هراس از آگاهی | الف
روزی اعتماد السلطنه به مناسبتی برای ناصرالدین شاه قاجار تعریف میکند که در عهد فتحعلی شاه، ناپلئون نامه هایی برای دربار ایران فرستاد، اما در کل تهران یک فرانسه دان پیدا نکردند که نامهها را بخواند، به همین خاطر پاکتها را سربسته پس فرستادند. سپس با افتخار اضافه میکند اما حالا (در عهد ناصری) چهار تا پنج هزار نفر در پایتخت زبان فرانسه میدانند. اما ناصر الدین شاه بی آنکه از این پیشرفت ابراز خرسندی کند، میگوید: آن زمان بهتر از حالا بود؛ چرا که مردم هنوز اینگونه چشم و گوششان باز نشده بود!
این ماجرا که در خاطرات اعتماد السلطنه آمده، حکایت از یک واقعیت انکارناشدنی در جوامع خودکامه دارد، اینکه همواره آگاهی توده مردم در تقابل با جریان خودکامه سیاسی قرار دارد. جالب اینکه ناصرالدین شاه که در جوانی به تأسیس دارالفنون و آموزش علوم جدید علاقهمند بود، در سالهای آخر سلطنت خود، تمایلی به این قبیل آموزشها و آگاهیها نداشت. چرا که آگاهی مردم را در تقابل با حکومتی توام با آسودگی خیال و مطابق میل خود میدید.
با وجود این روند کسب آگاهیهای نوین از طرق مختلف: انتشار روزنامه و ترجمه کتابهای خارجی، تالیف کتابهایی که متاثر از آشنایی با پیشرفتهای سیاسی دنیا بود و... در ایران آغاز شده بود. ماجرای پدیدار شدن این مفاهیم نوآیین و بحران خودکامگی در آن روزگار یکی از اصلیترین مباحثی ست که در کتاب نظریه حکومت قانون در ایران مطرح شده است.
کتاب «نظریه حکومت قانون در ایران» بخش دوم از جلد دوم پژوهشی ست با عنوان تاملی درباره ایران، که بخش نخست آن با عنوان «مکتب تبریز و مبانی تجددخواهی» منتشر شده است. سید جواد طباطبایی در این پژوهش به سراغ دورهای مهم از تاریخ ایران رفته است که نظامهای خودکامه با چالشی نو روبهرو شدهاند. آشنایی با اندیشههای تازه و هم چنین نظامهای سیاسی و شیوههای حکومتداری در کشورهای اروپایی رفته رفته سنگ بنای اندیشههای نو و مطالباتی مردمی تازهای شد که تا پیش از آن سابقه نداشت. این دگرگونیها در سالهای بعد زمینه ساز حرکتی مردمی شد که با عنوان انقلاب مشروطه در تاریخ میشناسیم.
اما پیش از آنچه در حرکتی عملگرایانه به مشروطه انجامید با حرکتی نظری روبهرو هستیم که حکایت از آشنایی مردم این دیار با مفاهیمی تازه دارد که تا پیش از آن در ادبیات سیاسی این دیار سابقه نداشته است؛ مفاهیمی همچون قانون، ملت و...
نقطه آغاز این تغییر و تحولات از دارالسلطنه تبریز بود که عباس میرزا نایب السلطنه بر آن حکومت میکرد. جوانی برومند که در جنگهای ایران روس دلیرانه جنگید و هرچند که حاصل آن جنگها بد فرجام بود، اما تلنگری شد برای درک این حقیقت که با رکود و رخوتی که این دیار به آن گفتار است امیدی به فردای آن نخواهد بود و با آنچه از علوم قدیمه در حوزهها و مکتبخانهها به جوانان آموزش میدهند در جهان جدید حرفی برای گفتن نمیتوان داشت. این بود که نخستین حرکتها برای جبران این عقب ماندگی توسط این شاهزاده باکفایت برداشته شد، از فرستادن نخستین دانشجویان ایرانی به فرنگ برای یادگیری علوم جدید تا فرمان ترجمه کتب سودمند، استخدام مشاوران فرنگی، اصلاحات در قشون و غیره.
حرکتهای اصلاحی عباس میرزا با مخالفت رقبای او روبهرو شد که با دست گذاشتن روی تعصبات دینی متحجران و خشک مغزان را به پیش انداختند، با این حال عباس میرزا از پای ننشست و راه آغاز کرده را ادامه داد، اما صد افسوس که عمر او برای پادشاهی بر این دیار کوتاه بود و لایق ترین شاهزاده چند سده اخیر ایران پیش از رسیدن به سلطنت درگذشت.
