ورود به متن
دهه چهل و پنجاه خورشیدی، دوران طلایی ادبیات و سینمای ایران بود. در همین سال‌هاست که سینماگران خلاقی مانند پرویز کیمیاوی، سهراب شهیدثالت، خسرو هریتاش، ابراهیم گلستان، امیر نادری، ناصر تقوایی، بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی و دیگران هرکدام راه تازه اما متفاوتی را در این سینما آغاز کردند و ابراهیم گلستان دو فیلم بلند سینمایی خود؛ «خشت و آینه» (1344) و «اَسرار گنج دره جنی» (1353) را در همین دوران به سینمای ایران هدیه می‌کند.

 اسرار گنج دره‌ی جنی

اگر «خشت و آینه» یک فیلم سینمایی رآل و شروعی برای سینمای موج نو ما به‌ حساب آید، «اسرار گنج دره جنی» ساخته‌ای کاملن استعاری، نمادین و از هر نظر متفاوت با «خشت و آینه» و دیگر کارهای سینمایی گلستان است.

ابراهیم گلستان زندگی خود را در خانواده‌ای بافرهنگ شروع می‌‌کند. در جوانی با نویسندگان پیشرو و خلاقی مانند هدایت، نیما، چوبک، آل‌احمد، سیمین دانشور و بعدها اخوان‌ثالث، سپهری و فروغ فرخزاد... ادامه می‌دهد. در سیاست به تجربه‌های قابل‌توجهی می‌رسد و در مقطع‌های مهم تاریخ سیاسی این سرزمین حضور دارد، اما از آنها عبور می‌کند تا به ادبیات و هنر برسد. برآیند تمام این تجربه‌ها و پشتوانه‌ها، زیبایی‌شناسی مخصوص خود، پاکیزه‌نویسی، خلاقیت و دقت است که ادبیات و سینمای او را می‌سازد؛ ادبیات و سینمایی که برهم اثر متقابل دارند. همین ادبیات و سینماست که او را در این حوزه یگانه می‌کند تا شناسنامه‌ای برای هنرش شود. از همین دیدگاه است که «اَسرار گنج دره جنی» و به‌طور کل سینمای گلستان را نمی‌شود بدون توجه به دیگر وجه‌های شخصیت هنری‌اش در نظر گرفت.

نگاهِ امروزِ ما به شخصیت چند زبانی؛ ادبی، سینمایی، اجتماعی و سیاسی گلستان است که به خاطر نوآوری‌ها و سنت‌شکنی‌ها همیشه موردتوجه بوده اما منتقدانی هم دارد. فراموش نکنیم که گلستان در دورانی زندگی می‌کند که بیشترین تحولات سیاسی، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی در آن اتفاق می‌افتد و در مقطع‌هایی که شعار و سیاست بر ادبیات حکومت می‌کند و او با فاصله از آنها آثار ادبی، مستندها و دو فیلم بلند سینمایی خود را خلق می‌کند و در ادامه همین تجربه‌هاست که به «اَسرار گنج دره جنی»؛ یعنی آخرین ساخته سینمایی خود می‌رسد.

ارزش یک هنرمند در این نیست که تمام آثارش از یک قالب بیرون آمده و در تکرار خلق شده باشند. در این است که ضمن استقلال هنری، حرف تازه‌ای چه در محتوا و تکنیک داشته باشد و در نوآوری هر روز به دنیا بیاید. ابراهیم گلستان چه در کارهای ادبی و یا آثار سینمایی خود -به‌ویژه دو فیلم بلند «خشت و آینه» و «اَسرار گنج دره جنی»- هر بار تازه به دنیا می‌آید: «خشت و آینه» نیمی از فردیت سینمایی اوست و «اَسرار گنج دره جنی» وجه دیگرِ جهان، تفکر و شخصیت تصویری ابراهیم گلستان را برای ما شکل می‌دهد. در ادامه همین دیدگاه اگر بخواهیم هنرمند را در زبان روزمره و عادی او ببینیم، بیراهه رفته‌ایم. هنرمند را همیشه در زبان خود که همان اثرش است، باید دید. «اَسرار گنج دره جنی» یک استعاره هنرمندانه و خلاق تاریخ سینمای ماست؛ به‌صورت فشرده و نقد یک دوران. یک تاریخ به زبان هنر. نقدی اجتماعی و هجویه‌ای فرهنگی. آینه‌ای که روبه‌روی جامعه گرفته شده تا خود را بهتر تماشا و تصحیح کند. نقد ارزش‌‌های پوشالی اشرافیت نوکیسه‌ای است که می‌خواهد راه رفتن کبک را یاد بگیرد. به مضحکه کشیدن یک دوران است. «اَسرار گنج دره جنی» نشان دادن یک بیراهه رفتن تاریخ است.

