در برج سکوت هیچکس معتاد نمی‌شود | لیزنا


نشست نقد و بررسی رمان سه جلدی «برج سکوت» نوشته حمیدرضا منایی عصر روز چهارشنبه 17 مرداد با حضور حسین انتظامی (قائم مقام وزیر ارشاد)، سیدمهدی شجاعی، کیوان ارزاقی، محمد دلاوری و نویسنده کتاب در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.

حسین انتظامی قائم مقام وزیر فرهنگ و ارشاد در این نشست با اشاره به ارزشمندی اثر حمیدرضا منایی، گفت: «از آقای منایی برای این اثر ارزشمند خیلی ممنون هستم، من به شدت تحت تاثیر اثر قرار گرفتم و من به جهت آنکه از دوستان و علاقه مندان آقای شجاعی هستم در جلسه ای که باهم داشتیم این کتاب را به من معرفی کردند و بسیار لذت بردم.»

نشست نقد و بررسی برج سکوت  حسین انتظامی

او ادامه داد: «دوره رمان های چند جلدی نوشتن در جهان هم می توان گفت تمام شده است، مخاطب امروز عجول تر است و ضرباهنگ تند تر را می پسندد. این ها دلایلی است که رمان های چند جلدی به سبک کلاسیک جمع می شود.»

انتظامی در ادامه با اشاره به خدمات سیدمهدی شجاعی در انتشارات کتاب نیستان، بیان کرد: «لازم است از آقای شجاعی و کتاب نیستان تشکر کنم، ایشان انصافا یک تنه کار نهادها و بنیادهایی که برای این منظور تشکیل شده‌اند را می‌کشد یعنی همین که ایشان استعدادها را شناسایی می کند، پای درد دل آن ها می نشیند، کارهایشان را پیگیری می کند و چون خود یک نویسنده بزرگ است با آن ها همراه می شود، سرمایه گذاری می کند. به نویسنده و صاحب اثر اعتماد به نفس می دهد، می دانید که نویسندگان به دلیل آنکه در یک فضای دیگر هستند با مناسبات بی رحمانه عرضه و توزیع نشر را ناآشنا هستند و در کشاکش ماجرا دل مرده می شوند و کنار می روند.»

قائم مقام وزیر فرهنگ و ارشاد با اشاره به بدیع بودن رمان «برج سکوت» گفت: «رمانی با این موضوع ندیده‌ام که یک نویسنده وارد آن بشود، طبعا به موضوعات دیگر هم مرتبط است و تاریخ انقلاب و جنگ تحمیلی را بدون شعار و با ظرافتی کامل مطرح کرده اند و با تکنیک هایی که داشتند به خوبی این ها را باور پذیر کردند.»

انتظامی همچنین گفت: «مطمئن هستم هر کسی که در آستانه اعتیاد باشد این کتاب را بخواند محال است معتاد شود، زیرا فضایی که آقای منایی ایجاد کرده است فارغ از تمامی نصیحت ها و اندرزهای همیشگی است.»

او در بخش دیگر سخنانش به ویژگی های داستان پرداخت و این چنین آن ها را برشمرد: «شخصیت های محوری داستان نامگذاری دقیق شدند، بیان پویا و جذاب، زاویه دید رمان اول شخص است و این مسئله برای باورپذیر بودن بسیار ارزشمند است حتی ایشان در بخشی از کتاب از زاویه دانای کل را به سخره می کشند.

شخصیت اصلی داستان تحصیل کرده و دانشگاه رفته است و به خوبی دیالوگ هایش متناسب با جایگاه هر شخصیت نوشته شده، آقای منایی تسلط زیادی بر ضرب المثل ها دارد و احاطه کاملی بر فرهنگ عامیانه دارد.»

او همچنین گفت: «سترگ آقای منایی این است که به هیچ وجه نصیحت فروشی وفضل نمایی نکرده است و در هر صورت برای من این کتاب ارزشمند بوده است. توصیه ام برای دغدغه مندان ادبیات توجه به چنین آثاری است، قدرت یک ملت در ادبیات آن عرضه و معرفی می شود و ملتی که ادبیات ندارد هیچ چیزی ندارد.»

