ترجمه محسن محمودی | هم‌میهن


دسامبر 1948. در جزیره‌ای دورافتاده مردی در رختخواب پشت ماشین تحریر نشسته و برای تکمیل کتابی که بیش از سایر نوشته‌هایش برای او معنا دارد، مبارزه می‌کند. او به‌طرز وحشتناکی بیمار است. کتاب تمام خواهد شد و یک سال بعد، آن مرد نیز تمام خواهد شد.
ژانویه 2017. مرد دیگری در واشنگتن‌دی‌سی در مقابل جمعیتی می‌ایستد که تعدادشان آنقدرها نیست که او دلش می‌خواهد و به‌عنوان چهل و پنجمین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا سوگند یاد می‌کند.

1984

دبیر مطبوعاتی کاخ سفید با صدور بیانیه‌ای می‌گوید که این «شلوغ‌ترین مراسم تحلیف در تاریخ آمریکا بوده است و شمار حاضران در این مراسم هیچ‌گاه سابقه نداشته است.» وقتی از مشاور رئیس جمهور خواسته شد تا چنین دروغ مضحکی را توجیه کند، این بیانیه را «حقایق بدیل» توصیف می‌کند. طی چهار روز آینده، فروش آن کتاب نویسندۀ درگذشته در ایالات متحده تقریباً 10000 درصد افزایش یافته و آن را به پرفروش‌ترین کتاب سال تبدیل کرد.

وقتی کتاب 1984 جورج اورول در 8 ژوئن 1949، در قلب قرن بیستم در بریتانیا منتشر شد، یکی از منتقدان از این متعجب بود که چگونه این کتاب توانسته در طول نسل‌های مختلف به همان اندازه قدرتمند و تأثیرگذار باشد. 35 سال بعد، زمانی که زمان حال به آینده اورول رسید و ظاهراً جهان درگیر چنین کابوسی نبود، ازاین‌رو، مفسران پیش‌بینی کردند که محبوبیت این کتاب کاهش خواهد یافت. اما اکنون که 35 سال دیگر از آن زمان گذشته است، 1984 را کتابی یافته‌ایم که وقتی حقیقت مثله می‌شود، وقتی کلام تحریف می‌شود، وقتی از قدرت سوء‌استفاده می‌شود، وقتی می‌خواهیم بدانیم که اوضاع چقدر بد می‌شود، سراغش می‌رویم. به قول آنتونی برجس، نویسنده کتاب «پرتقال کوکی»، هنوز این «نسخۀ قدیمی آخرالزمانی از بدترین ترس‌های ما» است.

نه‌تنها ده‌ها میلیون نسخه از کتاب 1984 به فروش رسیده است بلکه در «خودآگاه» افراد بی‌شماری که هرگز آن را نخوانده‌اند نیز نفوذ کرده است. عبارات و مفاهیمی که اورول بیان کرد به ابزارهای ضروری زبان سیاسی ما تبدیل شده‌اند که پس از دهه‌ها استفاده بجا و نابجا همچنان قدرتمند هستند: گفتارنو، برادر بزرگ، پلیس تفکر، اتاق 101، مراسم دو دقیقه تنفر، دوگانه باوری، غیرشخص، تلسکرین، 5=2+2، وزارت عشق، وزارت صلح، وزارت فراوانی و وزارت حقیقت. اگرچه عنوان این کتاب معرف یک سال تقویمی است، اما عملاً به مترادفی برای همه چیزهایی که نوع بشر از آن متنفر بود و از آن می‌ترسید تبدیل شده است.

از این کتاب اقتباس‌های متعددی برای سینما، تلویزیون، رادیو، تئاتر، اپرا و باله صورت گرفته است و بر رمان‌ها، فیلم‌ها، نمایشنامه‌ها، نمایش‌های تلویزیونی، کتاب‌های کمیک، آلبوم‌های موسیقی، سخنرانی‌ها، مبارزات انتخاباتی و جنبش‌های اجتماعی تأثیر گذاشته است. هستند افرادی که بهترین سال‌های زندگی‌شان را صرفاً به‌خاطر خواندن این کتاب در زندان گذرانده‌اند. هیچ اثر ادبی‌ای تاکنون به این فراگیری فرهنگی-سیاسی نزدیک نشده است. با این حال، صداهای مخالفی مانند میلان کوندرا و هارولد بلوم معتقدند که 1984 درواقع رمان بدی است، با شخصیت‌‌پردازی ضعیف، نثر ملال‌آور و طرحی غیرمنطقی، اما حتی آنها هم نمی‌توانند اهمیت آن را کتمان کنند.

