سفرنامه‌ای قصه‌گو | کافه داستان


کتاب «ساعتی در دنیا هنوز» شامل بیست و یک قصه است با راوی اول شخص. هر داستان در دل خود ماجرایی دارد اما به واسطه‌ی حضور یک راوی خاص و ثابت در تمامی بیست و یک قصه، مجموعه‌ داستانی به هم‌پیوسته را در اختیار خواننده قرار می‌دهد. راوی و قهرمانِ قصه‌ها مسافری باحوصله است، با ادبیاتی شاعرگونه و نثری تمیز که کلمات را با دقت و وسواس در پس و پیش هم جوری نگاشته تا خواننده بتواند با طمأنینه مفاهیم و معنای کلمات و موزون‌بودن ریتمشان را درک کند و داستان را بخواند و فضای آن را ترسیم کند. ریتم داستان‌ها به آهستگی پیش می‌رود اما خسته‌کننده و کسالت‌بار نیست. نویسنده به خوبی توانسته خواننده را در سپری‌کردن لحظات قصه همراهی کند.

ساعتی در دنیا هنوز

در تعداد بیشتری از داستان‌های کتاب «ساعتی در دنیا هنوز» راوی، خود، قهرمان قصه نیست و قهرمانِ قصه، شخصی دیگر است. کسی که راوی در مواجه با او به مکالمه می‌نشیند و او و تفکراتش را روایت می‌کند. احتمال می‌رود که نویسنده همان شخص راوی است که به سفر رفته و گاه در تعدادی از قصه‌ها، قهرمان داستان‌هایش هم شده. او چشم و گوشی هوشیاری دارد. خوب دیده و خوب شنیده است. شخصیت‌های محوری و فرعی متعدد و متفاوتی را وارد قصه‌اش نموده و از آنها به خوبی روایت کرده است. روایتی ساده و عامیانه تا خواننده با فاصله‌ای کمتر با راوی و مهمان خوانده، خوانش داستان را انجام دهد و نویسنده را همراهی کند. بعد از اتمام هر داستان به خوبی می‌توان دریافت که تک تک شخصیت‌های خوانده شده می‌باید و می‌بایست که دعوت می‌شدند تا در ارائه‌ی ایده و قصه‌ی نویسنده سهم خودشان را به نمایش بگذارند. آنها باید در توشه‌ی قهرمانِ داستان، مؤثر واقع می‌شدند که شده‌اند. گویی که هر کدام از قصه‌های کتاب، کوله‎بار قصه‌ی راوی را پربارتر می‌کنند و به او مفاهیم جدیدی در زندگی می‌بخشند.

فضای مجموعه داستان به جز قصه‌ی اول که در سن پترزبرگ روایت می‌شود و بخش کوچکی از قصه دوم در ازمیر و دیگر داستان‌ها در شهر کوچک اورلای ترکیه و مابقی همگی در روستایی به اسم گلباغچه در همان ترکیه شکل گرفته‌ و به روایت نشسته‌اند. فضا و تصاویر قصه‌ها به خوبی و در فضایی سه‌بعدی نوشته شده‌اند. پرداختن و معرفی شخصیت‌ها به اندازه‌ای بوده که نویسنده بتواند با آن سطح از توصیف از کاراکترها، ایده و پیام خود را در قصه معرفی کند.

آرش جعفرصالحی کتاب «ساعتی در دنیا هنوز» را مثل سفرنامه از لحظه به لحظه و جای جای قهرمان در سفر و در محیط‌هایی که قرار می‌گیرد می‌نویسد. او با استفاده از کم‌تکرار‌ترین کلمات و با در نظرگرفتن ریتمی آرام، فضا و جهان داستان‌هایش را برای خواننده به خوبی مصور می‌کند. جذابیت‌های روایتش خوب است و مطبوع. شاید یکی از اهداف نویسنده همین بوده که وقتی مخاطبِ مورد نظر او کتاب «ساعتی در دنیا هنوز» را می‌خواند خیال کند که گویی خود اوست که به آن شهر و روستا سفر کرده‌ است. در واقع این‍طور به نظر می‌رسد که نویسنده قصد داشته تا آنچه را که خود از دنیا و زندگی و پیرامونش و حتی سفرهایش دریافت کرده، در فضایی داستانی و با به تصویر کشیدن دنیایی دیگر و فضایی غیر ایرانی بازگو کند.

می‌توان گفت نویسنده کوشش کرده تا در بیست و یک داستانِ این مجموعه هم مبنای ایده‌ی توصیفی قصه‌ها را پیش ببرد هم از پرداختن به ایده‌ی تحلیلی غافل نشود. چرا که در داستان‌هایی که روایت کرده هم به وصف دیاری که در آنجا قهرمان، روزهایش را سپری می کند پرداخته و به فضاسازی لوکیشن قصه توجه کرده است، هم اینکه به تحلیل آدم‌های جامعه‌اش پرداخته است. آدم‌هایی که در روند سفر و در محیط با آنها مواجه می‌شود.

داستان‌های این مجموعه اغلب از نقطه الف شروع می‌شوند و به نقطه‌ای پایانی می‌رسند. ساختار داستان‌ها همگی خطی است. نویسنده هر آنچه که راوی دیده و درک کرده را روایت کرده است. او در تمام قصه‌هایش برای استناد و استدلال بیشتر آنچه که می‌خواهد با خواننده به اشتراک بگذارد از نویسنده‌ها و شعرا و آگاهی‌های ادبی و هنریِ خود استفاده کرده است. در پایانِ هر داستان، راوی به نوعی رهایی تفکر و بینش و نگرش می‌رسد که البته قبل‌تر دلیل و برهان آن رهایی در داستان گفته شده است.

آرش جعفرصالحی نویسنده‌ی کتاب، تمام تجربیات و دانش ادبیاتی‌اش را در قالب داستان و داستان‌گویی‌اش، در نثر و روایت قهرمان و روایت شخصیت‌ها و دیالوگ‌هایشان بیان می‌کند. از اولین داستانی که نویسنده در مجموعه داستانش در پیش روی خواننده قرار می‌دهد می‌توان به این نکته پی برد که شاید نویسنده می‌خواسته اولین کد و پیامش را به مخاطب برساند که دنیایی که من می‌خواهم برای شما روایت کنم متفاوت‌تر از آن چیزی است که در قصه‌ها به گوشتان رسانده شده. من با نگرشی غیرتکرار شده‌تر از آنچه که خوانده یا شنیده‌اید برایتان از جهان داستان‌هایم خواهم گفت. شاید مکان متفاوتی که نویسنده برای داستان‌هایش در نظر گرفته (ترکیه) به این نوع از دیدگاه و نگارش نویسنده کمک خوبی کرده باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...