غلامحسین ساعدی از شاخص‌ترین نمادهای نسلی از نویسندگان و روشنفکران ایرانی است که تصویر زمانه پرتب‌وتا‌ب‌شان را در آثارشان به دست می‌دادند. داستان‌ها و نمایشنامه‌های ساعدی برآمده از ذهنیتی متعهد است که آرمان جامعه‌ بدون رنج را به تصویر کشیده‌اند و از این رو آثار او به‌جز ویژگی‌های ادبی‌شان از اهمیتی دیگر هم برخوردارند. به تازگی دوکتاب درباره زندگی و آثار ساعدی منتشر شده که یکی به زندگی و آثار او پرداخته و دیگری شاخصه‌های مارکسیستی را در تعدادی از نمایشنامه‌های او بررسی کرده است. «شهر گمشده» با عنوان فرعی بازخوانی زندگی و آثار غلامحسین ساعدی، کتابی است که در پنج‌بخش به بررسی زندگی و آثار ساعدی پرداخته است.

شهر گمشده محمدحسن حبیبی

محمدحسن حبیبی، نویسنده این کتاب، برای پرداختن به زندگی ساعدی بخش‌هایی از تاریخ معاصر ایران را در پیوند با زندگی و آثار ساعدی بررسی کرده است. او در مقدمه کتاب رویکرد کلی اثر را این‌طور توضیح داده: «در تاریخ معاصر ایران، کمتر نویسنده‌ای را سراغ داریم که مانند غلامحسین ساعدی از افکار و مسایل سیاسی روز در آثار خود بهره برده یا به آنها توجه کرده باشد. درست است که ساعدی را بیشتر با نمایشنامه‌ها و داستان‌هایش می‌شناسند و نویسنده‌ای توانا در ادبیات معاصر می‌دانند ولی، در کنار این ویژگی، او را باید یک‌روشنفکر و فعال سیاسی پرشور نیز به حساب آورد، سیاستی که از اوان کودکی به گردونه آن درافتاده بود و زندگی و آثارش نیز متاثر از آن بود... اکنون، که نزدیک به سه‌دهه از درگذشت غلامحسین ساعدی می‌گذرد، در مقابل ما تصویر روشن‌تری از جایگاه این نویسنده در عرصه‌های فرهنگ، اجتماع، سیاست و ادبیات ایران قرار دارد، تصویری که می‌گوید ساعدی یک نویسنده بزرگ است چرا که، در کنار حاشیه‌های سیاسی فراوان و استعدادسوز خود، نبوغی حیرت‌انگیز در بیان مسایل اساسی انسان داشت».

عناوین بخش‌های این کتاب عبارت‌اند از: «آرزوهای بزرگ»، «کابوس شکست»، «شکوفایی»، «طغیان و تردید» و «پایکوبی مرگ». کتاب در بخش اولش به وضعیت استبدادی دوره رضاخان پرداخته و در ادامه کارهای اولیه ساعدی را بررسی کرده است. بخش سوم کتاب که به دوره شکوفایی ساعدی اختصاص دارد، از مهم‌ترین بخش‌های کتاب است که در آن به جایگاه ویژه دهه 40 در تاریخ معاصر ایران و همچنین آثار مهم ساعدی در این دهه پرداخته است. بخشی از مهم‌ترین آثار ساعدی از جمله داستان‌های «عزاداران بَیَل»، «ترس‌ولرز»، «واهمه‌های بی‌نام‌ونشان» و نمایشنامه‌های «چوب به دست‌های ورزیل» و «آی بی‌کلاه آی باکلاه» و... در این دوره نوشته شده‌اند. کتاب در ادامه بخش‌های دیگر زندگی و آثار ساعدی را بررسی کرده و تا زمان مرگ او پیش آمده است. در انتهای کتاب، بخشی کوتاه آمده که در آن به وجوه مختلف ساعدی اشاره شده و مهم‌ترین وجه ساعدی را به‌عنوان نویسنده‌ای متعهد برشمرده است: «او به انسان حرمت می‌گذاشت و هرآنچه بر کرامت انسان خدشه وارد می‌ساخت او را می‌آزرد و به واکنش وا‌می‌داشت.»

تاثیرات مارکسیسم ساعدی آرش زرنیخی

«تاثیرات مارکسیسم» عنوان کتاب دیگری درباره ساعدی است که توسط آرش زرنیخی نوشته شده و در آن شاخصه‌های مارکسیستی را در تعدادی از آثار نمایشی ساعدی بررسی کرده است. در این کتاب ویژگی‌های مارکسیستی در نمایشنامه‌های «مار در معبد»، «آی بی‌کلاه آی باکلاه»، «چوب به دست‌های ورزیل» و «پرواربندان» مورد بررسی قرار گرفته است. این کتاب در واقع پژوهشی است که می‌کوشد به واسطه چندنمایشنامه ساعدی به برخی وجوه چپ در ایران بپردازد و سوال‌هایی اینچنین را مطرح کرده است: «نخستین پرسش این است که با تحلیل نمایشنامه‌های منتخب در این پژوهش مشخص شود چرا و چگونه مارکسیسم در ایران ناکام ماند؟ در این پژوهش نمایشنامه‌های انتخاب‌شده با شاخصه‌های مارکسیستی تحلیل می‌شوند. جامعه فرهنگی ایران در قیاس با اصولی قرار می‌گیرد که غلامحسن ساعدی به‌عنوان یک‌مارکسیست به آنها پایبند بوده است».

این پژوهش حاصل رساله کارشناسی‌ارشد آرش زرنیخی در رشته تئاتر است و اولین‌اثر پژوهشی او هم به شمار می‌رود. در فصل اول کتاب که به کلیات اختصاص دارد، نویسنده پژوهش‌هایی که تاکنون درباره آثار ساعدی انجام شده است را در دوبخش طبقه‌بندی کرده است و مروری کوتاه بر آنها انجام داده است. در ادامه برخی مفاهیم کلیدی اندیشه چپ را توضیح داده و بعد به تاریخ ورود چپ به ایران پرداخته و تاثیرات آن را در ادبیات و تئاتر و مشخصا چندنمایشنامه ساعدی بررسی کرده است. در بخشی از این کتاب درباره ساعدی آمده: «ساعدی همچون هر نویسنده بزرگ دیگری برای مردمش حکم ملکی مشاء را دارد که نه‌تنها مردم زمانه خودش بلکه تاریخی در آن سهیم خواهد بود». همچنین در بخشی از کتاب که به نمایشنامه «پرواربندان» اختصاص دارد می‌خوانیم: «این نمایشنامه که نخستین‌بار در سال 1348 به کارگردانی محمدعلی جعفری روی صحنه رفت، داستان یک‌روشنفکر و مبارز سیاسی است که برای افشای واقعیت‌هایی که می‌داند نقشه‌های بسیاری در سر پرورانده است. ساعدی نام این شخصیت را به اختصار «میم» گذاشته است که شاید مخفف مردم است. تعدادی از دوستان وی او را به یک‌پرواربندی دعوت می‌کنند تا از مطلب مهمی آگاهش کنند. آن مطلب چیزی نیست جز کشته‌شدن شخصی که میم بنا داشته رسوایش کند تا جامعه خیلی چیزها در موردش بداند».

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...