نگاهی به سرزمین مقدس/ سفری به فلسطین | اعتماد


شاید قبل از آنکه سفرنامه کمیک-مصور گی دولیل [Guy Delisle] را دیده باشم، این موضوع که نقاشی‌های کمیک و داستان مصور بتواند پرتوهای روشنگرانه‌ای بر پیکره فرهنگ و روانشناسی اجتماعی سرزمین پیچیده و رازآلود و اندوهگینی همچون فلسطین بیفکند، دور از ذهن به نظرم می‌رسید اما گی دولیل، کارتونیست نامدار کانادایی‌تبار، با خلق این سفرنامه مصور خوش‌خوان، تحت عنوان «سرزمین مقدس، سفری به فلسطین» [Jerusalem: Chronicles from the Holy City] ، نشان داده است که هنر کمیک گاهی حتی می‌تواند معرف خوبی از فرهنگ جامعه‌ای مثل فلسطین باشد که بازتعریف اجتماع و روزمرّگی‌های مردمانش به خاطر مسائلی چند از جمله هاله تقدس و چالش تاریخی مبارزه و انتفاضه و اندوه، دشوار جلوه می‌کند.

سرزمین مقدس، سفری به فلسطین» [Jerusalem: Chronicles from the Holy City]

با این حال گی دولیل با یک نگاه انسانی عاری از شعارزدگی، در نقش یک ناظر هنرمند موفق شده دریافت‌های خودش را از چالش زندگی اجتماعی و بحران جنگ و تقابل جامعه جهانی با موضوع بغرنج فلسطین، با یک چاشنی طنازانه و با هنر کمیک خودش در این کتاب، مکتوب و مصور کند. موسسه‌ها و سایت‌های معتبری در جهان این گرافیک‌ناول را به ویژه به خاطر موضوع حساس و چالش‌برانگیزش، یعنی توجه به بحران همزیستی در فلسطین و اسراییل، در فهرست برترین گرافیک‌ناولها قرار داده‌اند. گی‌ دولیل در این کتاب خودش است، یک هنرمند شیفته طراحی فکاهی که به خاطر شغل همسرش، که با سازمان پزشکان بدون مرز کار می‌کند، به فلسطین آمده است؛ کار او پرسه در سرزمین مقدس است و دیدن ابنیه و آدم‌ها و فرهنگ‌ها و چالش‌ها و گاهی هم برگزاری کارگاه‌های هنری در شهرهایی مثل نابلس و غزه با دانشجویانی اغلب محروم از امکانات، جنگ‌زده، ستم‌کشیده و سخت مقید به قیود مذهبی که گاهی چالش‌های فرهنگی تامل‌برانگیزی میان کارگاه طراحی کمیک و واقعیت زندگی‌شان را به وجود می‌آورد.

گی‌ دولیل از همان ابتدای سفرنامه به محیط زندگی‌اش در قدس شرقی اشاره می‌کند و داده‌هایی از جامعه قدس به مخاطبش می‌دهد که به ویژه در قالب تصاویر، آن‌هم تصاویری با ویژگی کمیک، درک‌پذیرتر و زنده‌تر از هر روایت جامعه‌شناسانه‌ای بر مخاطب تاثیر می‌گذارند؛ او بدون غرض و تعلق فکری و مذهبی خاصی، چالش رفتاری یهودیان و مسیحیان و مسلمانان را در قالب یک سرزمین در طراحی‌های خودش ثبت می‌کند مثلا از تزیینات ماه رمضان در قدس حرف می‌زند و آنها را با این توضیحات نقاشی می‌کند: «ماه رمضان چند روز پیش شروع شده و خانه‌های محله‌مان چراغانی شده‌اند، چراغانی‌ها به نظر از عید دیگری الهام گرفته شده‌اند؛ حتی یک دانه برف هم بین‌شان هست!» او ستاره و عصا و دانه کریستالی برف را که یادآور نوئل مسیحی‌ها هم هست، آویخته از خانه‌های مسلمانان نقاشی می‌کند تا با هنر کمیکش به آن ریشه‌های مشترکی اشاره کرده باشد که در کنه ادیان وجود دارد و با نمادهای اینچنینی یک گذشته همدلانه‌تر را فرایاد می‌آورد و تقابل‌های زندگی امروزی انسان مدرن را به چالش می‌کشد.

