چرا نئولیبرالها از تلماسه استقبال کردند؟ | شهروند


«تلماسه» یا «دون» [Dune] که از همان اولین روزهای نمایشش محبوب وبسایت‌های راست‌های افراطی آمریکا بوده؛ از همه نظر با فیلم‌های شبیه خودش متفاوت است. مهم‌تر از همه هم همین استقبالی است که راست‌های افراطی از این فیلم به‌عمل آورده‌اند. موضوعی که برای یک فیلم علمی- تخیلی که داستانش در هزاران سال آینده اتفاق می‌افتد، به‌شدت عجیب است و تاریخ به یاد ندارد یک فیلم تخیلی توانسته باشد چنین علاقه‌ای را در میان صفوف نئونازی‌هایی که به‌دنبال بازگرداندن برتری سفیدپوستان هستند، ایجاد کند. برای خودِ معتقدان سفیدبرتری البته چنین استقبالی شگفت‌انگیز نیست.

تلماسه» دون» [Dune]

از اواسط دهه گذشته، راست‌های رادیکال با هواداران جوان سفیدپوست‌‌شان که مشتاقانه به دنبال فانتزی‌های سفیدبرتری هستند، رسانه‌ها را به‌شدت زیر سروصداهای کرکننده خود گرفته‌اند. یکی از این چهره‌های پرسروصدا ریچارد اسپنسر است؛ رهبر ایدئولوژیک محافل برتری‌طلب سفیدپوست که یکی از طرفداران سرسخت «تلماسه» نیز هست و بخش‌های زیادی از برنامه رادیویی خود را به بحث‌ درباره کتاب‌های «دون» فرانک هربرت [Frank Herbert] (که فیلم دنی ویلنوو بر اساس آن ساخته شده) اختصاص داده است.

اما اینکه راست رادیکال چه چیزی یا چیزهایی را در «تلماسه» پسندیده؛ پاسخی روشن دارد. فیلم دنیایی آینده‌نگر و فوتوریستی را به تصویر می‌کشد با محوریت یک جامعه ملوک‌الطوایفی که بر اساس نظم فئودالی اداره می‌شود و آوردگاهی است برای نزاع و نبرد و رقابت نژادهای مختلف با هم. در عین‌حال، دنیای تصویر شده یک دنیای سرمایه‌داری کاپیتالیستی البته با الهام از جوامع اعراب بدوی است، با اقتصاد کاملا مبتنی بر تولید و ساخت ماده‌ ارزشمند روانگردانی که می‌توان آن را به‌نوعی نسخه آینده نفت دانست که در سرزمین‌های دوردست بیابانی تولید می‌شود.

علاوه بر این، اساطیر ایجاد شده توسط هربرت بنیان‌های نژادی دارند؛ و از همه مهم‌تر تمرکز فیلم روی مفهوم منجی؛ که آن را تبدیل می‌کند به فیلم محبوب جناح راست و البته فاشیست‌هایی که از این فیلم دنبال انتقال دیدگاه‌شان درباره مسائل روز هستند و از این رو هم هست که در یادداشت‌ها و مقاله‌های گوناگون، مثلا مقاله‌ای در روزنامه راست افراطی «دیلی استورمر»، قهرمان فیلم یعنی آتریدس به عنوان «رهبر شورش ملی و مذهبی علیه یک امپراتوری بین کهکشانی» توصیف؛ و حتی او را با ویکتور اوربان، رئیس‌جمهوری راست افراطی مجارستان- که با اتحادیه اروپا در نبرد است- مقایسه کرده‌اند.

