کتاب «میس جِینی و زنان دیگر» نوشته ویلیام فاکنر با ترجمه احمد اخوت توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

میس جینی و زنان دیگر با فاکنر آمدند

خبرگزاری مهر: اواخر سال 94 بود که کتاب «جنگل بزرگ» نوشته ویلیام فاکنر با گردآوری و ترجمه احمد اخوت توسط نشر افق چاپ شد. این‌کتاب اولین عنوان از مجموعه «میراث فاکنر» بود که بنا شده بود آثار کوتاه ویلیام فاکنر نویسنده آمریکایی را به‌صورت منسجم در اختیار مخاطبان وی قرار دهد.

به‌تازگی و طی روزهای گذشته هم کتاب «میس جِینی و زنان دیگر» با ترجمه احمد اخوت توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب پنجمین و جدیدترین عنوان مجموعه «میراث فاکنر» است که افق پیش از آن، ۴ کتاب «کارآگاه دهکده»، «جنگل بزرگ»، «گنج‌نامه (داستان‌های گنج نمکی)» و «اسب‌ها و آدم‌ها» را در قالب این‌مجموعه به چاپ رسانده است.

این‌کتاب هم تعدادی از داستان‌های کوتاه فاکنر را شامل می‌شود که هرکدام با مقدمه‌ و توضیحی از احمد اخوت مترجمشان همراه شده است. «میس جینی و زنان دیگر» ۸ داستان را از فاکنر شامل می‌شود که شخصیت محوری‌شان یک زن است و به تعبیر اخوت، این‌کتاب را باید مجموعه داستان‌های زنان فاکنر دانست. دو زن در زندگی فاکنر نقش مهم و اساسی داشته‌اند؛ کالی بار زنی سیاه‌پوست که پرستار دوران کودکی‌اش بوده و فاکنر او را مادر دومش می‌داند و ماد باتلر فاکنر، مادر این‌نویسنده.

اخوت ابتدای کتاب، این‌توضیح را هم داده که جای برخی از زنان مهم داستان‌های فاکنر هم در کتاب خالی است؛ از جمله امیلی گریرسون شخصیت معروف «گل سرخی برای امیلی». زنان حاضر در قصه‌های این‌کتاب، در واقع زنان شخصیت‌های تاثیرگذار بر زندگی فاکنر هستند. از ۸ زنی که در این‌داستان‌ها حضور دارند، ۶ تن‌شان به قول فاکنر از دست‌رفته‌اند که آدم‌هایی شجاع و باشرف بوده‌اند و در تلاش بودند تا هرطور شده حق‌شان را بگیرند و روی پای خودشان بایستند.

عناوین داستان‌های مندرج در این‌کتاب، به‌ترتیب عبارت است از: درگیری در سرای سارتوریس، مادربزرگم میلارد، سپتامبر بی‌باران، آن‌خورشید دم غروب، ملکه‌ای بود، میس زیلفیا گانت، سنجاق سینه، برف. پس از این‌داستان‌ها هم دو مطلب «پیوست داستان برف» و «کتابدار جفرسونی» چاپ شده‌اند.

در قسمتی از داستان «آن خورشید دم غروب»‌ از این‌کتاب می‌خوانیم:

از خندق نزدیک کلبه ننسی که رد شدیم، از سوراخ حصار دو مزرعه که می‌گذشتیم، همان جا که ننسی با بارِ درختِ روی سرش خم می‌شد تا از شکاف بگذرد، بلندبلند حرف می‌زد. بعد رسیدیم به کلبه‌اش. قبل از رسیدن خیلی تند راه رفتیم. ننسی در کلبه‌اش را باز کرد. آنجا بوی چراغ نفتی و خود ننسی هم بوی فتیله چراغ می‌داد. درست مثل اینکه بوی ننسی و کلبه‌اش منتظر بودند تا با هم بلند شوند. چراغ را روشن کرد، در را بست و کلون در را انداخت. بعد دیگر بلندبلند حرف نزد. فقط نگاهمان کرد. کدی پرسید: «چه کار می‌خواهیم بکنیم؟»
ننسی گفت: «شماها دلتون می‌خواد چه کار کنیم؟»
کدی گفت: «گفتی به‌مون خوش می‌گذره.»
در فضای کلبه ننسی چیزبه‌خصوصی بود. بویی که با بوی ننسی و کلبه‌اش تفاوت داشت. حتی جیسن هم متوجه‌اش شده بود چون گفت: «نمی‌خوام بمونم دیگه اینجا. بریم خونه.»
کدی گفت: «خب برو.»
جیسن در جواب گفت: «نمی‌خوام تنها برم.»
ننسی گفت: «به‌مون خوش می‌گذره.»
کدی پرسید: «چطوری؟»
ننسی دم در ایستاد. داشت نگاهمان می‌کرد. اما انگار چشم‌هایش را خالی کرده بودند و دیگر نمی‌خواست از آن‌ها استفاده کند.

این‌کتاب با ۲۶۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۴۲ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...