می‌کردند» (ص. 40).

سومین نکته‌ای که تاپیش در این کتاب بررسی می‌کند چگونگی پیوندخوردن اندیشه‌های اسلام‌گرایانی نظیر سید قطب (ص. 53)، با مدرسه‌های مذهبی و تربیت‌شدگان این مدارس از جمله بن‌لادن و سایر سرکردگان القاعده است. شرح تاپیش درباره هم‌گرایی عواملی برآمده از اندیشه مذهبی افراطی، استفاده ابزاری ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان از افراط‌گرایی مذهبی برای مقابله با هند در مسئله کشمیر، تأثیر رقابت آمریکا و شوروی بر پیدایش عرب‌های افغان و سنت‌های قبیله‌ای در شمال غربی پاکستان و مرز با افغانستان، نشان‌دهنده چگونگی تعامل عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و بین‌المللی در پیدایش تروریسم است.

استفاده ابزاری پاکستان از افراطی‌گری و گروه‌های تروریستی برای پیشبرد اهداف خود در مناقشه با هند – که می‌تواند در رقابت با سایر کشورها نیز استفاده شود – حاوی نکات مهمی است. ارتش پاکستان حتی در سال‌های بعد از 11 سپتامبر 2001 و علی‌رغم فشارهای آمریکا نیز کماکان از این ابزار استفاده می‌کرد و تاپیش می‌نویسد «با همه نقص‌ها، طالبان هنوز بهترین گزینه برای ارتقای منابع پاکستان در افغانستان بود» (ص. 96) این نکته بالاخص در زمانه حاضر که افغانستان در جایی میان ایران، هند و سین‌کیانگ (به عنوان یکی از دغدغه‌های امنیتی چین) ظرفیت بازیگری دارد، حائز اهمیت است.

شرح نویسنده درباره چگونگی بسط‌یافتن افراطی‌گری و تروریسم در پاکستان، شامل تشریح رابطه بین نقص ظرفیت حکومت و بحران امنیتی نیز هست. تاپیش معتقد است «در جامعه‌ای که مشکلات اجتماعی مانند ناامیدی، درماندگی یا نارضایتی وجود داشته باشد، دین به کمک می‌آید تا زمینه برای اقدامات افراطی مانند مأموریت‌های انتحاری هموار شود» (ص. 122). جالب اینکه پاکستان مأمن نحله‌های دیگر اسلام سنی بدون افراط‌گری وهابی نیز بوده است اما ترکیب فقر و فقدان ظرفیت دولت برای ارائه خدمات و کالای عمومی، زمینه فعالیت و تأثیرگذاری افراطیون مذهبی را فراهم کرده است. این گروه‌ها با تکیه بر شبکه‌ای از ادارات، مدارس، خوابگاه‌ها، کارخانجات تولیدی و سایر مزایایی که برای طرفداران فراهم می‌کردند، اندیشه دینی افراطی را پیش برده‌اند. این شبکه همچنین از سوی رهبران سیاسی نظیر ضیا‌ءالحق و ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان حمایت شده است.

کتاب مباحث تفصیلی درباره راهبردهای آمریکا در مبارزه با تروریسم، رقابت‌های سیاسی در پاکستان، جست‌وجوی چندساله بن‌لادن و کشتن او، حملات پهپادهای آمریکا به مناطق قبائلی در شمال غرب پاکستان و رقابت‌های هند و پاکستان را هم دربر می‌گیرد که برای دنبال‌کنندگان این مباحث جذابیت دارد. اما مهم‌ترین خصیصه کتاب را باید در شرح چگونگی ترکیب ساختارهای اجتماعی و فرهنگی (قبیله، مذهب و مدارس مذهبی)، اقتصاد (فقر و توسعه‌نیافتگی)، سیاست داخلی (بی‌سازمانی سیاسی، عدم توازن قدرت ارتش و غیرنظامیان، و فقدان ظرفیت دولت) و سیاست بین‌المللی (جدایی هند و پاکستان، رقابت آمریکا و شوروی، رقابت هند و پاکستان بالاخص در موضوع کشمیر، و سیاست آمریکا در مبارزه با تروریسم) با کنشگری‌های افراد خاص (به‌ویژه ضیاءالحق) در پیدایش افراط‌گری و تروریسم دانست. همین امر است که دشواری عظیم مقابله با این پدیده را نیز آشکار می‌کند.

کتاب برای خواننده مطالعات اجتماعی توسعه و امنیت، سیاست بین‌الملل، مطالعات منطقه‌ای و مطالعات امنیتی، محتوا و بینش‌های زیادی دارد. کتاب «پاکستان، طالبان، القاعده و ظهور تروریسم» سال 2018 به انگلیسی منتشر شده و انتشارات لوح فکر این کتاب را با ترجمه امیرحسین کلاهچی در 216 صفحه، با قیمت 65 هزار تومان در سال 1401 منتشر کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...