اما آیا فیلم- و البته کتاب- «تلماسه»، واقعا یک اثر فاشیستی و ارتجاعی است؟ از نظر بسیاری این یک سوال بی‌ربط است. این گروه بر این باورند که «تلماسه» به‌عنوان یک بلاک‌باستر که برای فروش و مصرف انبوه تولید شده، صرفا باید به‌عنوان اثری در حوزه سرگرمی بررسی شود و نباید به دنبال معانی عمیق سیاسی در آن گشت. از این منظر؛ تماشاگران این فیلم دنبال تماشای نبردهای فضایی و کرم‌هایی هستند که از تپه‌های شنی بیرون می‌ریزند، اما نکته در این است که حتی اگر بتوان فیلمی مانند «جنگ‌های ستاره‌ای» را به‌عنوان یک سرگرمی صرف و تنها برای وقت‌گذرانی به تماشا نشست، اما چنین کاری در مورد «تلماسه» جواب نمی‌دهد و این فیلم چیز دیگری است.

این حماسه عظیم بر اساس یکی از جدی‌ترین و پیچیده‌ترین آثار تاریخ ادبیات علمی- تخیلی جلوی دوربین رفته است. «تلماسه» یک داستان سطحی درباره نبرد سفینه‌ها و شمشیرها نیست، بلکه یک اثر غنی چندلایه است که در آن هربرت به توسعه الهیات، بوم‌شناسی، فناوری و اقتصاد جهان پرداخته است. گذشته از این، در قرن بیست‌ویکم دیگر نمی‌توان اهمیت سیاسی داستان‌های علمی- تخیلی را نادیده گرفت.
در واقع اسطوره‌های پست‌مدرن فانتزی و علمی‌-تخیلی در حال حاضر نقشی را ایفا می‌کنند که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بر عهده حماسه‌های ملی بود. بیراه نیست اگر بگوییم آثاری مانند «ارباب حلقه‌ها» و «تلماسه» همتایان معاصر حماسه‌هایی مانند «سرود نیبلونگ‌ها» [Nibelungenlied] هستند که در آلمان الهام‌بخش اپرای ریچارد واگنر بود.

اساطیر خاورمیانه
از این منظر، می‌توان تولید نسخه جدید فیلم «تلماسه» را بیان دیگری از خیال‌پردازی‌های محافظه‌کارانه زمانه ما و بسیار فراتر از امیال و اهداف محافل راست‌گرای افراطی آمریکا دانست. به هر حال این قاعده هنوز عوض نشده که مردم در هر سنی پای داستان پادشاهان و بارون‌ها و سلسله‌های سلطنتی می‌نشینند یا غرق در تفاوت‌های نژادی اِلف‌ها و کوتوله‌ها و انسان‌ها می‌شوند.

آثار هربرت اما حاوی یک عنصر اساسی هستند که آنها را از فانتزی‌ها و علمی- تخیلی‌های دیگر متمایز می‌کند: جلوه‌هایی از دنیای خاورمیانه. هر کسی که با کتاب‌های هربرت آشنایی نداشته باشد، از برخورد با کلمات عربی، فارسی، ترکی و حتی عبری در فیلم «تلماسه» شگفت‌زده خواهد شد. قهرمان فیلم، یعنی شخصیت پل آتریدس ممکن است در ظاهر با شاه آرتور یا قهرمانان فانتزی از جنس «هری پاتر» یا فرودوی «ارباب حلقه‌ها» تفاوتی نداشته باشد، اما برخلاف آنها لقبی دارد که در مسیحیت به نام مسیح و در قرآن و البته در اسلام شیعی به عنوان منجی ذکر شده است. از آرتریدس در فیلم با نام‌های «مودب»، «اوسال» یا «لسان‌الغیب» نیز نام برده می‌شود. القابی که در فیلم به کسی داده می‌شود که قرار است یک جهاد کهکشانی را رهبری کند. او حتی به اسامی عبری خاصی نیز خوانده می‌شود که آنها نیز در این راستا قرار می‌گیرند.

