بسیاری از پزشکانی که کارشناس بررسی داروها هستند، خود با شرکتهای سازنده آن داروها همکاری میکنند... علم مدرن یک کسب و کار بزرگ محسوب میشود... پول بر هنجارهای علم به شکلهای مختلفی تأثیر میگذارد و موجب سوگیری عالمان میشود... گاه پژوهشگران بین منافع شخصی یا سازمانی خود و منافع جامعه گیر میکنند. این جاست که باید یکی از این سه راهبرد را دنبال کرد: افشا کردن این تضاد منافع، مدیریت آن، یا خودداری از ادامه آن.
چگونه پول بر هنجارهای علم تأثیر میگذارد | الف
«بهای حقیقت» [The Price of Truth: How Money Affects the Norms of Science] سومین کتابی است که از دیوید بی. رسنیک [David B Resnik] متخصص اخلاق علم، به زبان فارسی منتشر میشود. هرچند مترجم به آنها اشارتی نمیکند. با این همه، مانند آنها خواندنی و آموزنده است و کسانی که دغدغه علمورزی در جهان امروز را دارند، میتوانند از آنها نکات خوبی بیاموزند. پیشتر دو اثر دیگر از رسنیک ترجمه و منتشر شده است که هر یک را جداگانه بررسی کردهام: اخلاق علم[1] که در «اخلاق علم در آینه دو ترجمه»[2] آن را بررسی کردهام و دیگری جایگاه اخلاق در پژوهش علمی از عادل شامو و دیوید رِزنیک[3] که در «تلاشی ارزنده و نیازمند تکمیل» آن را مرور و تحلیل کردهام.[4]
کتاب حاضر نیز در ادامه آنها نوشته شده است و نویسنده میکوشد در نُه فصل مسائل گوناگون اخلاقی ناظر به فعالیت علمی و مشخصاً پژوهش در جهان مدرن را بازگو کند.
رسنیک در طلیعه کار خود مشخص میکند که در جهان امروز «علم مانند هر کسب و کار دیگری تحت تأثیر نیروهای اقتصادی و منافع مالی قرار دارد.» سپس نمونههای متعددی نقل میکند که چگونه شرکتها به استخدام دانشمندان اقدام میکنند، دادهها را مدیریت میکنند و گاه مانع نشر تحقیقات علمی میشوند. برای مثال، شرکت داروسازی بوتس، در سال 1995 از دکتر بتی دانگ خواست تا مقالهاش را که در آستانه نشر بود بازپس گیرد و گرنه بر ضد او به دادگاه شکایت خواهد برد. این شرکت بودجه تحقیق خانم دانگ را فراهم کرده بود تا داروی این شرکت به نام سیترویید را با داروهای مشابه مقایسه کند. محقق به این نتیجه رسید که داروهای مشابه و موجود در بازار به اندازه سیترویید، در درمان کمکاری تیرویید، مؤثر هستند و در صورتی که مردم از آنها استفاده کنند، دولت آمریکا سالانه میتواند میلیونها دلار صرفهجویی کند. این نتیجه مطلوب شرکت بوتس نبود. این شرکت قراردادی با خانم دانگ امضا کرده بود که نتایج تحقیق را قبل از انتشار بررسی و کنترل کند. در نتیجه خانم دانگ مقاله خود را پس گرفت تا کار به دادگاه نکشد. البته بعدها شرکت از دعوای خود صرف نظر کرد و این مقاله منتشر شد. این نمونهای است از دهها نمونه متعدد تأثیر پول و شرکتها بر مسیر علم و صدها تحقیقی که هرگز منتشر نمیشوند چون منافع شرکتهای ذینفع را به خطر میاندازد.
در نمونه دیگری، دیوید کِرن متخصص بهداشت شغلی در دانشکده پزشکی دانشگاه براون و بیمارستان مموریال، چکیده تحقیق خود را درباره ایمن نبودن فضای کارخانه و نقش آن در بیماری ریوی منتشر کرد و به همین سبب سمت پنجساله او با براون و بیمارستان مموریال تمدید نشد.
