علی سرابی که این روزها در نقش یک سانسورچی روی صحنه است، ضمن انتقاد از عملکرد مدیران تئاتر کشور در واکنش به اتفاقات ماه‌های اخیر برای تعدادی از هنرمندان گفت: پس از بازداشت و بگیر و ببندهایی که برای برخی تئاتری‌ها پیش آمد، حضور تعداد زیادی ناظر در جشنواره فجر حیرت‌آور است و این واکنشی نبود که از مدیران انتظار داشتم.

به گزارش ایسنا، چند هفته‌ای است که نمایش «بدون تماشاگر» امیر اخوین در پردیس تئاتر «شهرزاد» اجرا می‌شود و با توجه به مضمونش می‌توانست در جشنواره تئاتر فجر هم حضور داشته باشد تا ناظران انبوه جشنواره، امسال کار خود را از نگاهی دیگر تماشا کنند.

این نمایش با روایت داستانی از یک کارگردان و یک ممیز یا همان سانسورچی پیش می‌رود که علی سرابی و آزاده صمدی بازیگران آن هستند و ضمن جدل‌هایی که میان این دو برای تأیید و صدور مجوز برای یک اثر هنری وجود دارد، پای رسانه‌ها را هم به نمایش خود باز می‌کنند البته این روایت شیوه‌ی طنزگونه‌ای دارد تاجایی که در چند جای نمایش ممیز از کارگردان می‌خواهد اسم "ایسنا" را حذف کند تا به او مجوز بدهد اما کارگردان اصرار دارد این نام باقی بماند و تاکید دارد که اگر ممیزی کند با ایسنا مصاحبه می‌کند.

علی سرابی در گفت‌وگویی با ایسنا درباره این نمایش ـ که با استقبال خوب مخاطب عام و خاص روبرو شده ـ محتوای آن و نسبتش با تئاتر امروز ایران صحبت کرده است.

انتظار می‌رفت «بدون تماشاگر» در جشنواره باشد

او ابتدا در پاسخ به اینکه با توجه به موضوع نمایش «بدون تماشاگر» که با محوریت سانسور و ممیزی در پردیس تئاتر «شهرزاد» روی صحنه است و اینکه آیا دعوتی برای حضور آن در جشنواره تئاتر فجر صورت گرفته است؟ بیان کرد: خیر، هیچ‌گونه دعوتی از این نمایش صورت نگرفته و البته تا جایی که می‌دانم گویا عُرف جشنواره هم این نیست چون باید گروه‌هایی که متقاضی هستند درخواست بدهند. البته جشنواره توسط اداره کل هنرهای نمایشی برگزار می‌شود و این اداره باید بر تمام نمایش‌هایی که اجرا می‌شود واقف باشد مثل همین نمایش «بدون تماشاگر» که یکی از نمایش‌های خاص این روزهای تئاتر ایران است و حداقل به لحاظ مفهوم متن و نوع خلاقیتی که در نگارش آن وجود داشته خودش شایان تقدیر است. براین اساس انتظار می‌رفت که مدیران جشنواره از نمایشی که ابوالفضل کاهانی نوشته برای حضور در این رویداد دعوت و استقبال کنند، چون دست‌کم رنگ اندکی به جشنواره می‌داد اما در شرایط فعلی جشنواره و تئاتر کشور، خدا را شاکرم که این نمایش حضوری در جشنواره فجر ندارد.

سرابی در پاسخ به اینکه آیا فکر نمی‌کند به دلیل آنکه نمایش درباره بازبینی و نظارت است و برای جلوگیری از ایجاد هر حاشیه‌ای برای شرکت در جشنواره مورد توجه مسوولان قرار نگرفته است؟ گفت: از آنجایی که هیچ‌گونه دعوتی از کار صورت نگرفته و بنده شش، هفت سالی است که به دلیل سو مدیریت‌هایی که در جشنواره تئاتر فجر اعمال می‌شود، اساساً میانه‌ای با آن ندارم، با این حال به دلیل این نمایش خاص علی‌رغم میل باطنی خودم و با درخواست کارگردان و گروه اجرایی شخصاً با دبیر جشنواره آقای برهانی‌مرند که از دوستان و اساتیدم هستند، تماس گرفتم و خواهان این شدم که اگر می‌شود این نمایش را با وجود اینکه ندیده‌اند و گویا اداره کل هم اطلاعی درباره آن ندارد در جشنواره شرکت بدهند اما گفته شد اگر چند روز زودتر گفته بودم، این کار را انجام می‌دادند اما جدول بسته شده و دیگر امکانش نیست.

حضور تعداد زیاد ناظر در جشنواره ناپسند است

این بازیگر ادامه داد: اما از زمان آغاز جشنواره سی‌وهفتم تئاتر فجر که خبر حضور ۶۰ نفر ناظر، که مشخص هم نیست از کجا هستند و به دیدن نمایش‌های جشنواره می‌روند، منتشر شد بسیار خوشحال شدم که نمایش ما در جشنواره نیست که اگر بود قطعاً حاضر به اجرا نمی‌شدم. به نظرم حضور این تعداد بازبین و ناظر در جشنواره تئاتر برای اینکه مبادا اتفاقی، حرکتی یا فعلی خلاف قواعد در لحظه تعیین شده آن‌ها، رخ دهد بسیار ناپسند است بویژه اینکه در دو ماه اخیر اتفاقات و بگیر و ببندهایی در تئاتر ایران پیش آمد که با هنرمند به مثابه یک مجرم برخورد شده است و به همین دلیل به ذهنم می‌آید که شاید یکی از دلایلی که این کار را برای جشنواره نپذیرفتند همین مسئله باشد، چون نمایش «بدون تماشاگر» درباره آسیب‌های سانسور و حرکت‌هایی است که باعث کشتار نویسنده و قلمش در هنر نمایشی ما می‌شود.

