دوباره به زندگی برگرد! | جام جم


بعد از خواندن کتاب «ویولون زنی روی پل» نوشته استاد خسرو باباخانی و زندگی کردن با سطرسطر کتاب «برج سکوت» اثر ماندگار حمیدرضا منایی، فکر نمی‌کردم دیگرکتابی با موضوع اعتیاد و آسیب‌شناسی آن بتواندحرفی‌برای‌گفتن وارزش مطالعه داشته باشد. تصورم این بود اگر کسی بخواهد در باب اعتیاد، فرد معتاد، مشکلات روزمره و فجایع زیستی آنها چیزی بخواند و بداند، این دو کتاب دایرةالمعارفش می‌شود و او را از هر خواندنی بی‌نیاز می‌کند؛ اما وقتی با بی‌میلی و صرفا از روی کنجکاوی، «دوبارگی» فردین آریش را دست گرفتم تا تورقی کنم و گشت کوتاهی لابه‌لای صفحاتش بزنم، فهمیدم قرار نیست داستان‌های پرپیچ ‌و خم و درام سرزمین عجایب اعتیاد در دو کتاب خلاصه شود و نویسندگان هم بنا ندارند چنین موضوع داغ و مبتلابهی را رها کنند!

دوبارگی» فردین آریش

دوباره به زندگی برگشتن
این کتاب، روایت افرادی است که سال‌های مهمی از زندگی را درگیر اعتیاد بوده‌اند. جوانی، خانواده، دوست و فامیل، مدرسه و دانشگاه، کار و کاسبی و در یک‌ کلام آبرو و اعتبار خود را از دست داده و به نقطه پایان رسیده‌اند ولی هرکدام در آخرین قدم دوباره به‌طور معجزه‌آسا به زندگی برگشته و با شروعی درخشان، سعی درجبران مافات دارند. دوبارگی، کتابی با ۱۰داستان متنوع و پرفراز و نشیب، نمایی دیگر از موضوع اعتیاد را به نمایش گذاشته است. با این‌که نویسنده هیچ تجربه و زیست مشابهی با راویان کتاب ندارد اما به‌خوبی توانسته ازپس روایت این داستان‌ها بربیاید. آریش درمقدمه کتابش چنین می‌گوید: «قول مشهوری است که نویسنده صرفا باید تجربه‌های زیسته‌اش را بنویسد؛ هرآنچه را زندگی کرده و با گوشت و پوست خود لمس کرده است. با این حساب به ظاهر، من هیچ جوره صلاحیت نوشتن درباره اعتیاد را ندارم، چون هیچ‌وقت حتی برای شوخی هم که شده لب به سیگار نزده‌ام... اهمیت روایت برای من از همین نقطه آغاز می‌شود؛ تکیه بر واقعیت و بیرون کشیدن جنبه‌های دراماتیک آن و روایت کردنش. روایت یک جور زدودن حشو و زواید از واقعیت است به‌نحوی که ما را با آدم‌هایی آشنا و در ماجراهایی سهیم می‌کنند. یک‌جور زندگی کردن بدون زندگی کردن، با واسطه و به میانجی کلمات.»

رل‌مان را خوب بازی کنیم
نویسنده دوبارگی، داستان‌های کتاب را که هرکدام اسمی دارند، به صورت اول شخص و از زبان راوی بیان کرده است تا شاید حس صمیمیت و ارتباط قوی‌تری با خواننده برقرار کند و همین موضوع سبب شده تا نتواند از تشبیه و تمثیل‌های آنچنانی و جذاب در داستان‌هایش استفاده و کتابش را خواندنی‌تر بکند؛ شاید انتخاب سوژه‌های متنوع و پرداختن به زندگی افرادی که سراسر هیجان و شگفتی است، تلاش نویسنده برای رفع این مشکل بوده است. آریش در بعضی قسمت‌های کتاب، تمام سعی خود را می‌کند تا از نقش خانواده بالاخص پدر و مادر در معضلات و تباهی فرزندان سخن بگوید آنجا که در روایت پنجم به نام «رل‌مان را خوب بازی کنیم» می‌نویسد: «... من اما از شرم روبه‌رو شدن با پدرم در آن وضعیت، فرار کردم. بعد از چند روز تعقیب و گریز بالاخره با هم روبه‌رو شدیم. سه چهارسال بود ندیده بودم‌شان. پدر کمی آب رفته بود... روبه‌روی هم نشستیم و حرف زدیم. با گریه و گلایه گفتم مقصر اعتیادم رفتارهای اوست. گوش داد و حرفی نزد.»

می‌شد پربارتر شود
اگر از ویراستاری اشکال‌دار کتاب بگذریم، تعداد صفحات کم کتاب و دیدن عدد۱۰ به‌عنوان آخرین روایت کتاب، خواننده را کمی دلسرد می‌کند، زیرا نویسنده می‌توانست با کمی زحمت و پیگیری بیشتر از طریق گفت‌وگو با راویان که متاسفانه مثل نقل‌ونبات در گوشه و کنار شهر و کشور یافت می‌شوند، کتاب را پربارتر کند و تجارب بیشتر و زندگی‌نامه‌های خواندنی‌تری را در اختیار مخاطبش قرار دهد و اما می‌توان جامعیت این کتاب را نقطه مثبتش قلمداد کنیم. دوبارگی فقط برای بیماران معتاد جامعه خواندنی نیست، زیرا معتادها تنها قشر درگیر با مسأله اعتیاد نیستند؛ خانواده‌ها، دوستان، همکاران، مددکاران، مشاوران و روان‌شناسان، گروه و نهادهای مردمی و...همگی با دیو اعتیاد درگیرند. خواندن نکات باریک و نحوه تعامل با فرد مبتلا به اعتیاد در لابه‌لای داستان‌های کتاب، می‌تواند بسیار مفید و راهگشا باشد.

نجات در دقیقه۹۰
نکته دیگر که شاید برای مخاطب دوبارگی تازگی بیشتری داشته باشد، سخن گفتن از مراکز مردمی برای کمک به ترک اعتیاد به شخصیت‌های اول داستان این کتاب است؛ آنجا که فرد مبتلا پس از تلاش‌های کمرشکن و استخوان آب‌کن برای تَرک در کمپ‌ها و مراکز ترک اعتیاد به آخر خط می‌رسد و در کمال ناامیدی، متحیر و وامانده منتظر مرگ می‌نشیند تا از این وضعیت خلاص شود، ناگهان گروهی به فریادش می‌رسند که خودشان تا کمی قبل معتاد و مبتلا بوده‌اند اما حالا دستگیر کسانی می‌شوند که گذشته آنان را زندگی می‌کنند. تقریبا در تمام ۱۰روایت کتاب از این گروه‌ها و جلسات بازپروری سخن گفته شده. این جلسات که توسط پاک‌شدگان از چنگال اعتیاد دایر شده، نقش منجی و فرشته را ایفا می‌کنند و با طنابی از جنس محبت، همدردی، درک متقابل، گفت‌وگو و درددل‌های طولانی و البته استفاده از داروهای مناسب و مکمل برای ترک اعتیاد، شخصیت اول هر داستان را نجات می‌دهند. به امید آن‌که انتشارات جام‌جم بتواند کتاب‌های دیگری با این موضوع فراگیر را در جامعه برای طیف وسیع مخاطبان این مقوله به چاپ برساند. همان‌طور که به انتشار یولون‌زن روی پل، بسنده نکرد و دوبارگی را هم به سبد کتاب‌هایش اضافه کرد. ما همچنان منتظر کتاب‌های دیگری از انتشارات جام‌جم در باره این موضوع مهم هستیم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...