شرکتهای دارویی در صورتی میتوانند داروی تازهای وارد بازار کنند و مجوز آن را دریافت دارند که مفید بودن آن دارو و زیانبار نبودنش را ثابت کنند. یکی از شیوههای این شرکتها، ممانعت از پخش نتایج نامطلوب و نشر یافتههای مطلوبشان است که خود نوعی بازاریابی به شمار میرود.
نمونه دیگر تأثیرگذاری شرکتهای داروسازی بر واقعیتهای موجود آن است که بسیاری از پزشکانی که کارشناس بررسی داروها هستند، خود با شرکتهای سازنده آن داروها همکاری میکنند و از آنها پول دریافت میدارند.
این کتاب تأثیرات مختلف پول بر روند تحقیقات علمی را نشان میدهد و در عین حال با کاوش در این عرصه میکوشد سیاستهایی برای مهار این تأثیر منفی پیشنهاد کند.
در حالی که کسانی چون چون شلدون کریمسکی نگاهی بدبینانه به رابطه پول و علم دارند و معتقدند «هنگامی که دانشگاهها آزمایشگاههای خود را به بنگاههای تجاری تبدیل کرده و اعضای هیأتهای علمی خود را برای تحقق این هدفها بر میگزینند، فرصتهای کمتری برای علم عام المنفعه در فضای دانشگاهی باقی خواهد ماند.» (ص70)، رسنیک نگاه خوشبینانه تری دارد و بر آن است که عالمان در عین حالی که در پی منافع خود بودهاند، در مجموع در مسیر منافع عمومی گام بر میدارند. این کتاب نه نقش پول را بیاعتبار میکند و نه خواستار علم کاملاً فارغ از کارکرد اقتصادی است. بلکه واقعگرایانه در پی آن است تا بکوشد مسیر علم را در مجموع سالم ترسیم کند و پول حقیقت را مخدوش نسازد. واقعیت آن است که «علم مدرن یک کسب و کار بزرگ محسوب میشود» (ص71) و منافع تجاری بسیاری دارد.
با این مقدمات، رسنیک در فصل دوم «هنجارهای علم» را به بحث میگذارد و تأکید میکند بر خلاف تصور عامیانه، علم فارغ از ارزش نیست و مانند هر پیشه و فعالیت بشریْ هدفها، اصول و هنجارهای خاص خویش را دارد. این هنجارهای علمی است که مایه اعتبار علم و اعتماد ما به دانشمندان میشود. در غیر این صورت، تمایز میان علم و تقلب و نیرنگ برداشته میشود. با این نگاه، وی برخی اصول اخلاقی حاکم بر تحقیق علمی را معرفی میکند، مانند صداقت در تحقیق و پرهیز از انتحال، دقت د کار و دوری از سهلانگاری، عینیت داشتن و دوری از سوگیریهای شخصی و گروهی، احترام به مالکیت فکری، احترام به حقوق و سهم همکاران، مراقبت از منابع، مسئولیت اجتماعی، و قانونی بودن کل فرایند تحقیق.
از میان این صفات، عینیت بسیار بحثانگیز است. فصل سوم به طور مشخص این صفت را بررسی میکند. در حالی که کسانی به نوعی برساختگرایی و عدم عینیت قائل هستند، رسنیک میکوشد تقریری پذیرفتنی از عینیت به دست بدهد. وی چهار نوع عینیت را از هم متمایز میکند: (1). واقعگرایی توصیفی که طبق آن علم واقعیتی مستقل از ذهن است؛ (2). واقعگرایی هنجاری که طبق آن علم را باید واقعیتی مستقل از ذهن دانست؛ (3). عقلگرایی توصیفی که طبق آن علم ناسوگیرانه است؛ و (4). عقلگرایی هنجاری که طبق آن علم باید ناسوگیرانه و بیطرف باشد. (ص114)
واقعبینانه بنگریم، پول بر هنجارهای علم به شکلهای مختلفی تأثیر میگذارد و موجب سوگیری عالمان میشود. نویسنده این مسأله را در فصل پنجم دنبال میکند. هنگامی که نتایج تحقیق با پول گره خورده باشد و شرکتهایی از نتایج تحقیق سود ببرند تا متضرر نشوند، دستکاری نتایج تحقیق، جعل دادهها، آوردن نامهای دروغین بر حاصل تحقیقات یا حذف نامهای کسانی که در اصل تحقیق نقش جدی داشتهاند امری طبیعی است. محقق آزادانه موضوع تحقیق خود را انتخاب نمیکند، بلکه این شرکتهای تحقیقاتی هستند که پیشنهاد دهنده موضوع هستند، در نتیجه، محقق چندان هم در بیان نتایجی که به دست میآورد آزاد نیست. این جاست که باید میان منافع تجاری شرکتها و منافع جامعه علمی و عالمان توازنی ظریف ایجاد کرد. در غیر این صورت، شاهد انواع تقلبها از جمله سایهنویسی هستیم. مقصود از سایهنویسی آن است که حاصل تحقیق را کسانی بنویسند اما نامشان جایی ثبت و ذکر نشود. (برای آشنایی بیشتر با مسائل اخلاقی سایهنویسی، نگاه کنید به سایهنویسی و اخلاق اصالت، جان سی. نپ. و آزالیا ام. هولبرت، ترجمه احسان شاه قاسمی، سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی، تهران، 1398).
