داستان بلند «جایی که هستم» [Dove mi trovo] اثر جومپا لاهیری [Jhumpa Lahiri] به تازگی منتشر شده است.

جایی که هستم» [Dove mi trovo] جومپا لاهیری [Jhumpa Lahiri]

به گزارش ایسنا، این داستان بلند با ترجمه غزل قربان‌پور در ۱۷۶ صفحه با قیمت ۲۷۵۰۰ تومان در انتشارات کتاب تداعی منتشر شده است

در معرفی ناشر از این کتاب آمده است: «جایی که هستم» نخستین تجربه داستان‌نویسی جومپا لاهیری به زبان ایتالیایی است که پس از مهاجرت این نویسنده به این کشور صورت پذیرفته و ترجمه فارسی نیز از زبان ایتالیایی به فارسی انجام شده است.

لاهیری در این کتاب به این امید که پا را از مرزهای سابقش در نگارش فراتر بگذارد و زبان ادبی جدیدی را بیازماید و به سمت گسترش بیشتر آن برود، سعی کرده تا داستانی با مضمون هراس و اشتیاق یک زن به زندگی را بازگو کند.

زنی که محور این داستان است بین حرکت و سکون، بین کشف و شناسایی مکان جدید و پرهیز از آن به طور همزمان، برای ایجاد ارتباط در نوسان است. شهری که در آن زندگی می‌کند، او را مسحور خویش ساخته و پس زمینه زندگی روزمره او و تقریبا مخاطب خاص اوست: پیاده‌روهای اطراف خانه، باغ‌ها، میدان‌ها، خیابان‌ها، مغازه‌ها، کافه‌ها، استخری که مشتقانه به آنجا می‌رود، ایستگاه اتوبوسی که او را تا مسافتی دورتر می‌برد، یافتن مادرش که پس از مرگ زودهنگام پدر در انزوای بیمارگونه ای غوطه ور شده است و پس از آن همکارانی که با نیمی از آن‌ها قادر به تعامل نیست. دوستان و «او» که سایه‌ای تسلی‌بخش و آزارگر است.تا زمانی که لحظه گذر می‌رسد. در طول یک سال و پشت سر گذاردن فصل‌ها، زن به «بیداری» می‌رسد.

جومپا لاهیری پیش از این در ایران با آثاری چون «مترجم دردها»، «همنام» و «خاک غریب» شناخته شده است. او در سال ۲۰۰۰ میلادی برای نگارش رمان «مترجم دردها» برنده جایزه ادبی پولیتزر بهترین اثر نخست یک نویسنده از نگاه مجله نیوروکر و برنده جایزه «فرانک اوکانر» شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...