خاطرات تلخ و شیرین مجید رنجبر | ایبنا


یکی از افرادی که در رابطه با یادگاران جنگ قلم زده است و به نوبه خود در این حوزه مهارت و استادی خود را ثابت کرده است امیرمحمد عباس‌نژاد است. فردی که تخصص اصلی‌اش در زمینه تاریخ شفاهی است و در این زمینه قلمش این را برای خوانندگان حوزه ادبیات پایداری ثابت کرده است. اثری که عباس‌نژاد توسط انتشارات خط مقدم به بازار نشر هدیه کرده است در مورد خاطرات آزاده جانباز مجید رنجبر است که پسرخاله‌اش در طی اسارت به گروه منافقین می‌پیوندد و خاطرات تلخ و دردناکی را برای رنجبر رقم می‌زند را به رشته تحریر درآورده است.

خلاصه کتاب کوپه مطرب‌ها» امیرمحمد عباس‌نژاد

کتاب «کوپه‌ی مطرب‌ها» ماحصل ۳۲ ساعت مصاحبه با مجید رنجبر و دوستان و خانواده‌اش است که در ۲۷ بخش یا روایت توسط عباس‌نژاد قلم خورده است.

در همان روایت یکم داستان از جایی شروع می‌شود که همگی برای رفتن به سمت جبهه سوار قطار شده‌اند و داخل کوپه‌ای هستند که یکی از آنها اهل نواختن نی است و با خودش نی‌اش را همراهش آورده است و شروع به نواختن در کوپه می‌کند. پس همین ابتدا خواننده کتاب متوجه دلیل انتخاب عنوان کتاب می‌شود: «کوپه‌ی مطرب‌ها.»

وقتی کتاب را دست می‌گیری با افرادی آشنا می‌شوی که تو را یاد فیلم ۲۳ نفر می‌اندازد. این را با خواندن مطلب در صفحه ۲۴ و دیدن فیلم ۲۳ نفر حتماً متوجه خواهی شد که این قسمت تداعی بخشی از آن فیلم را در ذهنت خواهد کرد. و حتی در صفحه ۶۶ کتاب هم این موضوع را به راحتی می‌توانی لمس کنی.

در ادامه خواندن روایت‌های کتاب تو خودت را پا به پای مجید داستان خواهی دید و تمام اتفاقاتی که برایش رخ داده است را با تصویرسازی که نویسنده در کتابش انجام داده است حس خواهی کرد.

وقتی به روایت ششم می‌رسی باز با تکرار خاطرات بیشتر به این پی می‌بری که چرا نویسنده نام کتابش را «کوپه‌ی مطرب‌ها» انتخاب کرده است: «به یاد روزی افتادم که برای اولین بار عازم جبهه می‌شدیم و او در کوپه‌ی قطار برایمان نی نواخت؛ به یاد فرمانده گروهان‌مان که چون ما کوپه‌مان را کوپه‌ی مطرب‌ها کرده بودیم، گفت ما را به شهر برمی‌گرداند.»

هر چقدر جلوتر می‌روی دقیق و دقیق‌تر اتفاقات و حتی قوانین حاکم بر اردوگاه عراقی‌ها و سختی‌های اسارت را مو به مو با تمام وجودت لمس و درک خواهی کرد. کاری که تنها با دقت و مهارت نویسنده در تصویرسازی و قرار دادن خودش در کنار رنجبر یا همزادپنداری کردن خودش با رنجبر و از دید او داستان را بیان کردن می‌بینی. کاری که کمتر نویسندگانی در بیان خاطرات شفاهی آن را به کار می‌برند و بیشتر با خیالات خود و بدون تصویرسازی و جایگزین کردن خودشان به جای آن فرد قلم می‌زنند و بدون اینکه پایبند به مستندات باشند اثری را درخور راوی کتاب نیست به بازار عرضه می‌کنند.

«گفت: سربازهای عراقی که دست و پایم را گرفته بودند و می‌برند، یاسین با کابل به صورتم می‌زد. آن‌قدر با کابل به صورتم زد که انگار زغال سرخ شده به صورتم می‌پاشند، از درد می‌سوخت....»

در بعضی جاهای کتاب نیز در کنار اشک ریختن‌هایت برای اسرایی که شکنجه شدند، لبخندی کنار لبت سبز می‌شود تا این خشن بودن جنگ را کمی برای مخاطب ملموس نماید: «سرانجام در انتهای بیت، به جای کلمه رهبر، با صدای بلند گفتیم «عمه‌ات». یاسین که متوجه کارمان نشده بود، خنده‌ی پیروزی و شعف سرداد که بر ما غالب شده و صدایمان را درآورده. او همچنان می‌خواند، و ما هم جواب می‌دادیم. چند نفر نتوانستند خودشان را کنترل کنند و با صدای بلند خندیدند. یاسین به خندیدن آن‌ها شک کرد و فهمید سرشان کلاه گذاشتیم....»

«کوپه‌ی مطرب‌ها» تمام صفحاتش پر از خاطرات مردی است که هم درد کشیده، هم خندیده، هم مقاومت کرده، هم ایثار و گذشت کرده، هم رفقایش کنار آسمانی شدند و هم پسرخاله‌اش را در همان دوران اسارت در کنار منافقین دیده است و حالا بعد از گذشت چندین سال از همان خاطرات با بیان خاطراتی که تلخ و شیرین است و حتی بیشتر آن خاطرات که باعث رنجش شده است را فراموش کرده ولی نویسنده کتاب با مهارتش توانسته است همین مقدار از خاطرات ایشان را ثبت کند و در کتاب «کوپه‌ی مطرب‌ها» برای مخاطبین این حوزه به ارمغان آورد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...