رمانی که سوسیالیست‌ها، محافظه‌کاران، آنارشیست‌ها، لیبرال‌ها، کاتولیک‌ها و لیبرتارین‌ها آن را متعلق به خود دانسته‌اند، برخلاف ادعای کوندرا، نمی‌تواند صرفاً «اندیشه‌ سیاسی در لباس مبدّل رمان» باشد. نثر همه‌پسند و خوش‌خوان اورول پیچیدگی‌های فراوانی را پنهان می‌کند. 1984که معمولاً به‌عنوان یک رمان پادآرمان‌شهری در نظر گرفته می‌شود، همچنین به درجات مختلف و قابل بحث، یک طنز، یک پیشگویی، یک هشدار، یک نظریه سیاسی، یک اثر علمی تخیلی، یک داستان مهیج جاسوسی، یک داستان ترسناک روان‌شناختی، یک داستان کابوس‌وار گوتیک، یک متن پست مدرن و یک داستان عاشقانه است. بیشتر مردم 1984 را در جوانی می‌خوانند و احساسات‌شان جریحه‌دار می‌شود - این متن نسبت به هر متن رایجی که در دوران دبیرستان خوانده می‌شود، رنج بیشتری در خود دارد و اطمینان خاطر کمتری به فرد می‌دهد - اما احساس نمی‌کنند که در بزرگسالی مجبور به کشف و خواندن دوباره آن هستند. تأسف‌آور است. این کتاب بسیار غنی‌تر و عجیب‌تر از آن چیزی است که به یاد دارید.

اورول احساس می‌کرد که در زمانه‌ای نفرین‌شده زندگی می‌کند. او در مورد زندگی دیگری خیال‌پردازی می‌کرد که در آن می‌توانست روزهای خود را به باغبانی و نوشتن بگذراند به‌جای اینکه «اجباراً جستارنویس شود»، اما در این صورت این استعداد سترگ هدر می‌رفت. استعداد واقعی او در تحلیل و تبیین دوره‌ای پرفرازونشیب در تاریخ بشریت بود. ارزش‌های بنیادی او ممکن است بسیار مبهم به نظر برسند - صداقت، نجابت، آزادی، عدالت - اما هیچ‌کس دیگر در تاریک‌ترین روزهای قرن بیستم تا این حد خستگی‌ناپذیر، در نهان و آشکار، برای فهم معنای این ایده‌ها مبارزه نکرد. او همیشه سعی می‌کرد که حقیقت را بگوید و همواره حقیقت‌گویان را می‌ستود. هرچیزی که براساس دروغ ساخته شده باشد، هرچند به‌طرز اغواکننده‌ای مناسب به نظر برسد، نمی‌تواند واجد ارزش باشد. تعهد خلل‌ناپذیر اورول به صداقت، او را وامی‌داشت که همیشه بکوشد تا بفهمد چه فکری در سر دارد و چرا و هرگز از بازارزیابی آراء و افکار خود دست برنداشت. به نقل از کریستوفر هیچنز، یکی از فصیح‌ترین تحسین‌کنندگان اورول: «مهم نیست که به چه فکر می‌کنید، بلکه مهم این است که چگونه فکر می‌کنید.»

نخستین‌بار، وقتی نوجوانی در حومۀ جنوبی لندن بودم با 1984 آشنا شدم. همانطور که اورول گفت، کتاب‌هایی که در جوانی می‌خوانید برای همیشه با شما می‌مانند. این کتاب را تکان‌دهنده و قانع‌کننده دیدم، اما این باور تقریباً به سال 1990 بازمی‌‌گردد، زمانی که کمونیسم و آپارتاید ناپدید شده بودند، خوش‌بینی بر همه جا سایه گسترانده بود و جهان «اورولی» به نظر نمی‌رسید. حتی پس از 11 سپتامبر نیز موضوعیت این کتاب تام‌و‌تمام نبود: در مورد زبان سیاسی یا رسانه‌ها یا نظارت به این کتاب اشاره می‌شد اما نه در مورد کلیت نظام سیاسی؛ دموکراسی در حال گسترش بود و اینترنت تا حد زیادی یک نیروی خیر در نظر گرفته می‌شد.

1984

در سال 2016، جهان دستخوش تغییر شد. زمانی که ترامپ سکان کاخ سفید را در دست گرفت، بریتانیا به برگزیت رأی داد و پوپولیسم سراسر اروپا را فرا گرفت، مردم با نگرانی درباره تحولات دهه 1970 و بدتر از آن دهه 1930 صحبت می‌کردند. قفسه‌های کتاب‌فروشی‌ها با عناوینی مانند: چگونه دموکراسی‌ها به پایان می‌رسند، راه بندگی و مرگ حقیقت پر شد که در بسیاری از آنها ارجاعاتی به اورول وجود داشت. کتاب سرچشمه‌های توتالیتاریسم اثر هانا آرنت تجدید چاپ شد که به‌عنوان «مکمل غیرداستانی رمان 1984» ارائه شد. همینطور رمان «اینجا نمی‌تواند اتفاق بیفتدِ» سینکلر لوئیس درباره فاشیسم آمریکایی که نخستین بار در سال 1935 منتشر شده بود، مجدداً به قفسه کتاب‌فروشی‌ها راه یافت.

