هیات داوران جایزه ادبی «بیلی جیفورد» The Baillie Gifford Prize در نهایت کتابی درباره آتش‌سوزی‌های جنگلی را به عنوان برنده این جایزه ادبی مختص آثار غیرداستانی اعلام کرد.

جان وایلنت [John Vaillant] آب و هوای آتشین» [Fire Weather: A True Story from a Hotter World]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، امسال جان وایلنت [John Vaillant]، نویسنده آمریکایی-کانادایی برای نگارش کتاب «آب و هوای آتشین» [Fire Weather: A True Story from a Hotter World] که داوران از آن به عنوان اثری «استثنائی» و در عین حال «رعب‌آور» یاد کرده‌اند، برنده جایزه ۵۰هزار پوندی «بیلی جیفورد» شد.

کتاب نوشته «وایلنت» داستان آتش‌سوزی‌هایی را روایت می‌کند که در سال ۲۰۱۶ در «آلبرتا» واقع در کانادا رخ داد و در این بین به تاریخچه صنعت نفت و علم آب و هوا نیز می‌پردازد. این نخستین کتاب با موضوع وضعیت اضطراری آب و هوایی است که به عنوان اثر برنده «بیلی جیفورد»، معتبرترین جایزه بریتانیایی آثار غیرداستانی انتخاب شده است.

جان وایلنت برای کسب این جایزه با نویسندگانی همچون هانا بارنز برای «زمان اندیشیدن فرارسیده است»‌، تانیا براتیگان برای «خاطرات سرخ»، جرمی ایشلر برای نگارش «پژواک زمان»، جنیفر هومانس برای «قرن بیستم جرج بلنچین» و کریستوفر کلارک برای «بهار انقلابی» رقابت کرد.

سال گذشته کاترین راندل برای نگارش کتابی درباره «جان دان»‌ شاعر انگلیسی به عنوان برنده انتخاب شد.

جایزه ۵۰ هزار پوندی «بیلی جیفورد» که معتبرترین جایزه ادبی بریتانیا برای آثار غیرداستانی محسوب می‌شود، کتاب‌هایی با تمام موضوعات غیرداستانی، از تاریخ و طبیعت گرفته تا زندگی‌نامه و خاطرات را دربرمی‌گیرد و تا چند سال پیش با نام «ساموئل جانسون» شناخته می‌شد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...