فصل پنجم واقعیتی به نام تضاد منافع را بررسی میکند. گاه پژوهشگران بین منافع شخصی یا سازمانی خود و منافع جامعه گیر میکنند. این جاست که باید یکی از این سه راهبرد را دنبال کرد: افشا کردن این تضاد منافع، مدیریت آن، یا خودداری از ادامه آن.
در فصل ششم بحث مالکیت فکری و سرشت و ابعاد آن پی گرفته میشود. هدف این فصل تأمین همزمان منافع محققان و کل جامعه علمی است. در حالی که عدهای حکم به خصوصی سازی علم میدهند و برخی خواستار رفع هر گونه مالکیتی بر علم و یافتههای علمی شدهاند، از نظر رسنیک، واقعیت چیزی میانه این دو حد افراط و تفریط قرار دارد.
آیا یافتههای علمی را باید کاملاً منتشر کرد و در اختیار همگان گذاشت یا آنکه به دلیل مسائل مالی باید دسترسی به آنها محدود باشد؟ این مسأله محور فصل هفتم است و مانند فصول دیگر، نویسنده میکوشد بین دو سر افراط و تفریط بایستد و راهی میانه برگزیند. در عین حال که دانشمندان پروای حقیقت را دارند، اما امروزه علم یک کسب و کار پرسود است و گاه تولید یک محصول دارویی جدید حدود 300 میلیون دلار هزینه بر میدارد. در نتیجه، باید راهی مناسب یافت تا هم دسترسی به یافتههای علمی مقدور باشد و هم سرمایهگذاران از سرمایهگذاری خود سود ببرند.
در فصل هشتم، نقش دولت در سرمایهگذاری علمی بررسی میشود. در حالی که برخی بر این باور هستند که دولت تاجر خوبی نیست و بهتر است از مداخله در مسائل علمی خودداری کند، دیگرانی بر این باور هستند که در این زمینه خاص نمیتوان از نقش دولت چشم پوشید. با این همه، هر کس در عرصه علم سرمایهگذاری مالی کند، میتواند بر مسیر علم تأثیرگذار باشد؛ چه دولت و چه بخش خصوصی. در نتیجه، باید نسبت به این مسائل هشیار بود.
فصل نهم به نحوی جمعبندی فصول قبل است. دو دیدگاه رادیکال درباره دانشمندان وجود دارد. برخی آنها را انسانهایی یکسره فرهیخته و دور از هر گونه تعلقات مادی میداند. در مقابل، کسانی دانشمندان را انسانهای تشنه قدرت و ثروت معرفی میکنند. اما واقعیت چیزی بین این دو است. نه دانشمندان موجوداتی یکسره قدیسگونه و به دواز آلایشهای مادی هستند و نه انسانهایی تشنه ثروت و قدرت مادی. آنها در مجموع پروای حقیقت دارند و دغدغه درست و نادرست عامل حرکت آنها به شمار میرود. در عین حال، مانند انسانهای دیگر، ممکن است متأثر از عوامل دیگر برای حقیقت بهای کمتری قائل شوند. کتاب حاضر میکوشد برخی از این نگرانیها را همراه با راه حلهایی عملی به دست دهد.