بعد هم به‌کرات از ایست‌های بازرسی اسراییلی‌ها می‌گوید و حتی در این نقاشی‌های کمیک هم همچنان آن فشار بر زندگی فلسطینی‌ها مشهود است، جالب است که کارتونیست طناز و مهربان ما در این چالش‌ها هم همچنان خوش‌مشرب می‌ماند و در همهمه تفتیش و بازرسی و اعتراض و ناخشنودی از طنازی غافل نمی‌شود: «برای کامل شدن صحنه سورئال، دوره‌گردی راهش را از بین هرج و مرج ایست بازرسی باز می‌کند و فریادزنان نان کنجدی می‌فروشد.» دولیل سپس به بحران شهرک‌نشینان اسراییلی می‌پردازد، او به روشنی از وجهه منفی این شهرک‌ها که اغلب با غصب زمین‌های فلسطینی‌ها شکل گرفته و همچنان با تعدی در حق آن ساکنان پیشین همراه است، حرف می‌زند به ساکنان اغلب روسی و اتیوپیایی آنها هم اشاره می‌کند که با آگاهی از غیرقانونی بودن این خانه‌ها فقط به خاطر ارزان بودن، زندگی در آنها را انتخاب کرده‌اند، داده‌هایی درباره بافت جمعیتی اسراییل که خواندنش در سایه هنر کمیک غافلگیرکننده است. اشارات دیگر او در این بخش همچنان روشنگرانه است مثلا اینکه از شهرک‌ها نباید خرید بکند چون این کار حمایت از آنهاست اما بازهم در نقش یک دوستدار طنز موقعیت، آدمک کمیک روایتش را که خودش باشد، به سراغ قفسه‌های پوشک بچه می‌فرستد: «بابا خریدن یه بسته پوشک که روند صلح رو از خط خارج نمی‌کنه!» که درواقع طنزی انتقادی است در اشاره به عقیم ‌بودگی فعالیت‌های سازمان‌های صلح‌طلب در ریشه‌کن کردن و به چالش کشیدن معضل شهرک‌های یهودی‌نشین!

او در عین حال نگاه امیدوارانه‌اش را هم حفظ می‌کند و مثلا از پارک بازی بچه‌ها در قدس هم نقاشی می‌کشد که مثل تاریخ طلایی این سرزمین، میعادگاه آدم‌هایی با ادیان و باورهای مختلف است: «نمونه کوچکی از جامعه قدس را می‌شود توی پارک دید. مادرهای یهودی معتقد، مادرهای یهودی سکولار و مادرهای مسلمان؛ بچه‌ها خیلی راحت با هم گرم می‌گیرند، بعضی وقت‌ها بزرگسال‌ها هم همین‌طور.» گی‌ دولیل این منظره را دوست دارد چون او جهان را با آرامش و صلح، بهتر می‌تواند به قالب نقاشی‌های کمیک خودش ببرد. در بخش‌هایی از روایت او بازتاب‌هایی از مباحث روانشناسی هم در تحلیل چرایی منازعات دامنه‌دار میان یهودیان و فلسطینی‌ها آمده که همراه با تصاویری از قهرمان کمیک قصه و روانشناس‌ها تاثیر خوبی بر مخاطب روایت می‌گذارد؛ روانشناس‌هایی که گی دولیل از آنها حرف می‌زند و نقاشی‌شان را هم کشیده معتقدند که «آدمایی که توی بچگی کتک خوردن، احتمالش بیشتره که بچه‌های خودشون رو هم بزنن. شاید یهودی‌های اسراییل هم دارن مثل بچه‌های کتک‌خورده، رنج‌هایی که چندین نسل تحمل کردن رو به یه گروه دیگه از آدم‌ها تحمیل می‌کنن.»

اما قهرمان کمیک قصه دولیل فقط خالق موقعیت‌های طنز نیست و در نتیجه در برابر این تحلیل ساکت نمی‌ماند: «اما اگه آدم‌هایی که امروز دارن آزار و اذیت می‌بینن هم بخوان فردا آدم‌های دیگه رو آزار و اذیت کنن اون وقت این مشکل حالاحالاها حل نمیشه.» در ادامه تصاویر زنده‌ای درباره شهرهای فلسطینی‌نشین به کوشش دولیل در برابرمان نقش می‌بندد او از رام‌الله می‌گوید که نسبت به بقیه شهرها آبادتر و مدرن‌تر است، نابلس زندان بزرگ است و غزه مردمی همیشه در انتظار جنگ و بمباران دارد و دانشجویانی غمگین اما مشتاق و انیماتورهایی که می‌خواهند زهر تلخ جو غمگین شهر و جامعه را بگیرند؛ از تعامل مسیحیان تندرو و یهودیان افراطی بر ضد مسلمانان هم می‌گوید که از ناگفتنی‌های تاریخ سرزمین مقدس است، از بازپرسی‌های مکرر در فرودگاه‌ها وقتی می‌فهمند که او در فلسطین زندگی می‌کند و محدودیت‌هایی که سربازان اسراییلی برای عکاسی کردن او ایجاد می‌کنند و یکی از تاثیرگذارترین طراحی‌هایش، طراحی یک مرد فلسطینی است با سبیل فرچه‌ای و جثه درشت که قرار است قلب مهربانش را به قهرمان کمیک کتاب نشان بدهد و مهم‌تر آنکه در ذهن مخاطب بماند، او در قدس مدرسه رفته و این روزها دیگر نمی‌تواند برود آنجا حتی برای نماز، گی دولیل او را نقاشی می‌کند مرد فلسطینی هم چهره‌گی دولیل را متقابلا می‌کشد، یک تصویر ساده آماتوری اما تاثیرگذار، بعد از نگاهش نسبت به غرب می‌گوید وقتی می‌فهمد که گی دولیل کانادایی است، او از جامعه جهانی دلگیر است، تنهاست و از دیوارکشی‌ها خسته شده است، او نقاشی می‌کشد، با مرد غربی گرم می‌گیرد، صادق است و اندوهگین، شما تصویر او را در روایت کمیک گی‌ دولیل نمی‌توانید فراموش کنید. اینجا هنر کمیک به یاری انسان امروزی آمده است تا برای لحظاتی هم که شده با انسان فلسطینی سال‌ها گرفتار در چنبره جنگ و محرومیت و انزوا همدلی کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...