آذرعالی پور در مراسم رونمایی از مجموعه داستان «گنج خیالی» [The stories of John Cheever] از جان چیور [John Cheever] به عنوان راوی داستان‌هایی با پایان تلخ و غافلگیرکننده یاد کرد.

گنج خیالی جان چیور

به گزارش مهر، تازه‌ترین ترجمه آذر عالی‌پور با عنوان «گنج خیالی» که از آثار جان چیور نویسنده آمریکایی انجام شده است، همزمان با آخرین روز خرداد ماه طی مراسمی در کتابفروشی آموت رونمایی شد.

یوسف علیخانی، ناشر مجموعه داستان گنج خیالی در مراسم رونمایی و جشن امضای این کتاب گفت: مترجمانی مانند عبداله کوثری و سروش حبیبی و آذر عالی‌پور از آن مترجمانی هستند که هر نویسنده‌ای هم باید از آنها بیاموزم؛ زیرا که مترجم_مولف هستند. خانم عالی‌پور علاوه بر ترجمه، ادبیات داستانی ایران را هم دنبال می‌کنند و از خوانندگان جدی رمان‌های روز هستند و هم‌چنین پیگیر کتاب‌های ترجمه‌ی دیگر مترجمان نیز هستند.

در ادامه یوسف علیخانی از خانم عالی‌پور خواستند تا از گرایش خود به ترجمه و اولین ترجمه‌های خود بگویند.

عالی‌پور در پاسخ به این درخواست از مراحل مختلف تحصیلی خود گفتند و اینکه پایان‌نامه لیسانس ترجمه‌ی خود را به ترجمه‌ی داستان بلند باشبیرو از محمود دولت‌آبادی اختصاص دادند. پس از آن برای ادامه‌ی تحصیل در آمریکا رشته ادبیات انگلیسی را انتخاب کردند که پس از گذراندن یک ترم با کامل‌ترین نمرات، تحت‌تأثیر شرایط آن روزها و روحیه آرمانگرایی به رشته روابط بین‌الملل وارد شدند.

عالی‌پور درباره‌ی اولین کتابی که ترجمه کرده‌اند گفتند: من اصلاً اوکانر را نمی‌شناختم. سال ۶۵ کتابی را از دوستی هدیه گرفتم. کتاب را خواندم. داستان آن عجیب به دلم نشست. و با روحم عجین شد و با سلیقه‌ی من جور درآمد. اوکانر در آن رمان که نامش شهود بود شخصیت آدم‌ها را واکاوی کرده بود. من بدون آنکه اوکانر را بشناسم شروع به ترجمه‌ی کتاب کردم و همان متن دستنویس را در حالی به ارشاد برای کسب مجوز بردم که به رمان‌ها اجازه‌ی انتشار نمی‌دادند. اما کتاب شهود در کمتر از دو هفته مجوز گرفت و در پنج‌هزار نسخه در نشر نو چاپ و منتشر شد و مورد استقبال بسیار هم واقع شد.

وی افزود پس از ترجمه‌ی رمان شهود به سراغ داستان‌های کوتاه اوکانر رفتم که نتیجه‌ی آن مجموعه‌ای شد به نام شمعدانی. چند سال بعد ترجمه‌ی تمام داستان‌های کوتاه فلانری اوکانر را تکمیل کردم که در نشر آموت منتشر شده است.

این مترجم در ادامه درباره ویژگی‌های آثار اوکانر نیز گفت: اوکانر زیر و بم روح انسان را می‌شناسد و می‌شناساند. این مسئله تمایل‌ام را به ترجمه‌ی آثار او بیشتر می‌کرد؛ روح و روان شخصیت‌ها و تضادهایشان در داستان‌ها مرا بیش از پیش به آثار این نویسنده علاقمند کرد. با اینکه بیش از دو هزار کار تحقیقاتی و پایان‌نامه روی زندگی خود اوکانر انجام شده علاقه‌ای به ترجمه یا نوشتن زندگینامه‌ای از او نداشته‌ام. همیشه این داستان‌هایش بوده‌اند که برایم جذابیت خاص داشته‌اند.

این مترجم در ادامه درباره انتخاب ترجمه داستان‌هایی ازجان چیور نیز گفت: چیور هم مثل اوکانر از برترین نویسندگان داستان کوتاه به شمار می‌آید و در حقیقت او نیز یک مرجع است. این دو نویسنده در پایان دوران کلاسیک و ابتدای عصر رئالیسم ظهور کرده‌اند. در ابتدا دنباله‌رو سبک نویسندگانی مانند همینگوی و چخوف بوده‌اند اما به سرعت سبک منحصربفرد خودشان را پیدا کرده‌اند. سبک‌هایی که با هم بسیار متفاوت‌اند؛ شخصیت‌ها در داستان‌های اوکانر درگیر تضادها و مفاهیم خاص مذهبی مانند رستگاری و عقوبت هستند و اغلب پایان‌هایی غافلگیرکننده و تلخ دارند، اما داستان‌های چیور حول محور مسائل زناشویی و خانوادگی، آن‌هم با ظواهر پر زرق و برق پس از جنگ جهانی دوم می‌چرخد. ظاهر زندگی شخصیت‌ها در داستان‌های چیور بسیار خوب است درحالی که بنیان زندگی‌شان با مشکلات اساسی و تباهی روبروست؛ سقوط بشری و تنهایی‌های درونی که چیور با ظرافت و طنز خاص خود آن را نشان می‌دهد و با نثری شاهکار از واقعیت‌هایی می‌گوید که گاهی به شکل فانتزی‌واری در جریان‌اند.

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...