قهرمانی در فرکانس پایین | شرق


یوسا می‌گوید 12ساله بودم که سیاست را کشف کردم؛ یعنی در اکتبر ۱۹۴۸، آن‌ وقتی که خوسه رئیس‌جمهور پرو با کودتای نظامیان از قدرت خلع شد. از‌آن‌پس تاکنون نوشته‌های یوسا چه به‌عنوان نویسنده و چه به‌عنوان روزنامه‌نویسی که مطالب تحلیلی و انتقادی می‌نویسد، با سیاست آمیخته شده است. یوسا در همان اوان جوانی تصویری تحقیرآمیز از نظامی و نظامی‌گری در پرو ارائه می‌دهد، تصویری که می‌تواند پیشگویانه باشد و اتفاقا پیشگویانه است؛ زیرا زمانه کودتاهای نظامی در آمریکای لاتین و آسیا و خاورمیانه و ازجمله در ایران -کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (۱۹۵۳)- است.

قهرمان فروتن» [El héroe discreto یا  The Discreet Hero] ماریو وارگاس یوسا

بعدها و در ادامه نظامی‌گری در پرو، یوسا مهم‌ترین رمان حجیم خود «گفت‌وگو در کاتدرال» (۱۹۶۹) را می‌نویسد که روایت هشت‌ساله پس از کودتا (۱۹۵۶-۱۹۴۸) و دیکتاتوری ژنرال اودریا است که در آن شکست دموکراسی نیم‌بند تجربه می‌شود، سیاست هر بار به شکلی با زندگی و آثار یوسا پیوند می‌خورد. «گفت‌وگو در کاتدرال» گفت‌وگو میان دو جوان هم‌سن‌وسال به نام‌های سانتیاگو و آمبرسیو است که اگرچه به‌ طور اتفاقی در خیابان با هم برخورد می‌کنند؛ اما آشنایی‌شان به زمانی برمی‌گردد که آمبرسیو مدتی راننده پدر سانتیاگو بود. حال آن زمان گذشته و علاوه‌برآن با تغییر سیاسی کشور هر دو سرخورده، شکست آمال‌ و آرزوهای خود را تجربه می‌کنند و نیاز دارند با هم کمی درباره موقعیت فعلی و گذشته خود گفت‌وگو کنند؛ بنابراین تصمیم می‌گیرند به کافه کاتدرال بروند و گفت‌وگوهای خود را بیشتر در آنجا ادامه دهند. کافه کاتدرال به‌نوعی یادآور باراندازی در آمستردام است* که ژان باتیست کلمانس -شخصیت رمان «سقوط» کامو- در آنجا شروع به صحبت‌کردن از خود می‌کند که بیشتر به اعتراف شبیه است.

«مسئله» کلمانس، مسئله‌ای شخصی و اضطرابی اگزیستانسیالیستی است که او را به‌ طور کامل تسخیر کرده و رهایش نمی‌کنند و آن امتناعش از پریدن از روی پل -از این‌طرف پل به آن‌طرف- بود که می‌توانست به نجات جان زنی جوان منجر شود و او به کار مبادرت نمی‌کند و اکنون خود را سرزنش می‌کند. صحبت‌های کلمانس بیشتر شبیه به سخنان فردی گناهکار در برابر کشیش است تا با اعتراف از بار گناهانی که بر دوشش سنگینی می‌کند، بکاهد و از‌این‌رو بیان او مانند هر اعتراف یک‌طرفه و مونولوگ است؛ زیرا او تنها نیاز به شنیده‌شدن دارد تا تسکین پیدا کند؛ در‌حالی‌که «مسئله» یوسا در کافه کاتدرال چنان‌که از نام آن پیداست، «گفت‌وگو» میان دو روزنامه‌نگار جوان یا احیانا فعال سیاسی است که در آن تاریخ یک ملت یا حتی فراتر، تاریخ یک قاره را در قالب تاریخ زندگی تباه‌شده خود روایت می‌کنند و اتفاقا دستاورد ملموس و رئالیستی یوسا در همین قِسم پیوند‌زدن سرنوشت شخصی با سرنوشت یک ملت است که در قالب رمان می‌توان آن را سرنوشت شخصیت داستان با اتفاقی اجتماعی-تاریخی قلمداد کرد، شاید به همین دلیل باشد که سانتیاگو دائما از خود پرسش می‌کند که اکنون ما در چه موقعیتی قرار گرفته‌ایم. او هنگامی که از «ما» می‌گوید، سرنوشت خود را جهانی بزرگ‌تر از خود به فراتر از پرو و آمریکای لاتین و حتی دنیا پیوند می‌زند.** در‌حالی‌که کلمانس درست نقطه مقابل سانتیاگو است. او تنها می‌خواهد آرامش ذهنی پیدا کند و از اضطراب‌های درونی خویش کم کند. در حقیقت کلمانس می‌کوشد جهان بیرونی را به جهان فردی خود فروبکاهد؛ در‌حالی‌که «گفت‌وگو در کاتدرال» به «فرد» فرو‌ کاسته نمی‌شود.

