کتاب «تصویری در بند» نوشته مونس عبدی زاده شامل خاطرات عکاس جاویدالاثر کاظم اخوان توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و راهی بازار نشر شد.

تصویری در بند» نوشته مونس عبدی زاده

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، زندگی کاظم اخوان بعد از اتمام عملیات بیت المقدس با سردار حاج احمد متوسلیان گره می‌خورد. زندگی جدید او با اعزام به سوریه لبنان رنگ و بوی دیگری می‌گیرد. او علیرغم توصیه دوستان و فرماندهان ستاد جنگ‌های نامنظم، داوطلبانه به مأموریت برون مرزی می‌رود. با اسارت کاظم، حاج احمد متوسلیان، تقی رستگار مقدم و سید محسن موسوی که با عنوان چهار دیپلمات شناخته می‌شوند، خاطرات او رنگ و بوی انتظار می‌گیرد. انتظاری کشنده. انتظاری که خانواده هر چهار دیپلمات را از این نهاد سیاسی به نهاد دیگر سیاسی می-کشاند. انتظاری که تا هم اکنون نیز ادامه دارد. قابل ذکر است که در طی این مدت یعنی از سال اسارت تا امروز، شایعاتی مبنی بر زنده بودن یا شهید شدن این چهار دیپلمات ذکر شده است که در این کتاب سعی شده از اخبار موثق استفاده شود.

اما درباره کودکی این‌عکاس خبری هم این‌روایت وجود دارد که ته تغاری خانواده اخوان در گروه دوستان نقش مرکزی و رهبری داشت. دوستانی که تا آغاز زمزمه‌های انقلاب در مشهد همپای همدیگر بودند. نقطه برجسته زندگی او، آشنایی با ستاد جنگ‌های نامنظم و دکتر چمران بود. به گفته دوستان و همرزمان، این دیدار تا آنجا پیش رفت که ابتدا کاظم به عنوان رزمنده و در ادامه به عنوان همه کاره ستاد؛ هر جا دکتر چمران بود، کاظم هم حضور داشت. گل خاطرات کاظم مربوط می‌شود به آشنایی وی با دوربین عکاسی، آن هم به درخواست پدر معنوی اش یعنی دکتر چمران. به گونه‌ای که در یک دستش اسلحه و در دست دیگرش دوربین عکاسی بود. اغلب تصاویر زیبایی که از دکتر چمران به یادگار مانده است توسط دوربین عکاسی اهدایی ایشان به کاظم ضبط و ثبت شده است. با شهادت دکتر چمران و انحلال ستاد جنگ‌های نامنظم، دامنه فعالیت کاظم تغییر شکل می‌یابد. اما دوربین عکاسی همچنان نقش اول خاطرات او را در سال‌های ۵۹، ۶۰ و ۶۱ بازی می‌کند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

یک ماه از مرحله اول عملیات کرخه کور گذشت. در این مدت پیشنهاد کار در واحد عکاسی خبرگزاری پارس به‌واسطه فریدون به کاظم داده شد. باد خنک کولرآبی در میان موهای مشکی او بازی می‌کرد. تعدادی از تصاویر دکتر چمران رو به روی صمدیان چیده شده بود. تصویر اول، دکتر چمران دست‌به‌کمر به همراه دو نیروی ارتشی در کنار صخره خاکی ایستاده و چشم به جبهه مقابل دوخته بود. تصویر دوم، در یکی از سنگرها اسلحه به دست، به لنزِ دوربینِ کاظم لبخند زده بود. تصویر سوم، دکتر منطقه عملیاتی را برای سرگرد فرتاش، محمد نخستین و محسن الهی تشریح می‌کرد.
در این چند عکس دکتر کانون عکاسی کاظم بود. صمدیان مدتی طولانی به یکی از عکس‌ها خیره شد. کاظم لبخند زد:
«این عکس رو تو اوج جنگ گرفتم. دکتر این گل‌ها رو به من نشون داد. گفت «از این شقایق‌هایی که براثر صدای شلیک گلوله داره می‌لرزه بگیر.»
کاظم لنز دوربین را روی گل‌های شقایق تنظیم کرده بود. لرزش بعضی از آن‌ها واضح دیده می‌شد. دو رزمنده در میان گل‌های شقایق و دشت سرسبز سنگر گرفته بودند. سر اسلحه آن‌ها دشمن بعثی را نشانه گرفته بود.»

این کتاب با ۲۱۶ صفحه و قیمت ۱۰۰ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...