به‌طور کلی، «اَسرار گنج دره جنی» نوعی هشدار و پیشگویی تاریخی هم هست که بخش مهمی از آن در سال 1357 به واقعیتی تاریخی پیوست اما همچنان ادامه دارد. ابراهیم گلستان تا رسیدن به دو فیلم بلند سینمایی‌اش (به‌ویژه «اَسرار گنج دره جنی»)؛ با توجه به تمام پشتوانه‌های ادبی و دیدگاه‌های اجتماعی و سیاسی خود، راه درازی را در سینما می‌رود و تجربه‌های ارزشمند و منحصر‌به‌فردی را در مستندسازی به دست می‌آورد که «از قطره تا دریا» (1332)، «چشم‌اندازها- آتش، آب، و گرما ...» (1336- 1341)، «موج و مرجان و خارا» (1337-1341)، «تپه‌های مارلیک» (1342)، «گنجینه‌های گوهر» (1345)، «خراب‌آباد» (1345) و «زمین و بذر» (1345) مستندهای سینمایی این کارگردان هستند.

مستندسازی کاری است که به جهان‌بینی، پشتوانه و دقت احتیاج دارد تا به هنر تبدیل شود. از نخستین مستند تا اولین فیلم بلندِ سینمایی، این کارگردان 12 سال راه می‌رود تا به «اَسرار گنج دره جنی» برسد؛ 7 مستند با 21 سال تجربه را با خود همراه دارد. با توجه به مجموع این‌ها گلستان اولین فیلم‌سازی است که مستندسازی را به شکل حرفه‌ای پی می‌گیرد تا راهی نو در سینمای ایران گشوده شود تا بعدِ آن به فیلم بلند سینمایی برسد.

‌ بررسی «اَسرار گنج دره جنی»
مرد روستایی به هنگام شخم‌زدن زمین، در مزرعه‌اش گنج پیدا می‌کند. همین گنج [نفت] او را به جنونی که خود باور ندارد، می‌کشاند و از مسیر عادی زندگی خارج و به تجمل‌گرایی، ولخرجی‌های مضحک و درنهایت به سمت دیکتاتوری می‌برد. پیدا‌شدن یک‌باره ثروت باعث می‌گردد کاریکاتوری از زندگی مدرن، با شتاب‌زدگی، نابهنگام به روستا یورش ببرد و همه‌چیز را به هم ریزد. در پایان تمامِ این دستاوردها با یک تکان نابود می‌شود.

هنگام ساخت فیلم (1353) حدود هفتاد درصد مردم در روستاها زندگی می‌کردند و با کشاورزی سروکار داشتند. از این جهت فرهنگ کشاورزی، فرهنگ جاری آن دوره بوده است. فرهنگی که ریشه تاریخی اسطوره‌ای دارد و درونی‌شده در جزءجزء زندگی اجتماعی ماست و در تمام رفتارهای ما منعکس می‌شود. و حالا گنج [نفت] آمده است و رودرروی عادت‌های تاریخی و این فرهنگ ایستاده و در آن انحراف به وجود آورده است. پیدا‌شدن یک‌باره ثروت باعث هرج‌ومرج یک‌باره می‌شود و آن را از تعادل خارج می‌کند. گنج شامه خودی و بیگانه را تیز می‌کند و کشمکش درمی‌گیرد تا روستا را که نمادی از کل جامعه است، لگدمال کند.

بعد از پیدا شدن گنج مرد روستایی کارد برمی‌دارد و به جان گاو می‌افتد و او را سلاخی می‌کند؛ گاو نزدیک‌ترین موجود به یک روستایی است که زندگی‌ او بدون آب و زمین و گاو غیرممکن است. به همین خاطر است که گاو حیوان مقدس جامعه کشاورزی است. این حرکت اغراق‌آمیز و هولناک اولین نشانه دوری و منحرف شدن جامعه از فرهنگ کشاورزی است. در همین نقطه است که مرد از هستی خود نه‌تنها فاصله می‌گیرد که؛ آن هستی تاریخی و اسطوره‌ای خود را بی‌رحمانه سلاخی می‌کند. و بعد نه‌تنها از کشته گاو چیزی به او نمی‌رسد که هرکس قسمتی از این لاشه تکه‌تکه‌شده‌ را بر سر سفره به نیش می‌کشد و می‌بلعد.

