دنیای عجیب و خونین هولیگان‌ها! | الف



جورج اورول، نویسنده شهیر بریتانیایی و صاحب رمان‌های «قلعه حیوانات» و «1984» جایی گفته است «فوتبال، جنگ بدون تیراندازی است»؛ این جمله‌ی اورول را هم باید به حساب پیش‌بینی‌های محتومش از دنیای معاصر گذاشت، چون به راستی به وقت و زمانه‌ی او این بازی تا این حد پربیننده و هولناک نبود...

«دیوانه‌های فوتبال» [The Real Football Factories] دومینیک آتون [Dominic Utton]

یک
نفس می‌کشم... چند بار پشت سر هم، و می‌فهمم که از هوا خالی نمی‌شوم... مستطیل بزرگِ سبز از جایگاه تماشاگران، آن بالای ورزشگاه، مثل کره زمین است... حتا کمی مدور به نظر می‌آید... شاید به خاطر انحنای دیوار بزرگِ گرداگردِ این مستطیل سبز است... به خودم می‌گویم چقدر همه چیز شبیه یک جنگ تمام عیار است، و ما از این بالا چقدر مسلطیم به این جنگ تمام عیار... حسن رستگار توپ را به هیچ کس پاس نمی‌دهد و عینهو اسب می‌دود... درست از کنار خط راست زمین... سرش را کمی بالا نمی‌گیرد تا محمدی را سمت چپش ببیند که چه فضای خالی‌ای دارد... بالاخره می‌بیند... شاید هم وقتی می‌بیند که دو سه مدافع حریف احاطه‌اش کردند وُ ناگزیر است پاس بدهد... محمدی یک شوت زن است... یک شوت زن‌ درست و حسابی... یکی از محکم‌ترین ضربه‌های عمرش را روانه دروازه می‌کند... تف به این شانس... با یکی دو وجب اختلاف، توپ سفید مثل گردباد از کنار تیر دروازه رد می‌شود... با همه طرفدارانی که این سوی ورزشگاه نشستیم می‌گوییم: وااااای... آن سوی ورزشگاه، همه یک صدا می‌گویند: چییییز...

مثل لشکرِ مورچه‌ها می‌ریزیم بیرون... چند دسته کوچک از هواداران فوتبال داشتند با موتورها و ماشین‌های‌شان بوق بوق می‎‌کردند... چند دسته بزرگتر هم در حال دعوای خیابانی بودند...
 هوا کاملا تاریک شده است... با یک مینی بوس می‌آیم آزادی... آزادی که پیاده می‌شوم به خودم می‌گویم بقیه راه را پیاده بروم... شهر خلوت بود... نمی‌دانم چرا رفته بودم ورزشگاه... سال‌ها بود که نرفته بودم... ترسیده بودم عصرِ جمعه توی خانه بِپُکم از فرطِ ملال...

دو
«دیوانه‌های فوتبال» [The Real Football Factories] نام کتابی است به نوشته دومینیک آتون [Dominic Utton] همراه با دنی دایر [Danny Dyer] که شامل روایت‌های تکان دهنده‌ی حقیقی از سخت‌ترین هواداران فوتبال دنیاست. این کتاب را یک عشق فوتبال، وحید نمازی ترجمه کرده است. این کتاب محصول نه سفر در 90 روز است توسط نویسنده‌های کتاب، یک مدیر تولید، یک کارگردان، و یک محقق به کشورهای کرواسی، صربستان، لهستان، هلند، برزیل، آرژانتین، روسیه، ترکیه و ایتالیا. آن‌ها پیش از این مجموعه تلویزیونی با موضوعیت هولیگان‌ها یا تماشاگرنماها ساخته بودند و حالا به دنبال ساختن کاری کامل‌تر بودند. این کتاب به نوعی نتیجه‌ی بخش‌های محذوف و تدوین نشده اثر آن‌هاست: کتابی درباره دیوانگان فوتبال.

«دیوانه‌های فوتبال» شامل یک پیشگفتار، مقدمه مترجم که نشان می‌دهد خودش چقدر عشق فوتبال است، و نه فصل اصلی است. فصل اول: بازگشت به خانه، فصل دوم: بالکان‌ها، فصل سوم: لهستان، فصل چهارم: هلند، فصل پنجم: برزیل، فصل ششم: آرژانتین، فصل هفتم: روسیه، فصل هشتم: ترکیه و فصل نهم: ایتالیا.

تماشاگرنماها یا همان هولیگان‌های انگلیسی احتمالا بدنام‌ترین هولیگان‌های جهان هستند... یک گروه کوچک از آن‌ها برای وحشت در دل شهری بزرگ کافی است... تا چندی پیش که هولیگان‌های انگلیسی مشهورترین تماشاگرنماها بودند اما رفته رفته این بیماری فوتبالی در کشورهای دیگر نیز شایع شد... البته با خواندن کتاب «دیوانه‌های فوتبال» متوجه می‌شوید که تماشاگران ایرانی با تمام رفتارهای گاه زننده‌شان شاید یکی از بهترین تماشاگران در دنیا باشند.

