فقه و سیاست در ایران معاصر مرحوم داود فیرحی

چاپ هشتم از جلد اول کتاب «فقه و سیاست در ایران معاصر» اثر مرحوم داود فیرحی منتشر شد.

به گزارش کتاب نیوز، داود فیرحی متولد سال ۱۳۴۳ در زنجان، سال ۱۳۸۰ سطح و خارج فقه و اصول را در حوزه‌ی علمیه‌ی قم به پایان رساند. در مقطع کارشناسی و کارشناسی‌ارشد علوم سیاسی به ترتیب در سال‌های ۱۳۷۰ و ۱۳۷۳ از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد و در سال ۱۳۷۸ موفق به دریافت دکتری علوم سیاسی از همان دانشگاه شد. وی از سال ۱۳۷۸ تا پاییز ۱۳۹۹ عضو هیئت علمی و استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. او در ۲۱ آبان ۱۳۹۹ درگذشت.

ناشر در معرفی کتاب فقه و سیاست در ایران معاصر اینگونه آورده است که:

فقه سیاسی به ارزیابی ماهیت دولت، جامعه‌ی سیاسی و شکل‌های متفاوتی از نهادها و تشکل‌های داوطلبانه علاقه‌مند است که از مختصات جامعه‌ی مدنی مدرن شمرده می‌شوند. اما این ارزیابی به فهم دو چیز بستگی دارد: یکی، حضور معمایی فقه سیاسی در جامعه‌ی پیچیده‌ی امروز و دوم، بنیاد مذهبی سیاست مدرن در جهان اسلام. در چنین شرایطی، شاید بتوان در موقعیت معرفتی مناسب قرار گرفت و درصدد پاسخ به دو مسأله‌ی معمایی زیر برآمد: _ چگونه ممکن است چنین ارزش‌های مردم‌سالارانه‌ای، که اکنون، در نظام‌های سیاسی جدید، نهادینه شده یا در حال نهادینه شدن هستند، ضمانت فقهی بیابند؟ _ بینش فقهی‌ ـ سیاسی برخاسته از جامعه‌ای ایمانی چه نقشی در حوزه‌ی گفت‌وگوی عمومی و سیاست جامعه ای اسلامی در عصر ما دارد یا می‌تواند داشته باشد؟ به هر صورت، آیا چنین اقتضایی که ارزش‌های ایمانی، بنیادی اخلاقی برای زندگی مردم‌سالارانه‌ی امروز فراهم کند در فقه سیاسی نیز در جامعه‌ی سیاسی ما وجود دارد؟ یا این‌که این دو، به اقتضای زمان و مکان، نوعی از «ناچسب‌ترین اتحادها» را «تجربه» یا حتی زیر فشار ضرورت‌ها «تحمل» می‌کنند؟ به نظر نمی‌رسد که تأمل در این پرسش‌های حیاتی تأخیرپذیر باشند. این کتاب درصدد مشارکت در چنین مباحث مهمی است.

چاپ هشتم «فقه و سیاست در ایران معاصر(ج1)» در 536 صفحه و با قیمت 76هزار تومان توسط نشر نی به بازار کتاب ارائه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

محبوب اوباش محلی و گنگسترها بود. در دو چیز مهارت داشت: باز کردن گاوصندوق و دلالی محبت... بعدها گفت علاوه بر خبرچین‌ها، قربانی سیستم قضایی فرانسه هم شده است که می‌خواسته سریع سروته پرونده را هم بیاورد... او به جهنم می‌رفت، هر چند هنوز نمرده بود... ما دو نگهبان داریم: جنگل و دریا. اگر کوسه‌ها شما را نخورند یا مورچه‌ها استخوان‌هایتان را تمیز نکنند، به زودی التماس خواهید کرد که برگردید... فراری‌ها در طول تاریخ به سبب شجاعت، ماجراجویی، تسلیم‌ناپذیری و عصیان علیه سیستم، همیشه مورد احترام بوده‌اند ...
نوشتن از دنیا، در عین حال نوعی تلاش است برای فهمیدن دنیا... برخی نویسنده‌ها به خود گوش می‌سپارند؛ اما وقتی مردم از رنج سر به طغیان برآورده‌اند، بدبختیِ شخصیِ نویسنده ناشایست و مبتذل می‌نماید... کسانی که شک به دل راه نمی‌دهند برای سلامت جامعه خطرناک‌اند. برای ادبیات هم... هرچند حقیقت، که تنها بر زبان کودکان و شاعران جاری می‌شود، تسلایمان می‌دهد، اما به هیچ وجه مانع تجارت، دزدی و انحطاط نمی‌شود... نوشتن برای ما بی‌کیفر نیست... این اوج سیه‌روزی‌ست که برخی رهبران با تحقیرکردنِ مردم‌شان حکومت کنند ...
کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...