مجموعه‌داستان «طرز تهیه خوراک فرشته» نوشته پویا منشی‌زاده توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر، این کتاب اولین مجموعه‌داستان منشی‌زاده است که برخی از داستان‌هایش برخی جوایز ادبی داستان کوتاه را طی سال‌های گذشته برای نویسنده‌شان به ارمغان آورده‌اند. داستان‌های چاپ‌شده در این مجموعه، حال و هوا و فضاهای گوناگون دارند.

پایان‌بندی قصه‌های «طرز تهیه خوراک فرشته» عموماً ناگهانی و ضربه‌زننده هستند. بازگشت یکی از مفاهیم محوری داستان‌های این کتاب است. سرنوشت مردگان، انتظار طولانی که باعث دوگانگی احساسات انسان می‌شوند، بحران در روابط عاشقانه و … از جمله موضوعات داستان‌های این کتاب هستند.

این کتاب ۱۰ داستان کوتاه را با این عناوین در بر می‌گیرد: پل معلق، بر عرشه، میترا، یک‌تکه کاج، گلادیاتور، همه کت‌های آقای شریفی، یک دانه سیب، کی تو رو سیگاری کرد؟، طرز تهیه خوراک فرشته، زخم‌های زاینده‌رود.

در قسمتی از داستان «یک دانه سیب» می‌خوانیم:

تابستانِ آن سال اتفاقی افتاد که یادمان آمد چرا توی خانه مردم درخت سیب نیست. از مدرسه برگشته بودم و داشتم روزم را برایش تعریف می‌کردم که متوجه شدم نوکش به سقف رسیده و خم شده. هراسان دویدم و رفتم سراغ بابا و آوردمش و مثل همراهِ مریضی که نگران، حال بیمار را به پزشکی نشان می‌دهد نگاهش کردم. گمانم می‌دانست، از همان موقع، اما حال من را که دید گفت «چیزیش نمی‌شود باباجان.» من اما همچنان ناباورانه نگاهش می‌کردم. از آن به بعد هر روز با نگرانی از مدرسه می‌آمدم خانه. درخت بزرگ و بزرگ‌تر و خم و خم‌تر می‌شد. دوست جوان رعنایم ناگهان پیر شده بود انگار. هر شب با غصه این‌که از خم‌شدنش درد می‌کشد می‌خوابیدم.

تا آن شب. گمانم شام می‌خوردیم که صدای مهیبی از اتاقم بلند شد. دویدیم و دوست تمام دوران کودکی‌ام را دیدم که افتاد و زمین پُر شده از شاخه‌های شکسته و برگ‌های جداشده‌اش. یادم هست که همان جا نشستم و گریه کردم. فردایش بابا گفت اگر می‌خواهم هنوز توی خانه بماند باید سرش را چند متر ببُریم. پزشکی که سال‌ها پیش باید حقیقت را می‌گفت حالا داشت توی چشم‌هایم می‌گفت باید سر مریض را قطع کنیم.

این کتاب با ۷۷ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۳ هزار تومان منتشر شده است.

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...