کتاب «ویلیام شکسپیر عاشق» نوشته اندرو دانکین با ترجمه علی رمضانی‌مقدم و تصویرهای کلایو گودارد توسط انتشارات پیدایش منتشر شد.

به گزارش مهر، این کتاب در ادامه مجموعه «مشاهیر مرده» است که این انتشارات منتشر می‌کند و اینکه چرا شکسپیر برای این جلد انتخاب شده است، اینگونه استدلال شده که او نمایشنامه‌های زیادی نوشته است. او یک نویسنده صاحب سبک است و شخصیت‌هایی مانند رومئوی رمانتیک و مکبث خونخوار را خلق کرده است.

ولی تا حالا شنیده‌اید که ویلیام هفت سال غیبت هنری داشته است؟ ملکه می‌خواست سرش را از تنش جدا کند؟

شکسپیر با اینکه مرده است، ولی هنوز هم ما را شگفت‌زده می‌کند. حالا شما با خواندن این کتاب می‌توانید در زندگی روزمره ویلیام سرک بکشید و هنگامی که پرده‌ها بالا رفت از دیدن نمایشنامه‌های پرماجرای او شاخ‌هایتان بیرون بزند.

این کتاب که با زبانی طنز نوشته شده است، قصد دارد این نویسنده و نمایشنامه‌نویس مطرح جهان را به نوجوانان معرفی کند.

در بخشی از مقدمه کتاب می‌خوانیم: شکسپیر در حدود 400 سال پیش از دنیا رفت و اکنون شهرت او از همیشه بیشتر شده است. او در شرایطی نمایشنامه‌هایش را می‌نوشت که هیچ هواپیما، تلویزیون و کامپیوتری وجود نداشت.

با وجود این تمام شخصیت‌های نمایشی که آفرید و تمام داستان‌هایی که گفت 400 سال است توجه مردم را به خودشان جلب کرده‌اند. نمایشنامه‌های او در سراسر جهان منتشر شده و امروزه بسیاری از فیلم‌هایی که در هالیوود ساخته می‌شوند و یا کارتون‌ها و فیلم‌های طنز و همچنین برنامه‌های موسیقی اپرا از روی آنها ساخته می‌شوند.

این کتاب مصور در 184 صفحه به قیمت 6 هزار تومان و شمارگان 2500 نسخه منتشر شده است.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...