رمان «باتیست چگونه مرد» [Comment Baptiste est mort] اثر آلن بلوتی‌یِر [Alain Blottiere (Alain Blottière)] را نشر نو با ترجمه ابوالفضل الله‌دادی منتشر کرد.

باتیست چگونه مرد» [Comment Baptiste est mort]  آلن بلوتی‌یِر [Alain Blottiere (Alain Blottière)]

به گزارش کتاب نیوز، آلن بلوتی‌یِر، نویسنده‌ی فرانسوی، چندین رمان و سفرنامه و جستار نوشته است و در آثارش علاقه‌ی بسیاری به خلق شخصیت‌های کودک‌ونوجوان دارد. بلوتی‌یِر به دوران‌های تاریخی خاصی چون قرون وسطی، قرن نوزدهم، و جنگ جهانی دوم علاقه‌مند است و رمان‌هایش در مصر، جزایر سوندا، و صحرای بزرگ آفریقا می‌گذرد. رمان «باتیست چگونه مُرد» این نویسنده از ماجرای یک خانواده‌ی فرانسوی الهام گرفته شده که به‌دست گروه تروریستی بوکوحرام ربوده می‌شوند. بلوتی‌پر خود می‌گوید: «فکر این رمان در ذهنم بود و آن را قبل از حملات انتحاری ژانویه‌ی ۲۰۱۵ فرانسه نوشتم. ماجرای این کتاب از ناکجا نمی‌آید، بلکه از رویدادی کاملاً واقعی الهام گرفته شده است.»

باتیست تنها عضو خانواده‌ی ربوده شده است که پیدا شده و داستان با نوعی بازجویی آغاز می‌شود: «فردی که می‌تواند روان‌شناس یا مأمور امنیتی باشد به‌دنبال این است که بداند چه اتفاقی افتاده و چرا آدم‌رباها فقط او را آزاد کرده‌اند. اما پسرک همه‌چیز را به یاد ندارد، شوکه است و حافظه‌اش اندک‌اندک بازمی‌گردد.» باتیست با زندگی در میان تروریست‌ها هویت خود را از دست می‌دهد و حتی دیگر رضایت نمی‌دهد که او را با اسم واقعی‌اش صدا بزنند ــــ داستانی که آرام‌‌آرام، با بازگشت تدریجی حافظه‌ی باتیست، پرده از رازهای هولناکی برمی‌دارد.

آلن بلوتی‌یِر، نویسنده‌ی رمان، می‌گوید: ««باتیست چگونه مُرد» رمانی است درباره‌ی شر و جنبه‌های فریبنده‌ی آن.» او در این اثر خشونتِ بی‌نهایت را با نهایتِ زیبایی شاعرانه درهم ‌آمیخته است. «باتیست چگونه مُرد» در سال ۲۰۱۶ برنده‌ی جوایز متعددی ازجمله جایزه‌ی دسامبر شده است. املی نوتوم، نویسنده‌ی نام‌آشنای فرانسوی که در سال ۲۰۱۶ جزء هیئت‌داوران جایزه‌ی دسامبر بود، این رمان را «فوق‌العاده» توصیف کرده و به روزنامه‌ی «فیگارو» گفته است که سابقه نداشته به هیچ کتاب دیگری با چنین اشتیاقی رأی داده باشد.

«باتیست چگونه مُرد» اثر آلن بلوتی‌یِر در 204 صفحه و قیمت 30هزارتومان منتشر شده و در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...