یوسا در کنار نویسندگان بزرگ آمریکای لاتین مانند بورخس، مارکز و فوئنتس قرار می‌گیرد؛ اما آنچه یوسا را متمایز می‌کند، در همان حال توجه او به تنش‌های سیاسی-اجتماعی است. جهانی که یوسا به‌عنوان نویسنده، مقاله‌نویس و سیاست‌مدار -کسی که می‌کوشد رئیس‌جمهور پرو شود تا سرنوشت کشور خود را تغییر دهد- تجربه می‌کند، هر بار به شکلی تازه پدیدار می‌شود که دست‌‌کمی از رئالیسم جادویی ندارد. شکلی از این رئالیسم را یوسا در رمان «قهرمان فروتن» [El héroe discreto یا  The Discreet Hero] به نمایش درمی‌آورد. در این رمان خواننده با نوعی سوداگری آشنا می‌شود که تا قبل از این دست‌کم در پرو کمتر سابقه داشته است. پیرمردی 80ساله «آزاد» و «رها»، بی‌توجه به همه‌کس و همه‌چیز و ازجمله فرزندان خود زنی جوان اختیار می‌کند و خوش می‌گذراند. او این سبک زندگی را می‌پسندد و خود را محق می‌داند. فرزندان با این سبک از زندگی پدر البته مشکلی ندارند و اگر هم داشته باشند، قادر به حل آن نیستند. آنها تنها نگران ثروت هنگفت پدر هستند و بیشتر از آن نگران‌اند که ثروت پدر از آنِ زنی شود که تا همین چندی پیش خدمتکار آنان بود. این بار تنش «پدران و فرزندان» برخلاف تورگنیفِ مرحوم تنش میان ایدئولوژی فرزندان با محافظه‌کاری پدران نیست؛ بلکه رقابت میان سوداگری دو طرفی است که تنها به خود فکر می‌کنند. آنچه در این رمان یوسا مشاهده می‌شود، گسترش لذت‌طلبی به‌ گونه‌ای افسارگسیخته و کنترل‌ناپذیر است که به‌‌صورت نوعی هیجان عمومی چنان گسترش یافته که جای ایدئولوژی را گرفته است. در‌این‌صورت لذتِ بیشتر تنها معیار موفقیت آدمی به‌ حساب می‌آید؛ اما لذت‌بردن در جهانی که یوسا آن را وصف می‌کند، در ارتباطی تنگاتنگ با پول و سوداگری قرار می‌گیرد؛ آن‌هم در لیمای پرو که یوسا آن را با خشونتی عریان‌تر به نمایش درمی‌آورد. در اینجا با هیجانات افسارگسیخته روبه‌رو می‌شویم که تا پیش از این به چشم نمی‌آمد و شاید فقط یوسا به‌عنوان نویسنده‌ای جهان‌وطن بتواند چنین پدیده‌ای را هم‌زمان در کشورهای پیرامونی نیز مشاهده کند.

یوسا در رمان «قهرمان فروتن» هم‌زمان داستان دیگری را نیز پیش می‌برد و آن داستان تاجری به نام فلیسیتو صاحب شرکت بیمه است که در مقابل باج‌خواهی گروهی ناشناس، گروهی که می‌توان آنها را با توجه به مضمون پیام‌های‌شان وابسته به گروه چریکی راه درخشان دانست، جواب «نه» می‌دهد و مرعوب آنان نمی‌شود. در هر دو داستان با دو فردی مواجه می‌شویم که می‌کوشند «فردیت» خود را پررنگ کرده و بر آن تأکید کنند. اتفاقا عنوان رمان یعنی «قهرمان فروتن» نیز دال بر چنین ایده‌ای است؛ یعنی توصیف قهرمانانی که اگرچه مانند هر قهرمانی می‌کوشند بر فردیت خود و اثبات آن پافشاری کنند؛ در‌عین‌حال خود را از جار و جنجال‌های قهرمانان حرفه‌ای یا بازیگران مشهوری که مانند تک‌ستاره می‌درخشند، دور نگه می‌دارند و به‌اصطلاح فروتنی به خرج می‌دهند.

یوسا برنده نوبل ۲۰۱۰ در مقایسه با دیگر نویسندگان معاصر و همچنین در مقایسه با برندگان نوبل ادبی سال‌های اخیر از معدود نویسندگانی است که با درک عمیق‌تر به فضاهای تازه شکل‌گرفته‌ای می‌نگرد که نه‌تنها در غرب؛ بلکه به‌مثابه اپیدمی عمومی همه جهان و ازجمله پرو -کشور موطن یوسا- را تحت تأثیر شدید خود قرار داده است. به نظر یوسا قهرمانی در شرایط فعلی شکل و شمایل دیگری به خود گرفته و به یک تعبیر قهرمانان فروتن شده‌اند. در این شرایط قهرمانی به معنی موفقیت هر فرد به هر بهایی است. مهم در اینجا همواره «فرد»ی است که پیروز میدان شده است. فضایی که یوسا آن را توصیف می‌کند، فضایی است که گویا دیگر نباید هیچ ارزش فرا فردی در آن وجود داشته باشد. در این شرایط الگوی فرد موفق دقیقا مانند یک شرکت تجاری موفق مقدار مشخص لذتی است که در واحد زمان برده است؛ معیار آن نیز سهمی است که قهرمان فروتن از آن لذت می‌برد.

پی‌نوشت‌ها:
* «گفت‌وگو در کاتدرال» یوسا از نظر فرم شباهتی آشکار با «سقوط» کامو (۱۹۵۶) دارد، منتها «سقوط» در حال‌وهوای اگزیستانسیالیستی نوشته شده و مونولوگ بیان چنان فضایی است، در‌حالی‌که 13 سال بعد «گفت‌وگو در کاتدرال» نوشته می‌شود که اگرچه یادآور «سقوط» کامو است؛ اما به لحاظ مضمون بیان دو دنیای کاملا متفاوت است.
** یوسا نویسنده‌ای به تمام معنی جهانی و به‌روز است که اگرچه مسائل جامعه پیرامونی را درک می‌کند؛ اما نگاهی از نزدیک به جهان تازه‌ای دارد که فضاهای کاملا تازه‌ای خلق می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...