کتاب «خاطرات دوچرخه» نوشته‌ حمید سلطان‌آبادیان؛ شامل خاطرات و عکس‌های او از سفر با دوچرخه به یازده کشور آسیایی، منتشر شد.

خاطرات دوچرخه حمید سلطان‌آبادیان

به گزارش خبرگزاری مهر، این کتاب خلاصه‌ای است از خاطرات و تعدادی از عکس‌های سفر یک ساله سلطان آبادیان با دوچرخه به کشورهای هند، بنگلادش، تایلند، مالزی، اندونزی، چین، تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان، ازبکستان و ترکمنستان.

این سفر در دی‌ماه سال ۱۳۹۰ از دهلی‌نو آغاز و در آذر ۱۳۹۱ با ورود از مرز ترکمنستان به ایران پایان یافت.

نویسنده در مقدمه کتاب نوشته است: «وقتی از سفرهایم با دوچرخه برای دوستان و آشنایان صحبت می‌کنم خیلی از آن‌ها هیجان‌زده می‌شوند و این‌گونه سفر کردن را از آرزوهای خود می‌دانند. در ایامی دور، این نوع سفر آن‌هم از نوع طولانی‌اش و در کشورهایی دیگر برای من هم آرزویی بود که دست‌یابی به آن را تقریباً غیرممکن می‌دانستم. اما از آن جایی که خواستن می‌تواند با همت تبدیل به توانستن شود، این اتفاق بزرگ در زندگی من افتاد و به این آرزو دست پیدا کردم. عکاسی بهانه‌ای شد برای شروع این سفر یک‌ساله‌ی پرفراز و نشیب و رسیدن به رویایی که روزگاری برای من دور از دسترس بود.»

[کتاب سفرنامه‌ «خاطرات دوچرخه» نوشته‌ حمید سلطان‌آبادیان در 394صفحه و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.]

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...