مجموعه‌داستان «حنانه شو...» نوشته رقیه بابایی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شد.

به گزارش مهر، این کتاب، داستان‌هایی را از زبان اشیا درباره پیامبر اکرم (ص) در بر می‌گیرد و همان‌طور که مشخص است، نامش نیز برگرفته از داستان واقعی ستونِ معروف حنانه است. عناوین داستان‌های این کتاب، به‌ترتیب عبارت است از: توان عشق، آیت عشق، تاوان عشق، کوی عشق، پناه عشق، باران عشق و آغوش عشق.

در بخشی از داستان «پناه عشق» از این کتاب می‌خوانیم: نسیمی سبک شروع به وزیدن کرده بود. با هر قدم نزدیک شدن پیامبر (ص)، گویی گیاهان پنهان در خاک، به یک‌باره از زمین می‌روییدند و دشت را سبز می‌کردند؛ که من از آن روز به بعد، آن گوسفندان گرسنه را ندیدم مگر فربه و پرشیر! آن روز رسول خدا (ص) به مسیرش به سوی طایف ادامه داد و آن قدر در دشت رفت، که دیگر او را ندیدم. چند روزی گذشت؛ در انتظار بازگشت پیروزمندانه و همراهی رؤسای طائفیان با او بودم؛ ناگاه در میان سراب‌های بیابان، دیدم یک نفر تنها، با قدم‌هایی که به سختی از زمین جدا می‌شد، به سوی مکه می‌آید. در دل آرزو می‌کردم غریبه‌ای باشد راه گم‌کرده یا آواره‌ای از کاروان عقب‌افتاده؛ اما با نزدیک‌شدن و دیدنش، در لحظه‌ای جان از تنم جدا شد و چون کوهی یخی؛ سرد و منجمد شدم. رسول خدا (ص) بود با پاهایی سنگ‌خورده، چشم‌هایی از حزن پرده‌ای بر آن افتاده و دعوتی اجابت نشده؛ بلکه چنین پاسخ داده شده…. از آن روز، نفرت از طائفیان نیز بر نفرتی که از مکّیان داشتم اضافه شد.

این کتاب با ۷۹ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۷ هزار تومان منتشر شده است.  

به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...