کتاب «بی‌برادر» شامل خرده روایت‌هایی از دوستان و همرزمان شهید مدافع حرم جواد محمدی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار شد.

بی برادرخرده روایت‌هایی جواد محمدی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «بی‌برادر» شامل خرده روایت‌هایی از دوستان و همرزمان شهید مدافع حرم جواد محمدی نوشته بهزاد دانشگر به تازگی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار شده است.

این روزها در شهر درچه از خیلی‌ها که بپرسی جواد محمدی را می‌شناخته اند یا نه احتمالاً چندتایی خاطره برائت ردیف می‌کنند. جواد محمدی جوان دهه هفتادی پر جوش و خروشی بوده که از دوره نوجوانی‌اش هرجا حضور داشته تأثیرگذار بوده. از جوان‌های لات یا داش مشتی که جواد دست شأن را گرفته و از بیراهه آنها را بیرون کشیده تا بچه‌های هیئت و مسجد و بسیج از شلوغی‌های سیاسی کف خیابان تا مجتمع هسته‌ای نطنز و معاونت اطلاعات سپاه پاسداران و این آخری سپاه قدس. جواد محمدی با آن روح بی قراری که داشت به همه جا سرکشیده و هرجا که بوده رد پایی از خودش بجا گذاشته که هنوز فراموش نمی‌شود. نیروی جهادی که این روزها بین نیروهای جهادگر مدافع سلامت جایش خیلی خالیست و اگر بود حتماً دوش به دوش بقیه نیروهای مدافع سلامت داشت برای سلامتی و آرامش مردمش می‌دوید.

در بخشی از کتاب آمده است:

آن روزها تصور من از جواد یک آدم تند رو و بی کله بود که به آدم نمی چسبد. خب یک بخشی از این تصور هم بخاطر حرف‌هایی بود که بعضی از رفقام می‌گفتند. توی صف نماز جمعه یکی از رفقام جواد را نشان داد. جواد یک صف جلوتر بود. گفت حواست را جمع کن به این آدم حتی نزدیک هم نشوی. این و رفقاش خیلی آدم‌های خطرناکی‌اند. کلی اراجیف دیگر هم درباره‌اش گفت که تو ذهن من از جواد یک دیو ساخته شد. یک آدمی که نمی‌شود دوستش داشته باشی. چه می‌دانستم بعدها اینجور به همین آدم می‌چسبم و می‌افتم دنبالش. می‌شود مثل برادرم.

«بی‌برادر»؛ در قطع رقعی و ۳۲۴ صفحه توسط انتشارات شهیدکاظمی منتشر شد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...