گلستان در «اَسرار گنج دره جنی» (با تمام استعاره‌اش) گاه آن‌قدر به واقعیت نزدیک می‌‌شود که در بیش‌تر پلان‌ها احتیاج به بازی و یا شخصیت ندارد. در همین هنگام است که کارگردان دستش را دراز می‌کند تا شاعری را از جامعه بردارد تا با خود به جغرافیای فیلم ببرد که نقش تاریخی خود را بازی کند. یا زن و مرد عتیقه‌فروش و کارگرشان را از محل زندگی به سر صحنه فیلم صدا می‌زند و انسان‌های حریص را در بیابان به سفره می‌کشاند: «سفره‌تان را روی زمین کشاورزی پهن کرده‌ام».

«اَسرار گنج دره جنی» یک استعاره است و استعاره در این سینما بر اغراق بنا شده؛ شگردی برای روایت اثر. کنشی که در این فیلم به یک تکنیک برجسته تبدیل می‌شود. تکنیکی اثرگذار. همین شگرد است که فیلم را متفاوت و در آن آشنایی‌زدایی می‌کند. با همین شیوه بیان گلستان از کلیشه‌ها عبور می‌کند، فرم‌های رایج را برهم می‌ریزد و آن واقعیت تازه را که حاصل ذهن نویسنده است بیان می‌کند.

اغراق؛ کش دادن‌های غیرمعمول، شاید در وجه عمومی خود و بسته به شرایط به سمت معنای مثبت نرود و حامل بار منفی باشد، اما در یک ساخت تازه و تأکید بر آن نه‌تنها بار منفی خود را از دست می‌دهد و خنثا می‌گردد که با چرخش 180 درجه، مثبت می‌شود و به نفع اثر کاربرد پیدا می‌کند و به تکنیکی نو تبدیل می‌شود.

استعاره این فیلم در لایه اول آن قرار دارد. در لایه دیگر، فیلم به یک هجونامه‌‌ی قوی تبدیل می‌شود. چیزی که در برآیند آن، اغراق‌ها شکل پیدا می‌کنند. در این فیلم، اغراق به دو صورت وجود دارد؛ یکی در ابزارها، وسایل و سازه‌ها‌ی عظیم: فرنچ هورن1 چندین برابر اندازه معمولش است. به حدی که نوازنده در برابرش بسیار کوچک است و باید به شکل غیرمعمول از آن استفاده کند. همان سازی که مرد روستایی برای پسرش به‌جای نی‌لبک از شهر می‌آورد! یا آن سازه عظیم: یک ستون بسیار بلند و دو ساختمان بسیار کوچک و گِردِ دو طرفش که حتا از اغراق خارج و به هجویه‌ای بر باورهای اهالی می‌رسد.

شکل دیگر اغراق در حرکت‌ها، رفتارها و کنش‌ها دیده می‌شود: رنگ زدن سیم‌های خاردار. بحث‌های روشنفکری. ریختن وسایل و ابزارها به ده. مجلس و سفره و جشن که «اَسرار گنج دره جنی» از آنها اشباع و لبریز می‌شود. به‌عنوان مثال، حمله و یورش شهر به روستا دال بر تبدیل زندگی واسطه‌گری، دلالی و مصرفی به کشاورزی و تولید است. وسایل مصرفی مانند سیل به روستا سرازیر می‌شود تا آنجا را فلج و نابود کند: لوسترها، کارتن‌های اجاق گاز، یخچال، کولر، بخاری ارج و حمل آنها با الاغ. صف طولانی الاغ‌ها که کارتن‌ها به پشت‌شان بسته شده و در تمام پلان فیلم حرکت می‌کنند؛ حرکت مارپیچ در میان درخت‌ها و ده و بیابان و تپه‌ها! فرنچ هورن، مبل، لوستر، در طَبق‌ها به‌روی سر اهالی. تمام این وسایل در بیابان پهن می‌‌شود تا روستاییان کنار آتش استراحت کنند. برای دمیدن در فرنچ هورن غول‌پیکر در بیابان یکی از اهالی ناگزیر می‌شود بر زمین دراز بکشد. بیابانی پر از این‌ وسایلی که در سرتاسر آن پخش‌وپلا شده‌اند.

