رویای سقفی برای زندگی | جام جم


از جمله مجموعه‌های انیمیشنی ماندگاری که تماشای پخش دوباره‌اش هنوز برای مخاطبان گروه‌های مختلف سنی در تلویزیون با خاطره‌ای شیرین همراه می‌شود،«بابا لنگ دراز» [Daddy-Long-Legs] است. مجموعه‌ای که داستان اصلی‌اش بارها در سطح جهان خوانده و انیمیشن اقتباسی‌اش دیده شد و در کشورمان هم مخاطبان او را با معروف ترین اقتباس تصویری‌اش شناختند و با داستان تنهایی‌ها و رویاها و خیال‌های شخصیت اصلی‌اش یعنی جودی آبوت آشنا شدند. خلق این شخصیت دوست داشتنی روزهای کودکی مان را در وهله اول به جین وبستر [Jean Webster] مدیون هستیم. بانوی رمان نویس آمریکایی که در زمانه حیات خودش با نگارش این کتاب و روایت خاطرات و آرزوهای یک دختر کوچک، اثری جالب توجه و شیرین از خود به یادگار گذاشت. راوی بابا لنگ دراز گرچه دختری کم سال است، با این حال، مخاطبان این اثر به سن خاصی محدود نمی ماند و سبک روایی روان، هر خواننده‌ای را به خود جذب می‌کند.

بابا لنگ دراز» [Daddy-Long-Legs] جین وبستر [Jean Webster]

بابا لنگ دراز که در ابتدا به صورت مجموعه‌ای دنباله دار در مجله‌ای ویژه زنان خانه دار چاپ می‌شد، با توجه به مضمون متفاوتش خیلی زود با استقبالی خاص مواجه شده و در سال ۱۹۱۲ در قالب یک کتاب روانه بازار شد. موفقیت اولیه اثر، اقتباس‌های مختلفی را از آن در پی داشت که مخاطبان ایران و شاید جهان، نسخه انیمیشن ژاپنی‌اش را به عنوان شناخته شده ترین این اقتباس‌ها در خاطر دارند.

نسخه انیمه محبوب بابا لنگ دراز (با نام اصلی واتاشی نو آشیگانا اوجیسان) در سال ۱۹۹۰ در ژاپن ساخته شد. استودیو نیپون که ساخت این اثر انیمیشنی را عهده دار بود، همان استودیویی است که مجموعه‌های ماندگار دیگری چون‌ هایدی، رامکال، آن شرلی با موهای قرمز، زنان کوچک، بچه‌های آلپ و حنا دختری در مزرعه را تولید و روانه آنتن تلویزیون کشورهای مختلف کرده است. نسخه انیمیشن محبوب بابا لنگ دراز ۴۰ قسمت داشت و با بازنویسی نوبوبوکی فوجیموتا و کارگردانی کازویوشی یوکوتا برای نخستین بار در بازه ۱۳ ژانویه تا ۲۲ دسامبر سال ۹۰ میلادی از شبکه معروف فوجی تلویژن ژاپن پخش شد.

پخش این مجموعه انیمیشنی، تصویری دوست داشتنی از شخصیتی ادبی را در ذهن‌های مخاطبان حک کرد؛ جودی ابوت که شبیه هیچ کس دیگری نبود. دختری با موهای نارنجی رنگ و با دنیایی کوچک و آرزوهایی بزرگ که به مرور قد می‌کشید و از کودکی تا زنانگی‌اش را در قاب تلویزیون می‌دیدیم. شیرین زبانی و گاه پرحرفی، جسارت و پیشگامی و تلاش برای رسیدن به بهترین ها، از جمله ویژگی‌های اصلی شخصیت جودی بود و درخشش کتاب و انیمیشنش، مخاطبان را به توجه بیشتر به کودکان بی سرپرست و حمایت از آنان تشویق کرد. جودی که در همان نوزادی توسط والدین ناشناسش سر راه گذاشته شده بود، دوران کودکی‌اش را در نوانخانه‌ای با شرایطی سخت طی کرد و وقتی به ابتدای سن نوجوانی رسید، سرپرستی‌اش را مردی مرموز با نام مستعار آقای اسمیت عهده دار شد. جودی مرد را که برای قبول هزینه‌هایش و پذیرفتن حمایت از او به نوانخانه آمده بود ندید؛ فقط به سایه‌ای از او که روی دیوار افتاده بود رسید و با توجه به قدرت تخیلاتش، نام مرد صاحب آن سایه را بابا لنگ دراز گذاشت. جودی همچنین سال‌ها برای بابا لنگ دراز نامه می‌نوشت، بی آن که جوابی از او بگیرد و فقط هدایایش با واسطه و از طریق پیشکارش به او می‌رسید.

سالی مک براید هم اتاقی جودی در طول تحصیلش در دبیرستان بود که خیلی زود به صمیمی ترین دوستش تبدیل شد. دختری آرام و خجالتی با قلبی مهربان که همیشه می‌کوشید میان هم اتاقی‌هایش میانداری کند و جلوی نزاع‌ها را بگیرد. در انیمیشن سالی را با موهای کوتاه تیره رنگ، عینک و گل سر قرمز و لباس‌هایی عموما زرد رنگ می‌دیدیم. در بخش‌های میانی داستان، پای پدر و مادر و خانواده سالی هم به داستان باز شد که آنها هم چون او مهربان و خونگرم بودند.

ضلع سوم مثلث اتاق جودی ابوت و از دیگر شخصیت‌های داستان، جولیا پندلتون بود بی آن که خود بداند، نقشی کلیدی در زندگی جودی داشت! دختری مغرور و از خانواده‌ای ثروتمند که در ابتدای داستان به سر و وضع و لباس‌های جودی و وضعیت مالی‌اش با دیده تحقیر نگاه می‌کرد، همیشه در پی خودنمایی بود و البته نهایتا و در پایان داستان، کمی از موضع خودبینانه‌اش پایین آمد. جالب اینجاست که آقای اسمیت یا همان جرویس پندلتون، در واقع عموی جولیا بود که در پایان هویت اصلی‌اش مشخص شد و با جودی ازدواج کرد. در ایران طنین صدای صداپیشگانی چون زهره شکوفنده در نقش جودی ابوت، رزیتا یاراحمدی در نقش سالی مک براید، مهوش افشاری در نقش جولیا پندلتون، کیکاووس یاکیده در نقش بابا لنگ دراز (جرویس پندلتون) و مهین کسمایی در نقش گوینده تیتراژ، تصویر این مجموعه را در ذهن مخاطبان ماندگار کرد.

اقتباس سریالی [انیمیشن] «بابا لنگ دراز» اثر کازویوشی یوکوتا 1990 م.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...