مجموعه‌ای از داستان‌های لئو تولستوی با عنوان «تمشک» با ترجمه‌ی علیرضا جباری منتشر شد.

به گزارش ایسنا، این مجموعه شامل 30 داستان این داستان‌نویس روس است که جباری آن‌ها را از چند اثر او جمع‌آوری کرده و عنوان «تمشک» را برای آن برگزیده است.

این کتاب به تازگی از سوی نشر افکار منتشر شده است.

تولستوی در طول دوران حیات ادبی‌اش، چندین رمان، اثر فلسفی،‌ نمایش‌نامه و داستان کوتاه نوشت. از آثار معروف او به «تمشک»، «قزاق‌ها»، «مرگ ایوان ایلیچ» و «ارباب و نوکر» می‌توان اشاره کرد.

از سوی دیگر، جباری ترجمه‌ی مجموعه‌ی داستان «زمستان در جولای» دوریس لسینگ را به پایان رسانده و برای انتشار به نشر یادشده سپرده است.

این مجموعه که ممکن است با نام دیگری منتشر شود، داستان‌های کوتاه این نویسنده‌ی انگلیسی برنده‌ی نوبل ادبیات را دربر می‌گیرد، که جباری آن‌ها را گردآوری کرده است.

رمان «سرود سلیمان» نوشته‌ی تونی موریسون با ترجمه‌ی او نیز چندی پیش منتشر شد. این اثر که تم اصلی‌اش موضوعات نژادی آمریکاست، به گفته‌ی مترجم، حدود دو سال در انتظار دریافت مجوز نشر بوده، که چند ماه پیش با اعمال اصلاحیه‌هایی، مجوز انتشار گرفته و به تازگی از سوی نشر چشمه منتشر شده است.

جباری که پیش‌تر، «آبی‌ترین چشم» را از موریسون ترجمه کرده است، می‌گوید، «سرود سلیمان» در مقایسه با این اثر، رمانس بیش‌تری دارد.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...