رمان «لیلیان باکسفیش به پیاده‌روی می‌رود» [Lillian Boxfish takes a walk] نوشته کاتلین رونی [Kathleen Rooney] با ترجمه فیروزه مهرزاد روانه بازار کتاب شد.

لیلیان باکسفیش به پیاده‌روی می‌رود» [Lillian Boxfish takes a walk]  کاتلین رونی [Kathleen Rooney

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، رمان «لیلیان باکسفیش به پیاده‌روی می‌رود» در 336 صفحه و با قیمت 82 هزارتومان از سوی نشر کوله پشتی منتشر شد.

فیروزه مهرزاد گفت: این کتاب، داستان لیلیان ۸۵ ساله است که در شب سال نو ۱۹۸۵ پیاده‌روی خویش را به مقصد رستوران دلمونیکو آغاز می‌کند.

وی با بیان اینکه این رستوران همان مکانی است که او در آن آخرین شام را با همسر سابقش صرف کرده بود، افزود: لیلیان در این مسیر با افراد مختلفی مواجه و هم صحبت می‌شود و همچنین به گذشته‌اش می‌اندیشد. روزگاری که او به عنوان زنی جوان و بلندپرواز در عرصه مطبوعات و نوشتن تبلیغات به فعالیت می‌پرداخت.

مهرزاد در ادامه با اشاره به اینکه بخشی از داستان لیلیان باکسفیش الهام گرفته از زندگی «مارگارت فیش بک» است، گفت: «کتلین رونی» با مهارت در این اثر، داستان واقعی یکی از با استعدادترین و موفق‌ترین زنان شاعر و تبلیغات نویس را به رشته تحریر درآورده است.

وی اضافه کرد: این کتاب با اجازه رسمی نویسنده و ناشر در ایران منتشر شده و مشمول قانون کپی‌رایت است، اظهار کرد: «لیلیان باکسفیش به پیاده‌روی می‌رود» به تازگی در ۳۳۶ صفحه و با بهای ۸۲ هزار تومان از سوی نشر کوله پشتی روانه بازار کتاب شده است.

مهرزاد در ادامه از یادداشتی یاد کرد که «کتلین رونی» برای چاپ این کتاب در ایران نوشته است.

در متن این یادداشت آمده است:

«مسیر کتاب می‌تواند کمی شبیه پیاده‌روی، برنامه‌ریزی نشده باشد. هرگز نمی‌دانید تا کجاها می‌تواند برود و در نهایت به کجا می‌رسد یا در طول مسیر با چه کسانی دیدار خواهد کرد. در بسیاری از این رویارویی‌های تصادفی که خوانندگان در کتاب با آن مواجه می‌شوند، همان شور و هیجانات غیرمترقبه و ناگهانی را ایجاد می‌کند که هنگام پیاده‌روی با دیدن فردی جذاب و متواضع در خیابان احساس می‌کنید. و به همین دلیل به‌عنوان نویسنده کتاب «لیلیان باکسفیش به پیاده‌روی می‌رود» خیلی خوشحال و سپاسگزارم که رمانم مورد پسند انتشارات کوله‌پشتی قرار گرفت و برای ترجمه‌اش به فارسی و انتشار آن در ایران با من تماس گرفتند.

یکی از زیباترین چیزهایی که هر کتابی خواهانش است، طی کردن فاصله جغرافیایی و زمانی و رسیدن به مکانی است که با محل نوشتن آن بسیار متفاوت است. همراه شدن خوانندگان با لیلیان در ایران افتخار بزرگی است؛ شخصیتی که عاشق سرگرمی، لذت بردن و روبه‌رو شدن با غیرمنتظره‌ها است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...