اگرچه اثر حاضر کتابی خوب و خواندنی است. اما جای آن دارد که به چند نکته در ترجمه آن اشاره شود؛ چراکه گاه نکاتی به روانی و دقت متن آسیب میزند. از این جملهاند موارد زیر:
1. «عبارتی که در ابتدای این فصل از کتاب تیموتائوس در انجیل نقل شد...» (ص68)
این تعبیر دقیق نیست. غالب مترجمان ناخواسته کتاب مقدس یا بایبل (The Bible) را به انجیل ترجمه میکنند. در حالی که انجیل یا اناجیل چهارگانه و چند کتاب دیگر جزو عهد جدید به شمار میروند که در کنار عهد قدیم، در مجموع کتاب مقدس یا بایبل را تشکیل میدهند. در واقع عهد قدیم شامل 39 کتاب و رساله و عهد جدید شامل 27 کتاب و رساله از جمله اناجیل چهارگانه و تیموتائوس است.
از این رو باید عبارت بالا را این گونه ترجمه کرد:
«عبارتی که در ابتدای این فصل از کتاب تیموتائوس در کتاب مقدس نقل شد...»
2. با آنکه در غالب تیترها به درستی تضاد منافع (conflict of interests) آمده است، در متن از تعبیر تضادهای منافع (ص207) سخن رفته است که نه دقیق است و نه زیبا. تضاد که اسم است و در متن اصلی به صورت مفرد به کار رفته است نیازمند جمع نیست. منافع نیز خود جمع منفعت است.
3. دسترسپذیری در برابر «openness» (ص95) آمده است که چندان دقیق نیست. در این جا مقصود رسنیک «گشودگی» است. دسترسپذیری در برابر «accessibility» به کار برده میشود.
4. همچنین «محرمانگی» در برابر «secrecy» (ص96) آمده است، حال آنکه تعبیر «پنهانکاری» در این جا درستتر است. محرمانگی عمدتاً در برابر «confidentiality» به کار برده میشود. از قضا مترجم در صفحه 98 همین محرمانگی را در برابر این تعبیر به کار برده است. در حالی که پنهانکاری بد شمرده میشود، محرمانگی خوب است. حق بود که در این جا دقت کافی و وحدت رویه رعایت میشد.
5. «در سال 1981 محققی از دانشگاه هاروارد با مدرک پسادکتری...» (ص175).
واقع آن است که مدرکی به نام پسادکتری نداریم و این خطا غالباً در ترجمهها پدید میآید. پسادکتری نه مقطع آموزشی است و نه به آن مدرک تعلق میگیرد. بلکه فارغ التحصیلان دانشگاه تا زمانی که جذب مراکز آموزشی و پژوهشی نشدهاند و به صورت اعضای هیئت علمی در نیامدهاند، گاه از طرف مراکز پژوهشی حمایت میشوند تا طرحی را اجرا کنند و به انتظار جذب شدن بمانند. این دوره را معمولاً پسادکتری (post-doctoral) میگویند.
6. داوری همتا (ص 197) معادل خوبی برای «peer review» نیست و بهتر است از تعبیر روانتر همتاداوری سود جست.
7. آوردن دو تعبیر مشابه یعنی حرص و طمع (ص 69) برای نام «greed» زاید است. یکی از این دو واژه کفایت میکرد.
از این نکات جزیی که بگذریم، مترجم دقت کافی داشته و حتی کوشیده است از تعبیر دقیق «انتحال» به جای سرقت علمی استفاده کند که بسیار ستودنی است. این واژه در سنت اسلامی ریشهدار و دقیقترین معادل برای پلیجریزم به شمار میرود.
خواندن این کتاب برای همه دست اندرکاران تحقیق، چه محققان و چه سیاستگذاران مفید است و چشماندازی جهانی از این مسائل به دست خوانندگان میدهد تا بتوانند مسیر خود را بهتر بیابند.
.......
[1] ، دیوید بی. رسنیک، ترجمه مصطفی تقوی و محبوبه مرشدیان، قم، دفتر نشر معارف، 1392، 376ص.
[2] فصلنامه نقد کتاب اخلاق، علوم تربیتی و روانشناسی، شماره 1، بهار 1394.
[3] ترجمه عباس کاردان، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1394، 811 ص.
[4] نقد کتاب اخلاق علوم تربیتی و روان شناسی، شماره 6-7، تابستان و پاییز 1395.