دو مجموعه‌داستان «آن مرد در باران آمد» و «آدم‌ها و دودکش‌ها» نوشته امیررضا بیگدلی توسط ناشران جدید به چاپ دوم رسیدند.

آن مرد در باران آمد آدم‌ها و دودکش‌ها امیررضا بیگدلی

به گزارش خبرنگار مهر، «آن مرد در باران آمد» سال ۸۲ توسط نشر قصه منتشر شده بود و ۸ داستان کوتاه را از این‌ داستان‌نویس در بر می‌گرفت. «چه‌کسی با من ایروپولی بازی می‌کند؟»، «دوست دارم برقصم»، «صدای پای زن»، «زیادی سخت نگیر سمانه»، «داشتند با هم پچ‌پچ می‌کردند»، «باز هم پیش من بیایید»، «حالا مگر چه می‌شود؟» و «آن مرد در باران آمد» عناوین داستان‌های این‌کتاب هستند.

داستان‌های این‌کتاب از سال ۷۷ تا ۸۱ نوشته شده‌اند.

چاپ جدید این‌کتاب ۱۱۲ صفحه‌ای، توسط نشر ترنگ عرضه شده است.

«آدم‌ها و دودکش‌ها» هم سال ۸۸ توسط نشر ثالث چاپ شد و ۱۳ داستان کوتاهِ بیگدلی را شامل می‌شد. عناوین داستان‌های این‌کتاب هم به‌ترتیب عبارت است از: «بیب‌بیب»، «خانه دارد می‌سوزد»، «پیش از این»، «سرد»، «هواکش»، «آلاچیق»، «ماهی قزل‌آلا»، «روز به روز»، «آدم‌ها و دودکش‌ها»، «آلاسکا»، «دو پیکر»، «گردنه آوج» و «ابرهای کوچک».

داستان‌های این‌کتاب از سال ۸۱ تا ۸۷ نوشته شده‌اند.

چاپ جدید و دوم این‌مجموعه‌داستان ۱۰۸صفحه‌ای هم توسط نشر ترنگ منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...