«کره اسب آتشین» با ترجمه محمد قاضی و «اسب و سگ» [The dog and the horse] با ترجمه غلامرضا امامی از سوی انتشارات گویا روانه بازار کتاب شدند.

کره اسب آتشین و اسب و سگ [The dog and the horse]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از  ایلنا، دو کتاب مصور و رنگی «کره اسب آتشین» و «اسب و سگ» از سوی نشر گویا و در مجموعه «نویسندگان بزرگ، خوانندگان کوچک» به فارسی ترجمه و منتشر شد.

«کره اسب آتشین» کتابی برای کودکان و نوجوانان از «ولادیمیر مایاکوفسکی» [Maiakovskii, Vladimir Vladimirovich] است که با ترجمه «محمد قاضی» منتشر شده و به معرفی مشاغل می‌پردازد.

مایاکوفسکی نویسنده و شاعر شهیر روسی است که محمد قاضی کتاب «کره اسب آتشین» او را با نثری روان و آهنگین به فارسی ترجمه کرده است.

«اسب و سگ» هم عنوان کتابی از «ولتر» [Voltaire] نویسنده و فیلسوف شهیر فرانسوی است که با ترجمه «غلامرضا امامی» از سوی نشر گویا روانه بازار کتاب شده است.

ولتر در زندگی پربارش در جستجوی دادگری و آزادی، کتاب‌های متعددی نوشت و به قصه‌های قدیمی و حکمت‌های باستانی ایرانی دلبسته بود.

«اسب و سگ» هم در راستای همین علاقه ولتر، بر پایه داستان ایرانی زیبایی از اوستا، کتاب مقدس ایرانیان باستان نگاشته شده و روایتی است از قصه‌ای کهن برای نسلی نو.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...