• 12 اردیبهشت 1402

    8-نظر-درباره-فیلسوف-زوالاندیش-سیدجواد-طباطبایی

    کانون تاملات طباطبایی ، «مسئله ایران» است... ابوالحسن ایرانشهری فلسفه را با دیانت یکی می‌دانست و پیغمبر را همان فیلسوف قلمداد می‌کرد... مینو به‌طور خلاصه همان چیزی است که در فلسفه غربی به آن «متافیزیک» گفته می‌شود... بزرگترین آورده طباطبایی در دانشگاه ایرانی این بود که: برگردید به آن تصاویر بزرگ... تکوین آگاهی‌ملی امری درونی است و از بیرون نمی‌شود تاریخ آگاهی‌ملی یک ملت را نوشت... برای درک منطق درونی اندیشه سیاسی دوره اسلامی، نگاه فلسفی ضرورت دارد... نشانه‌های به پایان رسیدن مشروعیت سلطنت مطلق ...

  • 10 اردیبهشت 1401

    درباره-دولت-مدرن-و-بحران-قانون-مهدی-فدایی-مهربانی

    مشروطه به مثابه لحظه‌ای از تاریخ ایران جدید را در مقابل اندیشه ایران شهری می‌نشاند... حکمرانی قدیم از زمان قائم مقام و امیرکبیر دچار بی‌قراری بود و این بی‌قراری در مشروطه شکل علنی یافت... سنت حکمرانی بی‌هیچ تغییر بنیادینی از عصر ساسانی به دوران اسلامی انتقال یافته... مشروطه تنها از این باب که دستان شاه دیگر آلوده به خون استبداد نیست، بر سلطنت مطلقه اولویت دارد... دعوای میان طباطبایی و فیرحی بدون شک از بزرگ‌ترین دعاوی حوزه اندیشه سیاسی در ایران معاصر است ...

  • 07 دی 1400

    سرمایه-نقد-اقتصاد-سیاسی-کارل-مارکس

    شامل سه کتاب است: بسط تولید سرمایه، فرایند گردش سرمایه و فرایند کلی تولید سرمایه‌داری... پول است که انسان‌ها و کار آنان را می‌خرد... هرچه بر شمار ماشین‌ها افزوده شود از شمار کارگران و از نسبت سرمایه‌ی در گردش (یعنی دستمزد) به سرمایه‌ی ثابت (ماشین‌ها، تأسیسات و غیره) کاسته می‌شود... هر از چندی، این دور گسسته می‌شود: مغازه‌ها پر و فروشگاه‌ها بسته، رکود و سرانجام ورشکستگی... سود باید میان همه‌ی گرگ‌های گله تقسیم شود... سرمایه‌دار به تاجر، واسطه، بانکدار و مالک تبدیل می‌شود... برده‌ی پول ...

Loading
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
اندیشه ایرانشهری شکلی از آگاهی ایرانی است که دین نامشهود در آن نقشی تعیین‌کننده دارد... طباطبایی در مکتوبات خود هدفی استراتژیک را دنبال می‌کرد و از دل این استراتژی به‌هیچ‌وجه «صلح» بیرون نمی‌آید... پروژه او در نقطه نهایی ذیل شیوه‌ای از مشروطه‌خواهی سلطنتی مبتنی بر حق سیاسی در معنای مدرن کلمه است... شکوفایی ایران در طول تاریخ همیشه وقتی محقق شده که ایرانی به اصل وحدت در کثرت عمل کرده است... نظریه میهن‌دوستی جمهوری‌خواهانه بر پایه خوانشی از ارسطو... طباطبایی متفکر جنگ است ...
دغدغه‌ی اصلی پژوهش این است: آیا حکومت می‎تواند هم دینی باشد و هم مشروطه‎گرا؟... مراد از مشروطیت در این پژوهش، اصطلاحی‌ست در حوزه‌ی فلسفه‌ی حقوق عمومی و نه دقیقاً آن اصطلاح رایج در مشروطه... حقوق بشر ناموس اندیشه‌ی مشروطه‎گرایی و حد فاصلِ دیکتاتوری‎های قانونی با حکومت‎های حق‎بنیاد است... حتی مرتضی مطهری هم با وجود تمام رواداری‎ نسبی‎اش در برابر جمهوریت و دفاعش از مراتبی از حقوق اقلیت‎ها و حق ابراز رأی و نظر مخالفان و نیز مخالفتش با ولایت باطنی و اجتماعی فقها، ذیل گروهِ مشروعه‎خواهان قرار دارد ...
بدون غلبه بر گسست و انقطاع تاریخی در پرتو اندیشیدن به سنت تاریخی خود، خروج از بی تاریخی ما در جهان کنونی و پاسخگویی راستین به بحران هویت و پاسخگویی به این پرسش که «من کیستم؟ یا ایرانی کیست؟» امکان‌پذیر نیست... ملیت‌گرایی می‌تواند با شوونیسم و خاک‌پرستی و با راسیسم و نژادپرستی نسبت برقرار کند... با سیطره مدرنیته و جهانی شدن آن، اساسا تحقق امر دینی در جهان کنونی امری نزدیک به امتناع است و به یک معنا در دوره جدید انسان دینی نداریم ...
زیبایی‌شناسی را به عنوان نظریه‌ی فلسفی زیبایی و به طور مشخص هنر تعریف می‌کند... صور سه‌گانه‌ی روح مطلق، که از مجرای آنها بشریت حقیقتاً خود را به مرتبه‌ی خداگونگی می‌رساند و خدا را در روح مطلق تجربه می‌کند، عبارت‌اند از هنر، دیانت و فلسفه... در آثار هنری، اقوام مختلف، وجوه ژرف و غنی زندگی و شهودهای خود را بیان کرده‌اند... زیبایی تحقق حقیقی خود را در قلمرو هنر پیدا می‌کند... هنر تقلید طبیعت نیست، بلکه برعکس آفرینش جهانی مثالی است ...
درس‌های وی در فاصله‌ی سال‌های 1821 تا 1831... دین، به عنوان صعود به سوی حقیقت، قلمروی است که در آن روح خود را از امور حسی و متناهی رها می‌سازد... نخستین مرحله‌ی مفهوم دین، اندیشه در کلیت صوری آن است... فرد احساس می‌کند که بهره‌ای از مطلق را در خود دارد... آیین مذهبی همان فرایند ابدی است که در آن فرد با ذات خود وحدت پیدا می‌کند... مسیحیت دینی کامل و مطلق و آگاهی از روح است، آگاهی از خداست ...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...