متولدِ تاریخِ گل‌آلود | سازندگی


سعد محمدرحیم [Saad Mohammed Raheem] نویسنده عراقی دانش‌آموخته رشته اقتصاد، مدرس و روزنامه‌نگار بود. او شش مجموعه‌داستان و سه رمان در کارنامه ادبی خود دارد. سعید محمدرحیم برای رمان «گرگ و میش آبچران» برنده جایزه اولین نوآوری رمان عراق در سال 2000 شد. رمان‌های شناخته‌شده او یعنی «نغمه‌ یک زن، شفق دریا» در سال 2012 و «کشتن کتاب‌فروش» [مقتل بائع الكتب] در سال 2016 به چاپ رسید.

 سعد محمدرحیم [Saad Mohammed Raheem] کشتن کتاب فروش» [مقتل بائع الكتب]

محمدرحیم در پژوهش مطبوعاتی عراق نیز جایزه‌ بهترین‌ها را از آن خود کرده است. او در داستان کوتاه نیز مهارت خاصی از خود نشان داده و جایزه خلاقیت در داستان کوتاه را برای مجموعه‌داستان «گل بادام» گرفته است. رمان «کشتن کتاب‌فروش» در سال 2017 در فهرست نهایی بوکر عربی راه یافت. بعد از مرگ این نویسنده دو کتاب دیگر از او با نام‌های «وقتی کوزه شکست» و «قطاری به سوی خانه‌‌ هانا» چاپ و منتشر شد. «کشتن کتاب‌فروش» یکی از مهم‌ترین و پرفروش‌ترین رمان‌های این نویسنده است. طی یک سال این کتاب بیش از ده‌بار تجدید چاپ شد و در کشورهای زیادی ترجمه و انتشار یافت.

«کشتن کتاب‌فروش» کتابی که در گونه‌ ادبی نوآر نوشته شده و داستانی پرکشش دارد. قهرمان داستان کارآگاه، قربانی، مظنون یا مجرم نیست. قهرمانی خود‌ساخته است. روزنامه‌نگاری که طی اتفاقات و درگیری‌ها در مواجهه با زندگی امروزی از راز زندگی و مرگ یک کتابفروش پرده‌برداری می‌کند. در خلال اینکه این روزنامه‌نگار لایه‌های جنایت را کالبدشکافی می‌کند، انبوهی از نابسامانی‌های اجتماعی و اقتصادی و طبقاتی را برای خواننده به تصویر می‌کشد. ماجد روزنامه‌نگاری است که در تماسی از طرف فرد ناشناس و با نفوذ، تحریک می‌شود تا در قبال مبلغ پشم‌گیری، برای ثبت گزارش از مرگ یک کتابفروش به شهری دیگر به نام بعقوبه برود. با تحقیق و تفحص در بین یادداشت‌های روزانه‌ کتابفروش و نامه‌های او، متوجه ارتباط مقتول با زنی فرانسوی به نام ژانت می‌شود و به این ترتیب پرده از زندگی سیاسی و جهت‌گیریِ فکری و هنری او برمی‌دارد. نویسنده در مسیر داستان به اتفاقات و وقایع امروز جهان اشاراتی دارد. نزدیکی اتفاقات و درگیری‌ها با ایران و همچنین آشنابودنِ شخصیت‌ها و وقایع با اطراف ما موجب شده ‌است که خواننده ایرانی به سمت خواندن این کتاب کشیده شود و وقایع داستان برایش ملموس جلوه کند و به نحوی با شخصیت‌ها همذات‌پنداری نماید.

در «کشتن کتاب‌فروش» با رگه‌هایی از عشق نیز مواجه می‌شویم. حتی ورود عشق به داستان نیز با موضوعات اجتماعی و فرهنگی اطراف ما ارتباط پیدا کرده است. نویسنده‌ در کتاب به جایگاه زنان، ورود مردم عادی به سیاست و نوع ارتباطات در جامعه‌ای نزدیک به ایران نیز توجه داشته است.

«کشتن کتاب‌فروش» نثر و زبانی روان دارد و قصه‌ جذب‌کننده‌ آن به همراه نزدیکی اتفاقات با ایران شیرینی داستان را چندبرابر کرده است. تعدد اتفاقات در داستان موجب شده است ریتم قصه بالا برود و سرعت خوانش بیشتر شود. جریان کشته‌شدن محمد المرزوق در دهه هفتاد به وقوع می‌پیوندد. کتابفروشی که نویسنده و نقاش است. کتابفروش روشنفکری که حرف‌هایش برای اطرافیان قابل درک و فهم نیست. او در زیرزمینی متروک و خلوت کتاب می‌فروشد یا بهتر است بگوییم بیشتر در مقابل مبلغی اندک کتاب به امانت می‌دهد. مخاطب با داستان همراه می‌شود و به عراق می‌رود. نشان‌دادن وضعیت مردمی که حتی از جنازه‌ همسایه‌ خود فرار می‌کنند و به خانه‌هایشان پناه می‌برند. در «کشتن کتاب‌فروش» هیچ شخصیتی بیهوده وارد قصه نمی‌شود. هریک از شخصیت‌ها باری از قصه را به دوش می‌کشند. شخصیت‌هایی که هریک در قالب خود به خوبی جا گرفته‌اند. نویسنده در پردازش شخصیت‌های داستان موفق بوده‌ است.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...