«دایره» در لفافه‌ای پر زرق و برق، همه‌چیز را اداره می‌کند؛ همه فعالیت‌های اینترنتی شما در مکانی ساده، امن و دیده‌شدنی اداره می‌شود. «The Circle» پرسش‌هایی اساسی درباره حريم شخصی، دموکراسی و محدوديت‌های دانش بشر مطرح می‌کند.

دایره [The Circle] دیو اگرز [Dave Eggers]

دایره [The Circle]، فیلمی در ژانر علمی-تخیلی و درام به نویسندگی و کارگردانی جیمز پانسولتِ آمریکایی است که در سال 2017 بر پایه رمانی با همین نام نوشته دیو اگرز [Dave Eggers]، ساخته شد. این فیلم که تام هنکس و اِما واتسون، نقش‌های اصلی آن‌را بازی می‌کنند، نخستین‌بار 26 آوریل 2017 در جشنواره فیلم ترایبکا به نمایش درآمد و دو روز بعد از سوی اروپاکورپ و اس‌تی‌ایکس اینترتینمنت در آمریکا اکران شد. هزینه تولید این فیلم 18 میلیون دلار بوده و در گیشه 33.9 میلیون دلار فروش داشت.

داستان فیلم از این قرار است که یک کارمند جوان تکنولوژی (اما واتسون) شغلی در یک شرکت قدرتمند اینترنتی پیدا می‌کند و به سرعت در این شرکت به مدارج بالا می‌رسد و به‌زودی خودش را در یک وضعیت خطرناک در مسئله حریم خصوصی، آزادی و نظارت می‌بیند. او متوجه می‌شود که تصمیمات و اعمال او در این منصب چه تأثیری بر آینده بشریت خواهد داشت.

آیا دایره، افشاگر پشت‌پرده فعالیت‌‌های گوگل است؟
شباهت‌هایی بین شرکت Circle در این فیلم و شرکت معروف Google وجود دارد؛ اسم هر دو شرکت شش حرفی است، اسم هر دو با حروف le پایان می‌پذیرد، شکل C و G که به‌عنوان لوگو هر دو شرکت (یکی در فیلم و دیگری در واقعیت) استفاده می‌شود، شباهت زیادی دارند، هر دو شرکت تعداد فراوانی دوربین در نقاط مختلف جهان دارند که پیوسته در حال جمع‌آوری اطلاعات از مردم بدون اطلاع آن‌ها هستند و ... . این شباهت‌ها باعث شده تا بعضی براین عقیده باشند که فیلم «دایره» در نقد عملکرد مهیب شرکت گوگل برای جمع‌آوری و کنترل همه داده‌های جهان ساخته شده است.

دایره همه‌چیز را اداره می‌کند؛ همه فعالیت‌های اینترنتی شما در مکانی ساده، امن و دیده‌شدنی اداره می‌شود. جای تعجب نیست که اکنون، قدرتمندترین و تأثیرگذارترین شرکت در جهان است.

زمانی که Mae Holland در قوی‌ترين شرکت اينترنتی دنيا يعنی Circle استخدام می‌شود، حس می‌کند که فرصتی فوق‌العاده به او داده شده و بخت با او یار بوده است. شرکت بزرگ Circle تمام ايميل‌های شخصی کابران، رسانه‌ها و حساب‌های بانکی را در خود جای داده که همين امر عصر جديدی از پيشرفت را به‌وجود آورده است. Mae با فضای زيبای اداره، نهارخوری‌های مجلل، خوابگاهای شيک برای شيفت شب به هيجان آمده است. مهمانی‌های بزرگ، خواننده‌های معروفی که هرشب به آنجا می‌آيند، افراد معروف و حتی آکواريومی که ماهی‌های نادر در آن زندگی می‌کنند، همه و همه طعم جديدی به زندگی او بخشيده‌اند.

قهرمان جوان اين کتاب، نمی‌تواند باور کند که در چنین شرکت بزرگ و فوق‌العاده‌ای کار می‌کند، ولی آيا همه‌چيز همينگونه است يا روی ديگری برای اين سکه براق و به ظاهر قشنگ نيز وجود دارد؟ هرچه بیشتر آرمان‌ها و آرزوهایش با آرمان و اهداف دایره هماهنگ می‌شود، بیشتر به حقیقت تلخی در قلب سازمانی پی می‌برد که تلاش دارد دنیایی نو بسازد.

رمانی که در ابتدا براساس ايده‌ها و آرزوهای يک دختر جوان پیش می‌رفت، در ادامه تبديل به داستانی عجيب می‌شود که پرسش‌هایی اساسی درباره خاطرت، حريم شخصی، دموکراسی و محدوديت‌های دانش بشر مطرح می‌کند.

دیو اگرز، متولد 12 مارس 1970 در بوستون، نویسنده، رمان‌نویس، ویراستار و فیلم‌نامه‌نویس آمریکایی که جوایزی همچون مدیسی، ایمپک دوبلین و جایزه کتاب لس‌آنجلس تایمز را نیز در کارنامه ادبی خود دارد. اگرز علاوه بر نویسندگی، مؤسس مجله مک‌سوئینیز است.

رمان «دایره» در ایران با ترجمه فروغ تالو صمدی از سوی انتشارات درّ دانش بهمن، چاپ و راهی بازار نشر شده است. در بخشی از متن ترجمه فارسی این کتاب می‌خوانیم:

«در یک دوشنبه آفتابی ماه ژوئن، «مِی» جلوی در اصلی ایستاد، درست جایی که نشان تجاری شرکت بر شیشه‌ای بالای سرش قرار داشت. شرکت کمتر از شش سال می‌شد که تأسیس شده بود، با وجود این، نام و نشان تجاری آن، جزو شناخته‌شده‌ترین نام‌ها در جهان بود. بیشتر از ده هزار نفر در اینجا، یعنی ساختمان مرکزی مشغول به کار بودند. اما دایره دفاتری نیز در اقص‌نقاط جهان داشت و هر هفته صدها ذهن جوان برتر را استخدام می‌کرد. چهار سال بود که در رأی‌گیری به‌عنوان تحسین‌شده‌ترین شرکت جهان انتخاب می‌شد. اگر به‌خاطر آنی نبود، «مِی» حتی تصورش را نیز نمی‌کرد که در چنین مکانی امکان کار کردن داشته باشد...

«مِی» درِ بزرگ و سنگین را باز کرد. تالار پیش‌رو به درازای میدان رژه و ارتفاع کلیسای جامع بود. بالای سرش در چهار طبقه، دفترهایی قرار داشت که دیوارهای شیشه‌ای داشتند. با کمی سرگیجه به پایین نگاه کرد و در سطح شیشه‌ای بی‌خش، بازتاب تصویر خودش را دید که نگران به‌نظر می‌رسید.

پشت سرش حضور کسی را احساس کرد و به لب‌هایش حالتی مانند لبخند داد.
«شما باید مِی باشید.»

ایبنا

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...