مکرمه شوشتری، نویسنده کتاب «ماهی دختر» گفت: همیشه فکر می‌کنم که در ادبیات کودک و نوجوان جنبه سرگرمی خیلی مهم‌تر از جنبه آموزشی است؛ چراکه در سرگرمی می‌توانیم یک خرده آموزش‌هایی را به کودکان بیاموزیم.

ماهی دختر مکرمه شوشتری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، شوشتری درباره ایده نوشتن کتاب «ماهی دختر» اظهار کرد: ایده این کتاب ابتدا در گروه «چهل‌برگ» که جمعی از نویسندگان در آن حضور داریم، اتفاق افتاد که قرار بر این شد که درباره حقوق کودکان یک مجموعه داستان بنویسیم. راستش را بخواهید من با همین محوریت نوشتن کتاب «ماهی دختر» را شروع کردم؛ قصه سوم این کتاب یعنی «یک دختر کافی است» را اول نوشتم و بعدا تصمیم گرفتم که دو داستان دیگر نیز به این کتاب اضافه کنم.

این نویسنده درباره آموزشی یا سرگرمی بودن محتوای کتاب گفت: همیشه فکر می‌کنم که در ادبیات کودک و نوجوان جنبه سرگرمی خیلی مهم‌تر از جنبه آموزشی است؛ چراکه در سرگرمی می‌توانیم یک خرده آموزش‌هایی را به کودکان بیاموزیم ضمن اینکه خودم یک پسر دارم که در دوران خردسالی‌اش اینگونه بود که نمی‌توانستیم محتوای زیادی را با یکبار تعریف کردن یک داستان یا یکبار نصیحت کردنش بیاموزیم، از این رو بهترین کار این است که یک محتوای خرد را در یک داستان سرگرم‌کننده به بچه‌ها آموزش داد تا آن برایش تکرار شود و در ذهنش ماندگار شود.

شوشتری درباره اینکه شخصیت «ماهی» نشانگر چه افرادی از جامعه است گفت: ذهنیتم این نبود که شخصیت‌های داستان نشانگر شخصیت‌های خاص و تاثیرگذاری باشند؛ بلکه سعی داشتم صرفا یک قصه براساس داستان‌های فولکلور خودمان تولید کنم. مثلا تکراری را که در داستان «کک به تنور» می‌بینیم و حرکت و بازی که در قصه وجود دارد، سعی کردم در سه داستان کتاب نیز بگنجانم.

این نویسنده درباره شاخصه‌های نوشتن برای کودکان گفت: برای نوشتن کتاب کودک و نوجوان هرکس شاخصه‌های مربوط به خود را دارد؛ فارغ از اطلاعاتی که باید داشته باشیم و آموزش‌هایی که باید در حیطه نوشتن بیاموزیم فکر می‌کنم که سرگرمی و تعریف قصه برای بچه‌ها از هر چیزی مهم‌تر است.

شوشتری با اشاره به اینکه کودکان بیشتر درگیر فضای مجازی هستند گفت: این یک امر بدیهی است و قبول دارم که بیشتر کودکان و نوجوانان با فضای مجازی و بازی‌های کامپیوتری ارتباط عمیق‌تر و بیشتری دارند؛ اما من اینگونه به موضوع نگاه می‌کنم که ما باید در آن رسانه خاص جایی را برای کتاب باز کنیم، شاید این درست‌ترین کار باشد.

این نویسنده درباره اینکه والدین چقدر در کتابخوان شدن بچه‌ها موثر هستند گفت: پدران و مادران تا حدودی می‌توانند در کتابخوان شدن کودکان و نوجوانان تاثیر داشته باشند؛ مثلا در خانه‌‌ی من پر از کتاب است؛ از این رو، سرگرمی اصلی‌ام کتاب خواندن است؛ اما پسرم تا یک سنی عاشق کتاب بود و بعد به راحتی کتاب را کنار گذاشت، برای اینکه فکر می‌کند یک داده مفید‌تر و زیاد‌تری را در فضای مجازی می‌تواند داشته باشد تا اینکه چند ساعت وقت بگذارد و آن کتاب را بخواند تا آن داده و اطلاعات را پیدا کند. فکر می‌کنم در این زمینه نیز ما نویسندگان که برای کودکان و نوجوانان می‌نویسیم باید پا به پای آن‌ها جلو برویم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...