خاطرات رضا کیانیان با مردم در قالب کتاب «این مردم نازنین» از سوی انتشارات مشکی روانه بازار کتاب شد.

به گزارش ایبنا، «این مردم نازنین» شامل خاطرات «رضا کیانیان» طی سال‌های بازیگری در برخورد با مردم است. کیانیان این خاطرات را در قالب داستان‌های کوتاه منتشر کرده.


کیانیان در مدت بازیگری‌اش هر برخورد جالبی که با مردم برایش پیش آمده، یادداشت کرده و سعی داشته خاطرات گذشته را هم به یاد آورده و در این اثر بگنجاند. وی اظهار کرده است که در سال‌های آینده دفترهای بعدی این کتاب را نیز چاپ می‌کند.

به گفته کیانیان، ماجراهای این کتاب به لحاظ تاریخ وقوع، مرتب نشده و پس و پیش هستند. به باور او،‌ این امر مهم نیست. مهم‌تر نکته‌هایی است که این نوشته‌ها دارند.

در مقدمه‌ کتاب آمده است: «شهرت، تنهایی را می‌دزدد. همه‌جا نگاهت می‌کنند. همه‌جا با تو هستند. زیر ذره‌بین هستی. فقط در خانه می‌شود تنها بود؛ اگر تلفن‌های علاقه‌مندان بگذارند! در خانه هم باید همیشه پرده‌ها کشیده باشد. من هم مثل هر آدم دیگری تنهایی می‌خواهم. من هم به تنهایی نیاز دارم. بازیگری در هر شکلش تنهایی ندارد. بازیگر، پشت صحنه و روی صحنه همیشه با عده‌ای دم‌خور است. تنها نیست... من در خیلی قلب‌ها، خانه‌ای دارم. هیچ‌وقت آواره نمی‌شوم. بی‌سرپناه نمی‌مانم. این همه قلب، این همه خون، این همه تپش. این ‌همه عشق، این‌همه تنهایی و این ‌همه مردم. این‌ مردم نازنین».

«این مردم نازنین» قصه‌های رضا کیانیان با مردم، در شمارگان 2000 نسخه و با قیمت 3200 تومان از سوی انتشارات مشکی روانه بازار کتاب شده است.

این بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، تا کنون آثاری چون «بازیگری»، «تحلیل بازیگری»، «بازیگری در قاب»، «شعبده‌ی بازیگری» و «ناصر و فردین»، درباره‌ تجربیاتش در حوزه‌ بازیگری، و همچنین سه فیلم‌نامه‌ «پاتال و آرزوهای کوچک»، «سومین سرنوشت داوود» و «ماجراجوی جوان» را منتشر کرده است.

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...