الکساندر نهاماس [Alexander Nehamas] در کتاب «جایگاه زیبایی در عالم هنر»  [Only a promise of happiness : the place of beauty in a world of art] دیدگاه خود را درباره فلاسفه برجسته مغرب‌زمین و هنر مدرن بیان می‌کند.

الکساندر نهاماس [Alexander Nehamas] جایگاه زیبایی در عالم هنر»  [Only a promise of happiness : the place of beauty in a world of art] د

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «جایگاه زیبایی در عالم هنر» پژوهشی فلسفی است در راز زیبایی و نقش انضمامی آن در زندگی ما. در این کتاب شاهد هستیم که نهاماس پیوسته میان فلسفه یونان باستان (به ویژه افلاطون) و نیچه در رفت و آمد است و بینش‌های ژرف و ملموس خویش در خصوص زیبایی و هنر و آثار هنری را با دریافت‌های خویش از آرای فیلسوفان برجسته مغرب‌زمین مقایسه می‌کند و هرگز از اتخاذ موضعی از آن خویش غافل نمی‌شود. نهاماس از معدود نویسندگان معاصر است که نوشته‌هایش هم ژرفای نظری قابل توجهی دارند و هم پیوند نزدیکی با زندگانی روزمره انسان مدرن.

نهاماس پیوسته میان فلسفه یونان باستان (به ویژه افلاطون) و نیچه در رفت و آمد است و بینش ژرف و ملموس خویش را در خصوص زیبایی و هنر و آثار هنری با دریافت‌های خویش از آرای فیلسوفان برجسته مغرب زمین مقایسه می‌کند و در نهایت موضع خودش را در مورد آن‌هه بیان می‌کند.


نهاماس در این کتاب از عمده مسائلی که حول هنر، زیبایی، اثر هنری و هر آنچه مربوط به جهان هنرمندان است بحث می‌کند و خواننده را به تامل درباره موضوع تشویق می‌کند. در فصل اول کتاب به پرسش‌هایی مانند افلاطون یا شوپنهار؟ و ویژگی نمود پاسخ داده شده است و موضوعاتی از جمله آرای مدرنیستی و از آن خودسازی‌های مدرنیستی بررسی می‌شود. در فصل دوم موضوعاتی مانند نقد و ارزش، نقش مرورنویسی، زیبایی، عشق، دوستی و جذابیت و تکامل بیان شده است.

نویسنده در فصل سوم کتاب هم مسائلی مانند هنر، زیبایی، میل، زیبایی، اجتماع، کلیت، هم‌شکلی، سبک، تمایز و زیبایی‌شناسی، بی‌واسطگی و فردیت را مورد بررسی قرار داده است و در فصل چهارم الکساندر نهاماس به بررسی موضوعاتی از جمله تفسیر، ژرفا، گستره، تفسیر، زیبایی، خیر و زیبایی، عدم قطعیت و شادکامی پرداخته است.

آرای مدرنیستی از دیدگاه نهاماس
نهاماس در این اثر دیدگاه مدرنیستی را به چالش کشیده و در این باره می‌گوید: هم منتقدان و هم ستایندگان اذعان دارند که یکی از ویژگی‌های اصلی مدرنیسم تلاشی ـ عمدتا موفقیت‌آمیز ـ بود برای جدا کردن ارزش هنر از نمود آن. برخی از گویاترین آثار مدرنیستی، در کنار چیزهایی دیگر، حسی را به تصویر می‌کشند مبنی بر این‌که نه نمود جهان محمل ارزش این آثار است و نه ظاهر یک نقاشی. جنبش‌ها و افراد متعدد از جهات مستقل فراوانی در این ایده اشتراک نظر دارند.

مثلا کازیمیر مالویچ بر این اندیشه بود که نقاشی فیگوراتیو از «دو جهت» مُرده است، زیرا اولا فرهنگ را در انحطاط به تصویر می‌کشد و ثانیا واقعیت را در همان فعل ترسیم کردن آن می‌کشد.

مولف در بخشی دیگر درباره هنرهای مدرنیستی اینگونه توضیح می‌دهد: هنرهای مدرنیستی، که غالبا به نحوی خودآگاهانه و عامدانه دشوارند، بار ارتباط را از اثر هنری به مخاطبانش منتقل کردند. دیگر اثر نبود که می‌بایست مخاطبان خویش را جلب کند و نظرشان را با خود موافق سازد، بلکه خود مخاطبان بودند که مسئول به دست گرفتن ابتکار عمل و انجام دادن تلاشی برای فهم آن و تثبیت ارزش آن می‌شدند ارزشی که باید برای مدتی معین مسلم گرفته می‌شد، چون اثر به ندرت به طور بی‌واسطه جذابیت داشت.

اصطلاح «زیبایی‌شناسانه» هرگاه زبان برای گفتن چیزی به کار می‌رود که با تفسیر و لذا با ارزش‌ زیبایی‌شناسانه اشیا ارتباط دارد، اطلاق می‌شود، نه فقط هنگامی که سر و کله دسته خاصی از کلمات پیدا می‌شود. علی‌الاصول هیچ چیز کنار گذاشته نمی‌شود: اندازه اثر کوربه با عنوان تدفین در اورنان به یک رویداد معاصر روزمره اقتدار یک نقاشی تاریخی را می‌بخشد.

به اعتقاد مولف، اصطلاحات زیبایی‌شناسانه همه جا حضور دارند زیرا همه مردم همیشه از زبان به طور زیبایی‌شناسانه استفاده می‌کنند؛ این بخشی از بافت زندگی ماست. تفاوتی اگر هست میان ما و دیگرانی که به دلیل فقدان ذوق یا تیزبینی یا حساسیت نمی‌توانند ظرافت یا تعادل را در جایی که معمولا آن‌ها را جستجو می‌کنیم نمی‌یابند. تفاوت همین است و بس. تفاوتی در ذوق. ذوق نوعی قوه نیست، بلکه صرفا توانایی خطاب کردن برخی چیزها از منظر زیباشناسانه است، و کسی وجود ندارد که از آن بی‌بهره باشد.

ارزش‌های زیبایی‌شناسانه ارزش‌های ناظر بر تفاوت و فردیت‌اند. فردیت ذاتا به فراروی از چیزهای از پیش تثبیت‌شده بستگی دارد و حقیقت موجود در توصیف کانت از نبوغ همین است: استعداد آفرینش چیزی که برای آن هیچ قاعده معینی نمی‌توان به دست داد، نه استعدادی از نوع مهارت برای چیزی که آن را می‌توان بر اساس قاعده‌ای آموخت.

کتاب «جایگاه زیبایی در عالم هنر» اثر الکساندر نهاماس با ترجمه سید مسعود حسینی از سوی نشر ققنوس در 224 صفحه به بهای 55 هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...
هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...