او با بیان اینکه «حدس و گمان من این است که اتفاقاً عوامل جشنواره و بهتر بگویم مدیران آن و مدیران اداره کل هنرهای نمایشی، وقوف کاملی بر نمایش داشتند» گفت: در دو ماه اخیر شاهد اتفاقات بسیار ناگواری در تئاتر کشور بودیم و من به یاد ندارم چنین اتفاقاتی به این سختی افتاده باشد. البته هر از گاهی بگیر و ببندهایی بوده ولی نه به این شدت و قدرت، بنابراین وقتی مدیری که مسئول برگزاری بزرگترین رویداد تئاتر کشور است، محافظه کارانه آن را برگزار می‌کند جای شک و شبهه و سوال پیش می‌آید. در این‌باره اگر مدیران عنوان کنند، ما باید طوری رفتار کنیم که آسیبی به بدنه تئاتر کشور نرسد، برایمان قابل قبول است چون ممکن است از طرف نهادها و ارگان‌هایی تحت فشار باشند اما حداقل کاری که به نظرم مدیرکل هنرهای نمایشی می‌توانست در مقابل فاجعه‌ای که امسال در تئاتر کشور و بویژه جشنواره شاهدش هستیم انجام بدهد این بود که بگوید، من با این شکل، توانایی برگزاری جشنواره را ندارم. آیا اتفاقی می‌افتاد؟ نهایت این بود که موقعیت کاری‌اش را از دست می‌داد ولی یک برگ برنده در تاریخ تئاتر ما برای او بود و به یاد همه می‌ماند یک مدیر آنقدر محکم ایستاده که با این شرایط، حاضر به برگزاری جشنواره نشده است. اما متأسفانه با تمام این محدودیت‌ها و سانسور و آزار و اذیت‌ها همچنان مدیران ما اصرار به برگزاری جشنواره‌ای دارند که در آن حتی اجازه بروز خلاقیت هم داده نمی‌شود.

سرابی اظهار کرد: بنابراین، این سو تعبیر و سو نیت هم در پاره‌ای موارد پیش می‌آید که مدیران اداره کل هنرهای نمایشی و جشنواره در خصوص تئاتر اتفاقی را پایه‌ریزی می‌کنند که ممکن است در آینده باز هم توقع تکرار و انجام آن از مدیران بعدی هم وجود داشته باشد. البته این تصور صرفاً بخاطر ناظران بی‌شمار جشنواره نیست، بلکه معتقدم مدیران جشنواره به دلیل اتفاق ناخوشایندی که برای هنرمندان تئاتر افتاده و از مدیر گرفته تا هنرمندش بازداشت شدند باید واکنشی می‌داشتند چرا که بازداشت و برخوردهایی از این دست باید در سیستم پولشویی کشور و اختلاس‌ها و دزدی‌های فراوان اتفاق بیفتد. در این شرایط بزرگترین کاری که مدیرکل هنرهای نمایشی یا مدیران نمایشی کشور می‌توانستند انجام دهند این بود که جشنواره امسال را به خاطر اعتراض به این اتفاقات برگزار نمی‌کردند و مثلاً می‌گفتند همین ۶۰ بازبین و ناظر آن را برگزار کنند که اگر این طور بود آن وقت می‌دیدیم چه ‏ تعداد هنرمند راضی به همکاری با آن‌ها و شرکت در جشنواره می‌شدند.

سانسور در سطح جامعه رسوخ کرده است

سرابی در پایان درباره استقبال از نمایش و اینکه شاید پیش‌بینی می‌شد با توجه به موضوع، مخاطب خاص‌تر و محدودتری داشته باشد، گفت: ما فکر می‌کردیم اهالی سینما و تئاتر کشور ارتباط ویژه‌ای با نمایش برقرار کنند و همین اتفاق هم افتاد و تمام کسانی که از دوستان ما، کار را دیدند بازخورد مثبتی داشتند چون آن‌ها درک عمیق‌تر و با تمام جملات نمایش حس آشنایی داشتند ولی آن چیزی که برخلاف اندیشه من رخ داد، استقبال تماشاگران عام بود که نشان می‌دهد سانسور چقدر در سطح جامعه رسوخ کرده و مردم آن را می‌شناسند.

وی با اشاره به اینکه نمایش تا سه چهار شب دیگر به پایان می‌رسد، گفت: ممکن است برای یک هفته تمدید شود که هنوز قطعی نیست ولی از همین تریبون اعلام و دعوت می‌کنم تا کسانی که در جشنواره حضور دارند به ویژه اهالی تئاتر شهرستان‌ها، در این شب‌های باقی‌مانده به تماشای «بدون تماشاگر» بنشینند.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...