روایت مادری که راوی رنج نیست | جام جم


لطفا تذکر من را جدی بگیرید: «خانم‌های باردار این کتاب را نخوانند»، بهترین کتاب دنیا هم که باشد اگر در زمان نامناسب بخوانی تاثیر نمی‌گذارد. در مورد کتاب «شصت» باید بگویم اگر زنان باردار آن را بخوانند دچار اضطراب و فکر و خیال می‌شوند که مبادا نوزاد خودشان درگیر این بیماری‌ها شود. برای همین آن روند امیدی که نویسنده در کتاب به آن اشاره کرده ممکن است نادیده گرفته شود.

شصت مرضیه اعتمادی

کتاب «شصت» نوشته مرضیه اعتمادی -مادر زینب- است. زینب، دخترک صبور این داستان برخلاف دیگر نوزادان هنگام تولد گریه نکرد. حتی پدر و مادرش -علی و مرضیه- به جای این‌که او را در خانه کنار عروسک‌هایش ببینند تا مدت‌ها روی تخت NICU قربان صدقه دخترشان می‌رفتند؛ آن هم با وجود لوله‌هایی که دیدنش روی بدن یک نوزاد، قلب آدم را مچاله می‌کرد. زینب نارس به دنیا آمده بود. زندگی‌اش با مشکلات ریوی و مغزی آغاز شد و بدن نحیفش با عمل‌های جراحی مختلف خو گرفت و ناگزیر با بیماری‌های دیگر کنار آمد.

شصت یک کتاب تلخ در راهروهای بیمارستان است. از بخش زایمان شروع می‌شود و تلاش یک زوج جوان برای نگه داشتن دختر کوچولوی‌شان را از زبان مادر روایت می‌کند. توصیه می‌کنم این کتاب را آرام‌آرام در چند مرحله نخوانید، بلکه پشت سر هم، یک نفس بخوانید. نه به خاطر کم‌حجم بودنش، بلکه به خاطر روند زندگی توام با رنج زینب. اگر مادر باشید پای این کتاب محال است اشک نریزید یا حداقل بغض نکنید.

این کتاب را یک نفس بخوانید چون قرار نیست برای دخترک داستان ما معجزه‌ای که مدنظر خواننده است رخ دهد. هر چقدر زودتر به آخر کتاب برسید به جای یأس، آغوش خدا را بیشتر حس می‌کنید.
شصت از کنار هم قرار دادن سه کلمه شکر، صبر و تلاش تشکیل شده است. باوری که پدر و مادر این نوزاد را سر پا نگه‌ داشته است.
کتاب شصت تلخ است اما امیدوارانه جلو می‌رود. جنس امیدش شعارزده و از سر نصیحت نیست بلکه از رنج است. زیرا راوی بارها از لحظات بسیار تلخی را که از همه‌کس ناامید شده بود، تعریف می‌کند.

شصت کتاب علمی نیست
کتاب شصت از زبان مادر کودک است. هیچ فرصتی-حتی در حد یک مصاحبه-به پزشکان زینب در این کتاب داده نشده است. این مسأله که چرا زینب به این همه بیماری دچار شده سوالی است که در این کتاب پاسخ درستی برایش پیدا نمی‌شود. در حالی‌که روزهای منتهی به زایمان، مادر هر روز برای چکاپ به همین بیمارستان می‌آمده و همه چیز طبیعی بوده است و آزمایش‌های دوران بارداری هم سلامت جنین را تایید کرده بودند. نویسنده می‌گوید دیر انجام دادن آزمایش ال‌پی در دوران نوزادی و قصور پزشکی مسبب بیشتر شدن بیماری‌های زینب بود، ولی او جای هیچ مصاحبه یا دفاعی از جانب پزشک یا کمیسیون پزشکی آن بیمارستان برای این ادعایش قائل نشده است. شصت یک کتاب علمی نیست فقط یک روایت مادرانه از روزهای رنج و معجزه است.

نویسنده برای مستدل کردن روایتش می‌توانست چند عکس از همان دوران را در انتهای کتاب پیوست کند. اولش فکر کردم به خاطر حفظ حریم شخصی و حقوق کودکش این کار را نکرده است تا این‌که با جست‌وجو در فضای مجازی صفحه‌ای منسوب به خانم اعتمادی در اینستاگرام دیدم که چند عکس و مطلب از دخترشان به اشتراک گذاشته بودند که همین باعث شد باخبر شوم زینب عزیزم این روزها یاد گرفته است پدر و مادرش را در آغوش بگیرد و آنها را ببوسد. خیلی خوشحال شدم.

کتابی که با شما می‌ماند
تجربیات بیشتر ما از کودکانی که اطراف‌مان دیده‌ایم این است که شیر می‌خورند، دست‌ و پای‌شان را تکان می‌دهند، لبخند می‌زنند، کم‌کم گردن می‌گیرند و پدر و مادرها هم قربان صدقه شیرین زبانی‌های‌شان می‌روند، در تولد دوسالگی‌شان حتما حرف می‌زنند یا شمع را خودشان فوت می‌کنند. برای همین وقتی می‌خواهیم خودمان صاحب فرزند شویم داشتن این روند رشد را برای کودک‌مان طبیعی می‌دانیم اما بعد از خواندن داستان زندگی زینب و کودکان شبیه او متوجه می‌شویم ممکن است همه کودکان قدرت بلع نداشته باشند، چشم‌های‌شان قدرت تعقیب نداشته باشد تا به عروسکی که کنارشان است واکنش نشان دهند، حتی ممکن است درست و واضح حرف نزنند یا تمام دوران نوزادی‌شان را در بیمارستان بمانند و اجازه در آغوش کشیدنش را هم به مادر ندهند.

خانم اعتمادی در صفحه شخصی‌اش نوشته است: «قصد من نشاندن مخاطبم بر سر سفره اشک، رنج و غصه نیست. خوشحال می‌شوم و خدا را شکر می‌کنم اگر روزی بشنوم کتاب شصت، مهمان خانه‌ای شده و با خودش شکر، صبر و تلاش را سوغات برده است.»

همین الان که دارید این یادداشت را می‌خوانید زینب شش ساله است. در کنار پدر و مادر و برادر کوچکش- رضا- دارد نفس می‌کشد و به زندگی آنها گرما می‌دهد. هر چند بعضی رفتارهایی که از یک دختر بچه شش ساله انتظار داریم را نمی‌تواند انجام دهد اما برکت وجودش زندگی علی و مرضیه را رنگی‌تر کرده است.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...
صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...