کتاب «من جا ماندم» نوشته علیرضا قندچی توسط انتشارات کراسه منتشر شد.

من جا ماندم علیرضا قندچی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «من جا ماندم» شامل روایت سوگ علیرضا قندچی از سانحه سقوط هواپیمای اوکراینی، به‌تازگی با شمارگان هزار نسخه، ۱۳۶ صفحه و بهای ۶۷ هزار تومان توسط نشر کراسه منتشر شده است. قندچی همسر و دو فرزندش را در سانحه سقوط این هواپیما از دست داد.

سوگ در لغت سرود و مرثیه‌ای است برای گریستن بر مردگان همراه با ذکر خوبی‌ها و محاسن آنها. شاید کهن‌ترین نمونه سوگ در ادبیات «مجلس سوگ سیاوش» باشد، یا سوگنامه سهراب. ادبیات سوگ در نمونه‌های درخشان خود غیر از کمک‌رسانی به بازماندگان جهت التیام دردی که نمی‌توان درمانش کرد، همیشه موجب همراهی روحی و قلبی جامعه با مصیبت و کاسته شدن از سیاهی برجا مانده از جای خالی رفتگان است. ادبیات سوگ بیشتر از هرچیزی به روایت زیبایی‌ها و روح زندگی و امید در زمان حیات آنان که رفته‌اند می‌پردازد.

سانحه هواپیمای اوکراین تنها ۱۷۶ خانواده را عزادار نکرد که مردم ایران به مظلومیت جان‌های از کف رفته خون گریستند و اکنون بعد از قریب به دوسال، یکی از جاماندگان از آن پرواز، که خانواده خود را ناگهان و پردرد از کف داد، تلاش کرده تا بقایای نور و رنگ را از حضور عزیزان خود در روزگار گذشته روایت کند که نتیجه آن یکی از نمونه‌های ادبیات سوگ است که می‌توان از کسی که پیش از این هرگز سروکارش با نوشتن متون ادبی نیفتاده بود، خواند.

قندچی درباره این کتاب نوشته است:

«من می‌خواهم دیگران این کتاب را بخوانند. روایت مردی که خاطره‌ی عزیزانش را با چنگ و دندان حفظ می‌کند و از لابلای این سطور به‌راحتی می‌توان دید که تا چه اندازه خوشبخت بوده است. می‌شود رایحه خوش روزهای رفته را از برگ‌به‌برگ این کتاب بویید. اگرچه سایه اندوه بر روزگارم افتاده و رخوت و افسردگی دربرم‌گرفته، اما با اندک توانی که مانده، به گواهی احساسم کلمات را پیدا می‌کنم تا در این روزهای رخوت وملال چراغی کوچک برای فرزندانم بیافروزم. به آنها بگویم اگر هزار بار دیگر هم به دنیا می‌آمدم، باز دلم می‌خواست پدر آنها باشم. بگویم ممنون که در مجال کوتاهتان آن‌قدر خوب بودید، آن‌قدر نبوغ و زیبایی به جهانم بخشیدید. شما بودید که اشتیاق پدری را در من بیدار کردید. به وسعت دلتنگی بیکرانه‌ام دوستتان دارم.»

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...