نقد برج سکوت حمیدرضا منایی

هدفم مهار جاه‌طلبی نویسندگی بود

در ادامه این نشست حمیدرضا منایی پس از خواندن بخشی از کتاب درباره چگونگی نگارش آن توضیح داد: «اعتقاد دارم همانقدر که من داستان را انتخاب می کنم، داستان هم باید نویسنده را انتخاب کند ولی به لحاظ شخصیتی من به واسطه رشته تحصیلی ام فلسفه غرب چنین دغدغه اجتماعی را داشته ام و به نظرم یک قسمت آن همین است.»

او ادامه داد: «ما نویسنده‌ها جاه طلبی داریم که از نظرم به حق هم هست، درست است در هفت سال می‌توان تنها سه جلد کتاب با این ویژگی‌ها نوشت و چاپ کرد ولی من می خواستم آن جاه طلبی را مهار کنم و این مسئله برای من خیلی اهمیت داشت. من با یکی از دوستان از جایزه گلشیری می آمدیم که به او گفتم از کتاب های بی سر و ته که خوشخان نیستند خسته شدم و می خواهم که یک کتاب هزار صفحه ای خوش خوان بنویسم. او به من خندید ولی من رفتم با تحقیقات میدانی چنین کتابی را نوشتم.»

منایی با انتقاد از محدود کردن محتوای کتاب به مقوله اعتیاد گفت: «یک جفا در حق کتاب شد و موضوع کتاب را به اعتیاد تقلیل دادند. برج سکوت درباره 40 سال جامعه است و بحث حاشیه نشینی را به شکلی دقیق می پردازد ولی فکر می کنم برای تبلیغ آن و آنچه جامعه درگیر آن هست. هدف من داستان گویی است تا مخاطب وقتی کتاب را تمام می کند احساس خوبی داشته باشد. حال در اطرافش مقوله هایی چون مواد مخدر، بچه های جنگ و ... هستند.»

نویسندگان با مخاطبان بی رحم روبه رو هستند

کیوان ارزاقی نویسنده و منتقد هم درباره این اثر بیان کرد: «نویسنده‌ها به دلیل آنکه با یک مخاطب بی رحمی طرف هستند کار بسیار سختی دارند زیرا که اگر در 10 صفحه اول اتفاقی نیفتد مخاطب کتاب را قبول نمی کند. برج سکوت ولی این جذابیت را دارد که قصه از همان صفحه اول شروع می شود و مخاطب را درگیر می کند.»

او ادامه داد: «هرچقدر که آقای منایی ناراحت است که این کتاب به اعتیاد چسبیده است، به نظرم این ارتباط به درستی شکل گرفته و یک محور خوب برای بیان مسایل دیگر مدنظرش است. معتاد این قصه بسیار با آنچه مدنظر همه است تفاوت دارد و کسی است که باید معضل اعتیاد را حل کند. این رمان مانند خیلی از رمان های خوب یک موضوع محوری ندارد و چند داستان هستند که با محور اعتیاد به هم مرتبط شده اند.»

سیدمهدی شجاعی نیز با اشاره به آثاری که نقطه عطف تاریخ ادبیات هستند، بیان کرد: «آثار ارجمند در عرصه ادبیات زیاد هستند و نویسندگان ارجمند هم زیاد هستند اما برخی آثار هستند که جنبه نقطه عطف دارند. ادبیات قبل از سعد و حافظ و بعد از آن ها یک تفاوت دارد، برای من مارکز چنین ویژگی داشت و از نظرم در طنزنویسی ایران آقای زرویی نصرآباد هم دارای چنین ویژگی هستند.»

او درباره ویژگی رمان «برج سکوت» توضیح داد: «برج سکوت در عرصه ادبیات داستانی برایم چنین حسی داشت و در همان 100 صفحه اول احساس کردم با اتفاق متفاوتی روبه رو هستم. این اثر به نظرم مختصات و ویژگی های خاصی دارد بدون آنکه نویسنده با قواعد ارسطویی، گره افکنی ها و بدون ایجاد تعلیق و کشش های مرسوم مخاطب را پیش می برد و نمی تواند کتاب را زمین بگذارد.»

