شاهکاری کوچک | آرمان ملی


داستان رمان «مرد مردمی» [A Man of the People] که از آن می‌توان به‌عنوان «شاهکار کوچک» چینوا آچه‌به [Chinua Achebe] یاد کرد، با دو گروه متضاد از دو نسل سیاسی در دو کاراکتر اصلی نمایش داده می‌شود. اودیلی سامالو مرد جوان آرمان­گرایی است که ردپایی از بی­گناهی در او پیدا نمی‌شود. او ساده‌لوحی است که لودگی را هم در باورهایش و هم در جاه‌طلبی‌اش جای داده است.

مرد مردمی» [A Man of the People]  چینوا آچه‌به [Chinua Achebe]

پدر اودیلی روزگاری را به یاد می‌آورد که «افسر منطقه مفسر اصول خدایان کهتر بود و دعاها و قربانی‌ها را به خدایان پیشکش می‌کرد.» مزایای احترام و چاپلوسی آنقدر کافی بود که هر هفته با کشتن یک بز، و نگهداری از نوشیدنی خرما در کنار سیب‌زمینی‌های شیرین توانست از اودیلی، 34 کودک دیگر و پنج همسر به نحو شایسته‌ای حمایت کند. اما زمانه تغییر کرده است. سفیدپوستان رفته‌اند و اودیلی همراه با ملت نوظهور خود باید پا به عرصه بگذارد و خود را به قدرت سیاه‌پوستان در شخص مختلس بدبینی به‌نام «رییس نانگا» پیوند دهد. از این رو است که اکنون کمدی آزادی آغاز می‌شود.

اودیلی با لیسانس خود، دست‌پرورده‌ ارزشمند بالقوه‌ای برای رئیس نانگا است. رئیس نانگا به‌واقع بیشتر اوقات در خانه به انگلیسی دست‌و‌پاشکسته مخلوط با اصطلاحات چینی حرف می‌زند. اودیلی به‌عنوان یک دانشجو، عوام‌فریبی و «جهالت» رئیس نانگا را مردود می‌داند، اما برای آموزگار جوانی مثل او سخت است که نسبت به رئیس قدیمی مدرسه و سرپرست اکنون پیشاهنگان احساس برتری کند. رئیس نانگا، این ساحر پیر مکار، خانه‌ای با هفت حمام و کادیلاکی تشریفاتی همراه با راننده دارد.

در پایتخت، او پی می‌برد که همسر نانگا با آن طرز انگلیسی حرف‌زدنش احمق ناامیدی به‌نظر می‌آید که لِم زبان انگیسی را نمی‌تواند یاد بگیرد و حتی بیش از پیش انگلیسی را مخلوط با اصطلاحات چینی حرف می‌زند تا جایی که درکی از کشمکش فرهنگی ندارد.

در این اثنا، اودیلی در رویدادهای فرهنگی بسیاری شرکت کرد و کمترین آن شبی بود که به سرعت با همسر یک افسر اطلاعات همبستگی ایجاد کرد.

بعدها، به حزب اصلاح‌طلبی پیوست تا رئیس نانگا و دار‌ودسته مختلسش را از منصبشان بیرون بیاندازد. خاتمه کار مطابق با برنامه پیش نرفت. عناصر مستقیم رییس، اودیلی را تا سر حد مرگ مورد ضرب‌وشتم قرار دادند و این خود برای اودیلی بازگشتی به روستا بود.

دار‌ودسته نانگا با کودتای نظامی عزل شدند و اودیلی که دوران نقاهت خود را سپری می‌کرد، توانست شیربها را از حساب حزب بپردازد. این همان شیربهایی است که حامی زن‌‌نواز و عیاشش، رئیس نانگا، در روستا آن را برای او طی کرده بود.

«مرد مردمی» شهرت آچه‌به را آن‌طور که تایم می‌نویسد، از شخصیتی ادبی به جایگاه درخوری بالا برد و شاید به یکی از پیام‌آوران سرنوشت بد یا حتی به حامل اسرارآمیز خبرهای ناگوار شباهت دارد. آچه‌به ثابت کرد که ذهن انسان می‌تواند به روشنی مسائل را مشاهده کند، اما از چنان احساس عمیقی نیز برخوردار باشد که خنده را میهمان لب‌ها کند و چنین مهارتی نسبت به هر سیاستمدار و روزنامه‌نگاری از خردمندی او حکایت دارد.

این رمان زمانی بحث‌برانگیز شد که پس از انتشار آن در کشور مادری‌اش، نیجریه، کودتایی نظامی مطابق با آخر رمان اتفاق افتاد. این پیش‌آمد باعث شد تا رمان در موقعیت دشواری قرار گیرد؛ چراکه آچه‌به را متهم کردند که می‌دانست چه اتفاقی در شرف روی‌دادن است.

بنا به گفته‌ها، تا زمان انتشار این رمان، تمام اتفاقاتی که در کتاب پیش آمده به‌جز کودتای نظامی در واقعیت نیز به وقوع پیوسته است و درواقع، واقعیت تا آنجا هم مطابق با متن کتاب پیش رفت. با تمام این اوصاف، شهرت ادبی نویسنده از شر چنین بحثی جان سالم به‌در بُرد. بدین صورت است که این رمان نزد بسیاری از مردم نیجریه کودتای 1966 را پیشگویی کرده بود؛ این‌طور به نظر می‌آید که تحلیل آچه‌به از شرایط فساد در آفریقای غربی در زمان انتشار کتابش دلیلی بر این رویداد است. این رمان به جهت ماهیت ساده اما بی‌عیب‌ و نقصش مورد علاقه مردم قرار گرفته است؛ این رمان به شگفت‌انگیزترین شیوه ممکن با استفاده از داستان، تاریخ نیجریه را تشریح می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...