سه داستان تخیلی در کتابی با عنوان «درخت و برگ» نوشته «جی. آر. تالکین» با ترجمه مراد فرهادپور از سوی انتشارات طرح‌نو منتشر شدند. نویسنده این اثر، سادگی، صداقت و عشق را از ابزار موفقیت قهرمان کوچک این داستان‌ها در برابر نیروهای اهریمنی می‌داند.

به گزارش ایبنا به نقل از روابط عمومی مرکز پخش کتاب‌های پکتا، «جان رونالد تالکین» پروفسور زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه آکسفورد با انتشار نخستین جلد از کتاب «لرد انگشترها» شهرت و محبوبیت فوق‌العاده‌ای یافت. انتشار کتاب «هابیت» که در واقع حکایتی تخیلی برای کودکان است، نخستین گام در راه خلق جهان تالکین بود.

اصطلاح «ادبیات تخیلی» در متن اندیشه و آثار تالکین معنایی عمیق و جدی دارد. ادبیات تخیلی نه تنها سلطه خفقان آور منطق ملال‌آور زندگی روزمره را درهم می‌شکند و با رها ساختن نیروهای حیاتی ذهن و روان به آدمی شادی و نشاط می‌بخشد، بلکه با اشاره به جهانی دیگر ،انتقاد از واقعیتی را که از فرط آشنایی و نزدیکی، بدیهی و مسلم می‌شود، ضروری می‌سازد.

کتاب حاضر حاوی سه داستان تخیلی به قلم اوست. خواننده با این کتاب برای نخستین بار به سرزمین خیالی تالکین قدم می‌گذارد و در می‌یابد محور اصلی اندیشه او نفی و طرد قدرت است. آنچه قهرمانان کوچک او را بر نیروهای اهریمنی پیروز می‌گرداند، سادگی، صداقت، عشق و وفاداری آنان به زندگی است.
 
بر اساس این نوشتار، اهریمن که به دست ضعیف‌ترین و ناچیزترین نیروها نابود می‌شود؛ ریشه اصلی شکستش ضعف و فقر تخیل است. اهریمن قادر نیست به جهان از چشم دیگران بنگرد و از این رو با وجود محاسبه‌گری‌ها و استفاده از سلاح جادو و حتی زیرکی عقل، در نهایت شکست می‌خورد و نیروی جادویش باطل می‌شود.

دومین چاپ کتاب «درخت و برگ» توسط انتشارات طرح‌نو در شمارگان3000 نسخه، 166 صفحه و بهای 38000 ریال توسط مرکز پخش کتاب پکتا روانه بازار نشر شده است.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...