در «دون» هربرت دنیای آینده در قالب اساطیر خاورمیانه ساخته شده است. استقبال انبوه فرهنگی که از این جدیدترین نسخه «تلماسه» به عمل آمده تا حد زیادی مرهون ریشه های الهیاتی این فیلم است. بگذریم از اینکه نوع نگاه فیلم به منجی، تردیدها و مخالفت‌هایی را در میان شماری از مسلمانان به وجود آورده است! «تلماسه» البته برای محبوبیت در خاورمیانه به‌عنوان یک فانتزی جهادی فضایی محدودیت‌هایی هم دارد. مهم‌ترینش هم اینکه ویژگی‌های عربی اثر بیشتر با فریمن‌ها جلوه می‌کند. بیابان‌نشینان و بادیه‌نشینانی نسبتا نادان و بدوی تصویر می‌شوند. این شاید یکی دیگر از دلایل محبوبیت این فیلم در میان راست‌های افراطی باشد. آنها ظاهرا نوع نگاه این فیلم را به خاورمیانه می‌پسندند!

ادوارد سعید، روشنفکر فلسطینی در کتاب «شرق شناسی» از بازنمایی کلیشه‌ای خاورمیانه- که در فرهنگ اروپایی و آمریکایی پذیرفته شده- انتقاد کرده است. از این منظر «تلماسه» شاید «شرق‌شناسانه‌ترین» اثر در ژانر علمی-تخیلی باشد که نحوه بازنمایی فرهنگ عربی نیز در آن مملو از کلیشه‌هاست. گذشته از اینکه آوانویسی کلمات عربی در فیلم نادرست است؛ این موضوع نیز که بنابر کلیشه‌های قلمروی فانتزی «سفید»، بادیه‌نشینان در انتظار یک ناجی سفیدپوست هستند تا آنها را به جهاد هدایت کند، بارزترین جلوه نگاه «شرق‌شناسانه» در «تلماسه» است. نگاهی که به نظر می‌رسد مستقیما از شخصیت «لورنس عربستان» (افسر مستشرق بریتانیایی که برخی از نبردهای شورش اعراب را در طول جنگ جهانی اول رهبری کرد) پای به دنیای ذهنی هربرت گذاشته باشد.

فوتوریسم دنیای اسلامی
البته از نظر بسیاری حتی اگر هربرت فرهنگ و جلوه‌های خاورمیانه را به‌صورت کلیشه‌ای نمایندگی کرده باشد، دست‌کم برای همین حد نیز باید مورد تقدیر قرار گیرد وگرنه قطعا برایش بهتر و راحت‌تر بود که همین «تلماسه» را مانند بسیاری از آثار تخیلی دیگر در دنیای اروپای شمالی و با قهرمانان بور و زیبا روایت کند، اما حالا حتی با وجود نگاه شرق‌شناسانه‌اش در «تلماسه» نیز، به سهولت می‌توان گفت که این هنرمند از جهاتی قابل ستایش است، به‌خصوص از این نظر که حتی اگر هم دنیای عربی‌اش دقیق و واقعی نباشد، اما دست‌کم نشان‌دهنده (و البته ایجادکننده) نوعی کنجکاوی و شیفتگی نسبت به این جهان است.
در مقاله‌ای که در الجزیره منتشر شده، یک محقق اسلامی خاطرنشان کرده که «تلماسه» به شکلی خارق‌العاده، جایگاهی محوری در جهان آینده‌نگر به دنیای اسلام بخشیده است. از نظر او دنیای آینده در این فیلم شبیه یک شرکت فناوری اطلاعات مستقر در کالیفرنیا نیست که به دنیایی دیگر پرتاب شده باشد، بلکه نشان‌دهنده یک فرهنگ متفاوت و غیرغربی با ویژگی‌های عربی و اسلامی است.

در سال‌های اخیر، جنبش جالبی از آینده‌پژوهی در میان مسلمانان پدیدار شده و آثار علمی‌-تخیلی مختلفی توسط مسلمانان نوشته شده که یک جهان مسلمان را در آینده تصور می‌کنند. دنیایی که تصورش در عصر حاضر آسان‌تر از همیشه است: زمانی که مراکز شهری اسلامی از جمله دوبی و دوحه از آینده‌نگرترین و به‌اصطلاح فوتوریستی‌ترین شهرهای جهان هستند. موضوعی که می‌تواند این موضوع را در فیلم‌های علمی‌-تخیلی باورپذیر جلوه دهد که این باردیگر مسلمانان تمدن را نجات خواهند داد!

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...