این نویسنده همچنین گفت: «معتقدم که این اثر مانند تمامی آثار جهان ابتدا شناخته نمی شود و بعدها دیده می شود ولی به نظرم اثری فاخر است و به تدریج جای خود را باز خواهد کرد و مخاطبان با این لحن و ادبیات مانوس خواهند شد و آن را از دست نخواهند داد.»

نقد برج سکوت حمیدرضا منایی

شجاعی با قدردانی از برخورد مناسب ممیزی ارشاد با این اثر بیان کرد: «در این میان از آقایان ممیزی تشکر می کنم که در این کار کمتر سخت گیری داشتند و امیدوارم که این برخورد را در مورد آثار دیگر هم داشته باشند.»

او در پاسخ به پرسشی درباره چگونگی نحوه فعالیت ناشران با آثار نویسندگان توضیح داد: «برخورد ناشر با اثر صنفی است و به نظرم عموم ناشرها کار اول نویسندگان را چاپ نمی کنند و پیش از آنکه معیاری برای ارزیابی داشته باشند شهرت چه مثبت و چه منفی برایشان اولویت دارد. در فضای امروز یکی از بلایا و آفات همین سطحی نگری است که کار عمیق در آن جایی ندارد.»

در 32 سالگی فهمیدم ادبیات همان چیزی که دنبالش بودم

در بخش بعدی این نشست منایی درباره اینکه نوشتن چنین اثری نیازمند مطالعه فراوان است، گفت: «من 32 سال بود و تا آن زمان پنج جلد رمان را نخوانده بودم، اتفاقی داستان سلوک محمود دولت‌آبادی را دیدم و فکر کردم راجع به عرفان و دین پژوهی است، حتی محمود دولت آبادی را نمی شناختم. وقتی کتاب را خواندم دیدم همان اثری است که من می خواستم و از همان سال بود که وارد عرصه ادبیات شدم.»

او ادامه داد: «من نمی دانستم دنبال چی می گردم، تا اینکه فهمیدم که ادبیات همان چیزی است که دنبالش می گشتم. من برای نوشتن رمان خودم را پاره پاره می کنم و تا با یک چیز ارتباط برقرار نکنم و برایم ملموس نشود نمی توانم بنویسم. هم دغدغه محتوا و هم اینکه در بهترین قالب ممکن شکل بگیرد برای بسیار مهم است.»

هنگام خواندن هر صفحه کتاب حالم بد می‌شد

در ادامه نشست نقد و بررسی رمان «برج سکوت» محمد دلاوری از فعالان حوزه رسانه با اشاره به دوستی که با منایی داشته است، گفت: «من با باقی خوانندگان تفاوتی دارم و آن هم رفاقتی است که با آقای منایی پیدا کردم و متوجه شدم که با آدم متفاوتی روبه رو هستم تا آنکه کتاب آماده شد و برای من فرستاد تا بخوانم. وقتی می خواندم آنقدر حالم بد می شد که هر از چند گاهی بلند می شدم قدم می زدم و دوباره مشغول خواندن می شدم.»

او افزود: «قصه های کتاب بسیار ملموس و خوب بیان شده است و آنقدر تمامی عناصر سرجایشان هستند که مخاطب را با خود همراه کرده و با خود پیش می برد و نگاه او به پدیده ها واقعا آموزنده است.»

منایی با اشاره به سختی هایی که برای انتشار این کتاب تحمل کرده است، بیان کرد: «من یک سال و نیم دنبال ناشر می گشتم و مدام این کار را سنگ قلاب می کردند و حاضر به چاپ آن نمی شدند. شرایط روحی و روانی ام به جایی رسیده بود که یک روز به محمد دلاوری زنگ زدم و گفتم برای رهایی از زیر فشار کتاب می خواهم آن را بسوزانم و اگر این کتاب چاپ شد به زحمت و پیگیری او بود.»

دلاوری هم با بیان اینکه «برج سکوت» هنوز آنجایی که باید نیست، گفت: «این کتاب هنوز سر جای خودش نیست و تا زمانیکه حمیدرضا منایی شناخته شود و باید منتظر شویم که این تفکر ایجاد شود که او می خواهد یک کار بزرگ و متفاوتی انجام دهد.»

در پایان این نشست سیدمهدی شجاعی نوید چاپ اثری از حمیدرضا منایی را در یک ماه آینده به حضار داد.

................ هر روز با کتاب ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...