صرف نظر از مشروطه و تاریخ آن، تجددخواهی و جریان تاریخی آن از اهمیت ویژهای در تاریخ معاصر ایران برخوردار بوده چرا که درک دلایل عقب ماندگی ما در گروی درک جدال میان جدید و قدیم بوده است. آگاهی از این مهم باعث شده است که کتابهای گوناگونی در اینباره منتشر شوند که البته از کیفیتهای متفاوتی برخوردارند. اما چنانچه سید جواد طباطبایی نیز بدان اشاره کرده از معدود پژوهشهای قابل اعتنا و علمی در این باب، مجموعه کتابهایی است که فریدون آدمیت درباره این دوره نوشته است.
اما آنچه پژوهش سید جواد طباطبایی را با دیگر آثار متفاوت و در خور توجه ساخته است، رویکرد و راه متمایزی است که در این زمینه در پیش گرفته است. سید جواد طباطبایی نه تاریخ سیاسی که تاریخ اندیشه سیاسی این دوران را روایت کرده است. از همین سبب به جای تمرکز صرف روی رخدادهای سیاسی، به سراغ متون اندیشه سیاسی در آن روزگار رفته و از دریچه این متون به روایت تغییر و تحولات فکری آن روزگار و طرح دیدگاههای تازه پرداخته است.
طباطبایی در مکتب تبریز و مبانی تجدد خواهی، به تبیین بساط کهنه و سنت قدمایی و طرح نو در اندیشه سیاسی ایران که پیامد حرکتهای برخاسته از دارالسلطنه تبریز بود، پرداخته و مفاهیم نوآیین را در آثار و به ویژه سفرنامههای آن روزگار پی گرفته است. در بخش دوم اما (کتاب حاضر) چنانکه از عنوان کتاب نیز بر میآید تاکید نویسنده روی نظریه حکومت قانون در اندیشه سیاسی آن روزگار و به خصوص طرح این نظریههای در رسائل و مقالات و ... بوده است. کتبی که نویسندگان و صاحب نظران آن دوره مشخصا درباره شیوه حکومت و همچنین ایدههای تازه بکارگرفته شده در غرب سخن گفته اند، هرچند که به ملاحظه زمانه کوشیده اند آن را در نسبتی مستقیم با مذهب و سنت قدمایی مطرح سازند.
کندوکاو در متونی که توسط نواندیشان سیاسی آن روزگار نوشته شده است باعث شده است طباطبایی روایت گر فصولی مغفول مانده از تاریخ اندیشه سیاسی آن روزگار باشد. برای نمونه در کتاب حاضر که نویسنده نظریه حکومت قانون در ایران را مورد بررسی قرار داده است، برخلاف بسیاری از محققان که بر اهمیت نقش میرزا ملکم خان و مقالات و نوشتههای او در روزنامه قانون که در انگلستان منتشر میساخت و هم چنین نقش و تاثیری که او در مراودات با دربار و سایر مردان قدرت ایرانی داشت؛ سید جواد طباطبایی بر اهمیت مستشارالدوله و رساله او با عنوان یک کلمه تاکید میکند که کمتر مورد توجه بوده است.
تاکید طباطبایی بر اهمیت مستشارالدوله و یک کلمه از این روست که او بیشتر و پیشتر از دیگر اندیشمندان آن روزگار دریافته بود که در حقوق شرع در کانون نظام سنت قدمایی ایران قرار داشته و به همین دلیل هر حرکت تجددخواهانه میباید خود را در نسبتی جدید با آن کانون نظام سنت قدمایی قرار میداد و این نسبت جدید هم به تعادلی جدید میان این دو بیانجامد. جواد طباطبایی در این پژوهش به درستی میان مطالبات مردم ایران در دوران مشروطه با پارهای از انقلابهای اروپایی که برای حکومت قانون برخاسته بودند تمایز قائل است چنانکه در دوران مشروطه خواست مردم نه تسلط قانون که تشکیل عدالت خانه بوده است.
کتاب حاضر در نه فصل نوشته شده است که عناوین آنها به قرار زیرند: بحران خودکامگی و بسط آگاهی نوآیین، بحران آگاهی و پدیدار شدن مفاهیم نوآیین، نظریه اصلاح دینی، نخستین رساله در اصلاح نظام حقوقی، دیدگاههای نو در اندیشه سیاسی، دیدگاههای نو در اندیشه اقتصادی، نظریه مشروعه خواهی اهل دیانت، نظریه مشروطه خواهی اهل دیانت، میرزای نائینی و نظریه مشروطیت ایران؛ در خاتمه نیز نویسنده بحث خود را با تجدید مطلعی در مفهوم سنت به پایان رسانده است.