مرد فقیر «ناگهان» به عضویت کلوپ ثروتمندان پذیرفته می‌شود و سرخوش از این عنوان بی‌دلیل! می‌گوید: «دو تا موش در یک سطل خامه افتادند. موش اول زود ناامید شد و مرد؛ اما دومی آنقدر تقلا کرد تا خامه به کره تبدیل شد و نجات پیدا کرد. از این لحظه به بعد، من موش دومی هستم!»
امید خیلی خوب است، اما هیچ موشی با دست و پا زدن در سطل خامه، گربه نمی‌شود؛ در بهترین حالت از مرگ فرار می‌کند.
به زودی معلوم می‌شود که عضویت مرد در کلوپ، نقشه‌ی کثیفِ رییس کلوپ برای نزدیکی به زن اوست.
...
گوشه‌هایی ببینید از بازی لئوناردو دی‌کاپریو و تام هنکس در سینمایی «اگه می‌تونی منو بگیر» [Catch Me If You Can] به کارگردانی استیون اسپیلبرگ که بر اساس زندگی‌نامه‌ی خودنوشت فرانک ابیگنل جونیور [Frank William Abagnale Jr]  ساخته شده است. (شاید تنها نابغه‌ی کلاهبرداری که پس از دستگیری به استخدام دایره ضدکلاهبرداری دولت آمریکا درآمد!)


اگه می‌تونی منو بگیر | فرانک ابیگنل | استیون اسپیلبرگ 2002 م.

هشدار: حاوی صحنه‌های محدود جنسی.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...