شاید بدترین جنگ تماشاگران بریتانیایی مربوط به نزاع هواداران دیوانه لیورپول در استادیوم هیسل بلژیک با یووه‌ای‌ها باشد. اتفاقی که منجر به سقوز یک دیوار و کشته شدن 39 نفر از تورینی‌ها شد. باشگاه‌های انگلیس بعد از این ماجرا برای پنج سال از حضور در رقابت‌های باشگاه‌های اروپا محروم شدند، لیورپولی‌ها با یک سال بیشتر 6 سال از این رقابت‌ها کنار رفتند. اما خشونت هنوز هم که هنوز است به تندی در فوتبال بریتانیا در جریان است. سال‌های 1990، 1992، 1995، 1998، یا سال 2000 هم رویداد‌های وحشتناکی از سوی هولیگان‌های انگلیسی به وقوع پیوست. اما خب، همچنان که گفته شد، این بیماری خیلی زود در کشورهای دیگر هم فراگیر شد.

بالکان در ترکی یعنی کوه‌هایی پوشیده از درخت. نام شبه جزیره‌ای است در جنوب شرقی اروپا که شامل کشورهای یونان، آلبانی، بلغارستان، بوسنی و هرزگوین، کرواسی، اسلوونی، مقدونیه، صربستان، مونه نگرو، رومانی و بخش اروپایی ترکیه می‌شود.  شاید یکی از افراطی‎‌ترین و تندروترین تماشاگران دنیا در فوتبال صربستان و البته کرواسی باشند.

«دربی بزرگ بلگراد، چنان رقابت وحشتناکی را بین هواداران تیم‌های ستاره سرخ (تشکیلات دلیه) و پارتیزان (تشکیلات گورکن‌ها) در صربستان ایجاد می‌کند که دربی بزرگ رنجرز-سلتیک در اسکاتلند، در مقابل آن مثل یک بازی کودکانه جلوه می‌کند و به یک پیک نیک آرام می‌ماند!»

علاوه بر تلفاتی که معمولا بازی‌های باشگاهی این کشورها می‌گیرد، کافی است سری بزنید به استادیوم‌های محل برگزاری بازی‌های این دو کشور، یعنی کرواسی و صربستان فعلی.

دیوانه‌های فوتبال در لهستان و روسیه،  دو کشور سرد، نیز دست کمی از بعضی از کشورهای حوزه بالکان ندارند. حتی هلند، که به لیبرال‌ترین کشور اروپایی با مردمانی مرفه مشهور است، بازی‌های وحشتناکی را در بازی‌های باشگاهی‌اش تجربه کرده و می‌کند.

محببوب‌ترین فوتبال جهان را برزیلی‌ها دارند، همچنان که پرافتخارترین تیم فوتبال جهان نیز فوتبال برزیل است. بنا به روایت کتاب «دیوانه‌های فوتبال» در عین حال در این کشور می‌توان تندروترین هولیگان‌های فوتبال جهان را نیز پیدا کرد. هوادارانی که گاه به سلاح گرم مجهزند: «انگشتان جامعه‌ی برزیل روی ماشه است. در سال 2005 در لندن، 175 قتل رخ داد. در همان سال در ریو، این آمار 6620 قتل بود. این آمار در سطح ملی به شکل دیوانه‌واری درمی‌آید؛ هر سال حدود چهل هزار نفر با سلاح گرم در این کشور کشته می‌شوند.»

در آرژانتین وضع بهتر از برزیل است اما نه آن قدر که با خیال راحت به استادیوم‌های فوتبال‌شان بروید. در ترکیه وضع خراب‌تر است. هواداران گالاتاسرای، فنرباغچه و بشیکتاش اصلا با هواداران تیم‌های رقیب شوخی ندارند. آن‌ها به وفور تجربه آدم کشی هم داشته‌اند.

فصل آخر کتاب «دیوانه‌های فوتبال» به ایتالیا اختصاص دارد؛ کشوری که میراث دار خشونت در فوتبال از سوی انگلیسی‌هاست. به عبارت دیگر، اگر انگلستان زادگاه هولیگان‌هاست، اکنون ایتالیا سرزمین هولیگان‌های متاخر است. ایتالیا به راستی اکنون سرزمین گلادیاتورهای مدرن است.

سفر نویسندگان کتاب «دیوانه‌های فوتبال» به نُه کشوری که ذکرش رفت، روایت بکری از تماشاگرنماها و دیوانه‌‌های فوتبال دنیا به ما ارائه می‌دهد. این روایت هر چه که باشد، سرراست، تکان دهنده و واقعی است. خواندن این کتاب از سوی مخاطبان ایرانی از چند جهت سودمند است. با خواندن این کتاب می‌فهمیم چقدر هواداران تیم‌های مختلف اروپایی و جهانی سازمان دهی شده هستند، چقدر دنیای امروز تماشاگران فوتبال بر لبه‌ی تیغ بدوی‌گرایی قرار گرفته، و در نهایت می‌فهمیم چقدر می‌توان با وحشی‌گری تام و تمام فاصله‌ای اندک داشت.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...