اقتباس هولو از «سرگذشت ندیمه» مارگارت اتوود به اندازه یک مستند نگران‌کننده بود. آفرد، شخصیت الیزابت ماس، گفت: «من قبلاً خواب بودم. اینطوری اجازه دادیم اتفاق بیفتد.» خب دیگه نخوابیدیم یاد چیزی افتادم که اورول در سال 1936 درباره فاشیسم نوشت: «اگر وانمود کنید که این صرفاً یک انحراف است که در حال حاضر به خودی خود از بین می‌رود، رؤیایی می‌بینید که از آن بیدار می‌شوید، وقتی کسی شما را با چماق لاستیکی می‌کوبد.» 1984 کتابی است که برای بیدار کردن شما طراحی شده است.

1984 نخستین رمان پادآرمان‌شهری بود که نویسندۀ آن می‌دانست پادآرمانشهر واقعی است. در آلمان و کشورهای کمونیستی پادآرمان‌شهرهایی ساخته بودند و مردم را به زندگی و مرگ در داخل مرزهای آهنین آن وادار کرده بودند. امروز آن رژیم‌ها از میان رفته‌اند اما کتاب اورول همچنان راوی کابوس‌های ماست. مایکل رادفورد، کارگردان فیلم سینماییِ ۱۹۸۴، به من می‌گوید: «به نظرم، همانند اسطوره‌های یونانی است، می‌توان آن را به شکل‌های گوناگون برای بررسی و ارزیابی خود به کار برد.» در اقتباس تئاتریِ سال 2013، یکی از شخصیت‌های نمایش می‌گوید: «مثل یک آینه است. هر عصری تصویر خودش را در آن می‌بیند.»

پس از اینکه کلین کانوی، مشاور ترامپ، در 22 ژانویه 2017 از اصطلاح «واقعیت‌های بدیل» استفاده کرد، نشریه هالیوود ریپورتر گزارش داد که 1984 به «داغ‌ترین اثر ادبی این روزها» تبدیل شده است. تعداد زیادی از سینماهای سراسر آمریکا اعلام کردند که روز 4 آوریل مجدداً فیلم ۱۹۸۴ مایکل رادفورد را نمایش خواهند داد چون «اوضاع خراب است».

البته باید گفت که ترامپ با «برادرِ بزرگ» یا ناظر کبیر فرق دارد و هرچند او اصطلاحات خطرناکی مثل «اول آمریکا» و «دشمن مردم» را دوباره بر سرِ زبان‌ها انداخته است اما شبیه به دهه 1930 نیست. او مثل یک دیکتاتور، سنگدل و قدرت‌طلب است اما از نظم و انضباط، هوش یا ایدئولوژی دیکتاتورها بی‌بهره است. در میان شخصیت‌های داستانی، احتمالاً او بیش از همه به باز ویندریپ، پوپولیست احمق رمان نباید اینجا اتفاق بیفتد، شباهت دارد. در دنیای واقعی، جدِ حقیقیِ او جوزف مک‌کارتی است که همین‌قدر خودشیفته، دغل‌باز، عصبانی و آشکارا جاه‌طلب بود. او هم مثل ترامپ به‌طور عجیب‌وغریبی می‌توانست روزنامه‌نگاران متنفر از خود را وادارد که به سازش برقصند. اورول این نوع آدم‌ها را به‌خوبی می‌شناخت. ریچارد بلر، پسر اورول، در سال 2017 گفت، «به گمانم، شخصیت دونالد ترامپ برای پدرم جالب بود. احتمالاً به خودش می‌گفت، «این همون آدمی است که آن همه سال قبل درباره‌اش نوشتم.»

1984 به مسائل مختلفی می‌پردازد و در هر دوره‌ای از تاریخ، دغدغه‌های خوانندگانش تعیین می‌کند که کدام‌یک در درجه‌ی اول اهمیت قرار دارد. در دوران جنگ سرد، می‌گفتند این کتاب دربارۀ توتالیتاریسم است. در دهه‌ 1980، به هشداری دربارۀ فناوری تبدیل شد. امروز عمدتاً «دفاع از حقیقت» است.

منبع: گاردین

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...