در پلان دیگر -با تأکید- تمام این وسایل به شکل نابهنجار در روستا ریخته می‌شود: جاز. مجسمه سیمانی زنی که سفید رنگ شده، کارتن‌های یخچال و کولر و بخاری ارج، عقاب سیمانی، مبل‌های سلطنتی، بر تمام این وسایل باران می‌ریزد. مرد روستایی که از شهر برگشته، با کت‌وشلوار و کروات و ظاهری شهری در میان وسایل بی‌هدف راه می‌رود. به کودکش می‌گوید: برایت نی‌لبک آوردم. صدای نخراشیده فرنچ هورن غول‌پیکر تمام فیلم را پر می‌کند. نشستن مرد با روب‌دوشامبر روی مبل‌ها و تأکید بر تمام این پلان‌ها. اره‌ها، درختان جوان را برای پایه‌های سیم‌های خاردار قطع می‌کند. رنگ زدن سیم‌های خاردار با دست‌‌های اهالی و آهنگی موزیکال، آرام و زیبا: در ابتدا یک نفر سیم‌های خاردار را رنگ می‌زند‌. بعد دست‌های چندین نفر سیم‌ها را رنگ می‌زند. حرکت دست‌‌ها تند می‌شود. آهنگ هم به همان نسبت تند و کم‌کم موازی با تصویر می‌رود تا در انتهای پلان به مارش نظامی تبدیل شود (از گوشه سمت راست در بالا به گوشه سمت چپ در پایین، در نمای دور و عمومی، سیم‌های خاردار را رنگ می‌زنند).

از زبان همین اغراق‌ها و مکث‌ها که بیش‌تر در میانه فیلم اجتماع کرده‌اند، می‌شنویم:
عروس و داماد با لباس عروسی -فراک، پاپیون و کلاه سیلندری میان صف ِ طولانی تمام‌نشدنی. آدم‌ها هلهله‌های شادشان با کف زدن‌ها، در سطح تا بی‌نهایت به سمت آن ناکجاآباد می‌رود: کاریکاتوری از یک ستون برج‌مانند بسیار بلند که میان دوسازه گِرد کوچک رو به هوا ایستاده است. خوشامدگویی‌های چاپلوسانه معلم و خطابه‌خوانی‌های او که بیش‌تر یک انشاء است و روده‌درازی با صدایی در امتداد سفره که بالا و پایین می‌رود. سفره طولانی، تمام‌شدنی نیست. آدم‌های حریص بر سر سفره نشسته‌اند. انگار زمین را می‌خواهند ببلعند. صدای تعریف از بلندگو بر فضا و سفره می‌بارد. شعر و خطابه کلیشه‌ای و همیشه جاری در تمجید از آبادانی، دگرگونی و پیشرفت. شعر را اول خود شاعر می‌‌خواند. بعد می‌دهد به دختری زیبا. داماد (مرد روستایی) بین دو پری‌چهر؛ درست مثل آن ستون بلند که در وسط دو سازه گرد نشسته است. در نمایی دیگر رقاصه‌ای چاق و لمپن با ارکستر و آهنگی تند و کافه‌ای می‌رقصد و فیلم بر‌ رقاصه لمپن‌پسند که خودش را هلاک می‌کند، تأکید دارد. اغراق در بحث‌های محل گنج، کش‌دادن‌های معلم روشن‌فکر و نقاش، در مخفی‌گاه، دانه‌های جواهر روی مرد عتیقه‌فروش با دندان طلا آن‌قدر می‌ریزد تا در میان آنها دفن می‌شود. تنها یک چشمش پیداست و در پایان فروریختن و آوار شدن تمام آن آرزوهای پوشالی.

«اَسرار گنج دره جنی» از مجموع همین اغراق‌ها و در تلاقی آنها ساخته می‌شود. بیننده خوب می‌داند که چنین صحنه‌هایی در واقعیتِ بیرون اتفاق نمی‌افتد یا کم‌تر رخ می‌دهد، اما او واقعیت و اتفاق نویسنده و کارگردان را که به‌‌جای اندروای در فیلم می‌نشیند، به‌خوبی درک می‌کند. همان اتفاقی که فیلم را جذاب و زیبا می‌کند. این فیلم یا نقطه‌‌ی تلاقی ادبیات و سینمای گلستان، سرزمین مقدس اوست که برای ما به یادگار مانده است. امروز این میراث گران‌بها آن‌قدر برای ما ارزش دارد که در تمام سال‌های دور و نزدیک به احترام ابراهیم گلستان به پا خیزیم.

پی‌نوشت:
1. French Horne (فرنچ هورن): یکی از سازهای بادی برنجی است.

شرق

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...