مجموعه‌داستان «عزازیل» نوشته آیزاک آسیموف [Isaac Asimov] با گردآوری و ترجمه پیمان اسماعیلیان توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

عزازیل آیزاک آسیموف [Isaac Asimov]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه «کلاسیک‌های خواندنی» است که این‌ناشر چاپ می‌کند. عناوین این‌مجموعه طی ۱۰۰ سال گذشته منتشر شده‌اند و با هدف خوانش دوباره محبوب‌ترین رمان‌های کلاسیک و با همکاری گروه مترجمین توسط این‌ناشر گردآوری و منتشر می‌شوند.

آیزاک آسیموف نویسنده آمریکایی روس‌تبار، یکی از نویسندگان شناخته‌شده ژانر علمی‌تخیلی است که در سال ۱۹۲۰ متولد و در سال ۱۹۹۲ درگذشت. عزازیل یکی از شخصیت‌های مخلوق این‌نویسنده است که داستان‌های کوتاهی از او حضور دارد. او یک‌موجود دو سانتی‌متری است که آسیموف او را ابلیس و گاهی یک‌موجود فرازمینی معرفی می‌کرد که نامش از یک اسم انجیلی گرفته شده است. آسیموف حتی او را در آخرین داستانی که در کتاب پیش رو چاپ شده، روح خوانده است.

داستان‌هایی که در کتاب موردنظر چاپ شده و درباره عزازیل هستند، طنز و هجوآمیز هستند و به اعتراف آسیموف، سبک نگارشی هجوآمیزشان از سِر پلهم گرنویل وودهاوس وام گرفته شده است. این‌داستان‌ها در فاصله سال‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۱ نوشته شده و هرکدام در نشریه‌های مختلف علمی‌تخیلی منتشر شدند. آسیموف خود در پیش‌گفتاری که برای داستان‌های عزازیلی خود نوشته، می‌گوید اولین‌داستانی را که درباره این‌ابلیس فسقلی نوشته، از مجموعه حذف کرده چون با بقیه سنخیت نداشته است.

کتاب «عزازیل» ۲۹ داستان را با محوریت این‌شخصیت شامل می‌شود که عناوین‌شان به‌ترتیب عبارت است از:

ابلیس دوسانتی‌متری، یک شب آواز، لبخندی که گم شد، طرف برنده، غرش گنگ، نجات بشریت، پایبندی به اصول، بلای نوشیدن، فرصت نوشتن، شتافتن روی برف، منطق منطق است، ... گوی سبقت برد، دهان‌ بزی، بسیار چیزها در زمین و آسمان، نقش ضمیر، مبارزات بهاری، گالاتئا، پرواز خیال، برای سلامتی‌ات، منتقد بریان، این هم شغل است، بیرون سرده عزیزم، مسافر زمان، ... هرکه به آن فریفته شود حکیم نیست، دانشمند دیوانه، به‌پیش علیه دشمنان،‌ من پیشی‌مو دوست دارم، کاملا رسمی، تسویه حساب.

در قسمتی از داستان «نقش ضمیر» از این‌کتاب می‌خوانیم:

همان شب عزازیل را احضار کردم، همان ابلیس دو سانتی‌متری که یکی‌دو باری قدرت‌های اسرارآمیزش به کارم آمده بود، نمی‌دانم تابه‌حال در موردش حرفی برایت زده‌ام یا نه، ولی _ آهان، گفته‌ام، درست است؟

خب، وسط حلقه عاجی روی میز کارم که دور و اطرافش را عود می‌سوزانم و وردی کهن را می‌خوانم _ ببخشید، جزئیاتش سرّی است _ ظاهر شد. وقتی پدیدار شد لباسی بلند و مواج پوشیده بود؛ دست کم در مقایسه با قد و بالای دو سانتی‌متری‌اش که از نوک دُم تا سر شاخ‌ها می‌شد، به نظر بلند و مواج بود. یکی از بازوهایش را بالا آورده و همان‌طور که دمش را چپ و راست تاب می‌داد با صدای تیزش حرف می‌زد.

آشکار بود که درست وسط مراسمی چیزی بود. او مخلوقی است که به دلیلی دل‌بسته جزئیات بی‌اهمیت است. تابه‌حال هرگز او را در حال آرامش یا استراحت موقرانه ندیده‌ام. همیشه درگیر یک کار بی‌اهمیت مسخره است و از اینکه کارش را قطع کرده‌ام خشمگین می‌شود.

این‌کتاب با ۴۳۲ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۰۸ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...